۱۳۸۸ مهر ۷, سهشنبه
بحران هسته ای؛ گزارش دیلی اکسپرس از جلسه محرمانه لندن
سایت حکومتی جهان نیوز: جنگنده های اسرائیلی برای حمله به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی مجوز استفاده از حریم هوایی عربستان سعودی را دریافت کردند. این موضوع در جلسه ای محرمانه در لندن با حضور رییس سرویس های اطلاعاتی انگلیس، همتای اسراییلی اش و یک مقام سعودی مورد بررسی قرار گرفت. به نوشته "دیلی اکسپرس"، رییس سرویس های اطلاعاتی انگلیس در این جلسه به همتای اسرائیلی اش اطلاع داده است که در صورت تصمیم اسراییل برای حمله به تاسیسات هسته ای رژیم تهران، حریم هوایی عربستان در خدمت این کشور خواهد بود. این گزارش می افزاید، در پی اعلام ساخت دومین مرکز غنی سازی از سوی رژیم تهران در شهر قم، احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی افزایش یافته است.
آسیب های اجتماعی در مرحله نزدیک شدن به یک بحران جدی
روزنامه سرمایه: در حالی که برخی مسوولان همواره سعی در پنهان کردن آمار واقعی رشد انواع آسیب های اجتماعی دارند و آمارهای تکراری سالیان پیشین را ارائه می دهند، زنگ خطر آسیب های اجتماعی مدت هاست که در جامعه ما به صدا درآمده است و این آسیب ها به مرحله نزدیک شدن به یک بحران جدی رسیده اند. رشد 60 درصدی اختلالات روانی و افسردگی در سال 87 که خود زمینه ساز انواع آسیب های اجتماعی دیگر است و در شرایط فعلی دومین رتبه بیماری ها در جامعه را دارد، افزایش روزانه خودکشی و جوان تر شدن سن خودکشی و رشد اعتیاد که براساس تحقیقات صورت گرفته طی سال های اخیر سه برابر نرخ رشد جمعیت رشد داشته است،
افزایش طلاق، رشد زنان خیابانی، کودکان کار و... در کنار رشدمعضلات اقتصادی همچون تورم و فساد های اقتصادی و قرار گرفتن 35درصد از جمعیت جامعه زیر خط فقر هشدار کارشناسان به شرایط موجود را در پی داشته است. این در شرایطی است که طبق تحقیقات صورت گرفته 60 تا 90 درصد جرائم بدون قصد مجرمانه و بیشتر به علت شرایط نامناسب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و خارج از اراده فرد بوده است. همچنین آمار ها بیانگر این است که 70 تا 80 درصد فساد اقتصادی فقط توسط چهار تا پنج درصد از مفسدان صورت می گیرد.
مهم تر از همه اما به اعتقاد کارشناسان آسیب اجتماعی اصلی ایران در شرایط فعلی بحران فروریزی اخلاق و اعتماد اجتماعی است.
دومین بیماری ایرانی اختلال روانی و افسردگی
بر اساس نتایج تحقیقات صورت گرفته در موسسه غیردولتی رحمان که در زمینه شناخت انواع آسیب های اجتماعی کار می کند، مهم ترین آسیب اجتماعی ایران بحران فروریزی اخلاق و اعتماد اجتماعی است.
در مقاله دکتر مصطفی معین تحت عنوان «آسیب های اجتماعی در ایران» که در نشریه داخلی موسسه رحمان در شهریور 88 به چاپ رسیده نتایج زیر بیان شده است:
براساس طرح پیمایش ملی ارزش ها و نگرش ها در محور احساس عدالت 6/80 درصد مردم پول و پارتی را برای احقاق حق ضروری دانسته اند و تنها 3/8 درصد مردم به اجرای مساوی قانون اعتقاد داشته اند.
در پژوهش فوق سایر شاخص ها از جمله امید به آینده، قابل اعتماد بودن یا منصف بودن سایر افراد جامعه نیز در وضعیت نامطلوبی قرار داشته است. رواج و رسمیت یافتن دروغ در مناسبات فردی و اجتماعی، سوءظن، فردگرایی و تضعیف بنیان های اجتماع،تظاهر و ریا،عدم قانون گرایی، رابطه گرایی، عوام زدگی، عوام فریبی، تملق و گزافه گویی، شعارزدگی و... . نشانگر بحران اخلاقی و تزلزل اعتماد در جامعه ماست.
اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ایران دومین بار بیماری ها را از نظر تحمیل هزینه های بهداشتی، درمانی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد. پرخاشگری و جنایت رو به افزایش است به نحوی که بیش از 50درصد جرائم به علت خشونت رخ می دهد.
میزان خودکشی در برخی استان ها از جمله استان های گلستان، کهکیلویه و بویراحمد به ویژه استان ایلام تا 37 مورد در هر صد هزار نفر جمعیت بالغ می شود. این در حالی است که بالاترین شاخص خودکشی در سطح جهان در کشورهای آمریکای لاتین به میزان 25 مورد در هر صد هزار نفر جمعیت است.
اعتیاد به موادمخدر هم اکنون به تهدیدی جدی تبدیل شده است که حتی می تواند امنیت اجتماعی و ملی کشور را در معرض خطر پیامد های خود قرار دهد. نزدیک به دو میلیون معتاد که 10میلیون خانوار را درگیر عواقب خود کرده است در کشور وجود دارد که از این نظر رتبه اول را در جهان به دست آورده ایم.
پایین آمدن سن اعتیاد، اعتیاد زنان، تغییر الگوی مصرف و وارد شدن کودکان و زنان در کار خرید و فروش موادمخدر، پدیده اعتیاد را به معضلی بسیار پیچیده تبدیل کرده که کنترل آن به تلاش مستمر، برنامه ریزی جامع و عزمی ملی نیازمند است.
فقر و اعتیاد و بیکاری مثلث به هم پیوسته ای را تشکیل می دهند که پیامد آن ترویج فساد و فحشا در جامعه است.
براساس گزارش های مختلف تا 35 درصد جمعیت زیرخط فقر و بیش از 10درصد بیکار هستند. این در حالی است که بنابر اعلام سازمان ملل متحد سه درصد جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند زیرا کمتر از دو دلار در روز درآمد دارند.
همچنین حسین راغفر در آخرین روزهای سال گذشته در گفت وگو با فارس خط فقر تهران در سال 88 را 850 هزار تومان پیش بینی کرده بود.
سن زنان خیابان از متوسط 35 سال به 20سال طی دهه های اخیر کاهش پیدا کرده است و بر پایه برخی از پژوهش ها به صورت حرفه ای و نه به خاطر فقر و رفع نیازهای اولیه و افزایش سریع در بین افراد متاهل و تحصیلکرده تغییر کرده است.
مصرف الکل نیز در جامعه رو به افزایش است. ایران در میان کانون های اپیدمیک ایدز مانند شبه قاره هند، چین، آسیای میانه و روسیه قرار دارد.
هم اکنون 17815نفر مبتلا به ایدز و بیش از یکصد هزار نفر به ویروس آن آلوده شده اند. الگوی انتقال ایدز در سال های اخیر از سرنگ های آلوده تزریق موادمخدر به سمت انتقال از طریق رابطه جنسی و فحشا گرایش پیدا کرده است.
همچنین به گزارش سلامت نیوز آمار مرگ ومیر ناشی از ابتلا به ایدز در کشور از افزایش 79 مورد فوت در سه ماهه اول سال جاری در مقایسه با سه ماهه آخر سال 87 حکایت دارد.
آخرین آمار اعلام شده از سوی وزارت بهداشت درخصوص وضعیت ابتلا به ایدز در کشور حاکی از آن است که تعداد مبتلایان تا اول تیرماه امسال در مقایسه با سه ماهه قبل از آن با 339 مورد افزایش به 19 هزار و 774 مورد رسیده است، این درحالی است که به گزارش عصر ایران اخیراً رئیس اداره کنترل ایدز وزارت بهداشت خبر داده بود: «تعداد مبتلایان به ایدز در ایران حدود 83 هزار نفر است که تاکنون تنها 19 هزار نفر آن شناسایی شده اند.»
این در شرایطی است که از نظر تعداد کودکان آسیب دیده اعم از کودکان کار، دختران فراری، ترک تحصیل، بزهکاری، بردگی جنسی، کودک آزاری و... . آمار دقیقی در دست نیست.
سرقت، جرائم مالی و فساد اقتصادی نیز از آسیب های اجتماعی عمده کشور است که در سال های اخیر آهنگ رو به رشد داشته است. افزایش پرونده های سرقت به میزان 35 درصد در سال های اخیر و افزایش پرونده های ارتشا، اختلاس، چک بلامحل، جعل امضا و... هشداردهنده است. طبق آرای صادر شده و نظر حقوقدانان بین 60 تا 90 درصد از جرائم فوق بدون قصد مجرمانه بوده و بیشتر به علت شرایط نامناسب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و خارج از اراده فرد مجرم صورت گرفته است. از سوی دیگر جرائم سازمان یافته ای مشاهده می شود که به عناوین اختلاس یا رانت خواری، پدیده آقازاده ها، تروریست های اقتصادی و... . در رسانه ها منعکس می شود. بر اساس نتایج تحقیقات این موسسه غیردولتی اگر فساد اقتصادی را با شاخص انرژی پولی آن ارزیابی کنیم، مشخص می شود 70 تا 80 درصد از موارد فساد اقتصادی فقط توسط چهار تا پنج درصد از مفسدان صورت می گیرد.
افزایش طلاق، رشد زنان خیابانی، کودکان کار و... در کنار رشدمعضلات اقتصادی همچون تورم و فساد های اقتصادی و قرار گرفتن 35درصد از جمعیت جامعه زیر خط فقر هشدار کارشناسان به شرایط موجود را در پی داشته است. این در شرایطی است که طبق تحقیقات صورت گرفته 60 تا 90 درصد جرائم بدون قصد مجرمانه و بیشتر به علت شرایط نامناسب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و خارج از اراده فرد بوده است. همچنین آمار ها بیانگر این است که 70 تا 80 درصد فساد اقتصادی فقط توسط چهار تا پنج درصد از مفسدان صورت می گیرد.
مهم تر از همه اما به اعتقاد کارشناسان آسیب اجتماعی اصلی ایران در شرایط فعلی بحران فروریزی اخلاق و اعتماد اجتماعی است.
دومین بیماری ایرانی اختلال روانی و افسردگی
بر اساس نتایج تحقیقات صورت گرفته در موسسه غیردولتی رحمان که در زمینه شناخت انواع آسیب های اجتماعی کار می کند، مهم ترین آسیب اجتماعی ایران بحران فروریزی اخلاق و اعتماد اجتماعی است.
در مقاله دکتر مصطفی معین تحت عنوان «آسیب های اجتماعی در ایران» که در نشریه داخلی موسسه رحمان در شهریور 88 به چاپ رسیده نتایج زیر بیان شده است:
براساس طرح پیمایش ملی ارزش ها و نگرش ها در محور احساس عدالت 6/80 درصد مردم پول و پارتی را برای احقاق حق ضروری دانسته اند و تنها 3/8 درصد مردم به اجرای مساوی قانون اعتقاد داشته اند.
در پژوهش فوق سایر شاخص ها از جمله امید به آینده، قابل اعتماد بودن یا منصف بودن سایر افراد جامعه نیز در وضعیت نامطلوبی قرار داشته است. رواج و رسمیت یافتن دروغ در مناسبات فردی و اجتماعی، سوءظن، فردگرایی و تضعیف بنیان های اجتماع،تظاهر و ریا،عدم قانون گرایی، رابطه گرایی، عوام زدگی، عوام فریبی، تملق و گزافه گویی، شعارزدگی و... . نشانگر بحران اخلاقی و تزلزل اعتماد در جامعه ماست.
اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ایران دومین بار بیماری ها را از نظر تحمیل هزینه های بهداشتی، درمانی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد. پرخاشگری و جنایت رو به افزایش است به نحوی که بیش از 50درصد جرائم به علت خشونت رخ می دهد.
میزان خودکشی در برخی استان ها از جمله استان های گلستان، کهکیلویه و بویراحمد به ویژه استان ایلام تا 37 مورد در هر صد هزار نفر جمعیت بالغ می شود. این در حالی است که بالاترین شاخص خودکشی در سطح جهان در کشورهای آمریکای لاتین به میزان 25 مورد در هر صد هزار نفر جمعیت است.
اعتیاد به موادمخدر هم اکنون به تهدیدی جدی تبدیل شده است که حتی می تواند امنیت اجتماعی و ملی کشور را در معرض خطر پیامد های خود قرار دهد. نزدیک به دو میلیون معتاد که 10میلیون خانوار را درگیر عواقب خود کرده است در کشور وجود دارد که از این نظر رتبه اول را در جهان به دست آورده ایم.
پایین آمدن سن اعتیاد، اعتیاد زنان، تغییر الگوی مصرف و وارد شدن کودکان و زنان در کار خرید و فروش موادمخدر، پدیده اعتیاد را به معضلی بسیار پیچیده تبدیل کرده که کنترل آن به تلاش مستمر، برنامه ریزی جامع و عزمی ملی نیازمند است.
فقر و اعتیاد و بیکاری مثلث به هم پیوسته ای را تشکیل می دهند که پیامد آن ترویج فساد و فحشا در جامعه است.
براساس گزارش های مختلف تا 35 درصد جمعیت زیرخط فقر و بیش از 10درصد بیکار هستند. این در حالی است که بنابر اعلام سازمان ملل متحد سه درصد جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند زیرا کمتر از دو دلار در روز درآمد دارند.
همچنین حسین راغفر در آخرین روزهای سال گذشته در گفت وگو با فارس خط فقر تهران در سال 88 را 850 هزار تومان پیش بینی کرده بود.
سن زنان خیابان از متوسط 35 سال به 20سال طی دهه های اخیر کاهش پیدا کرده است و بر پایه برخی از پژوهش ها به صورت حرفه ای و نه به خاطر فقر و رفع نیازهای اولیه و افزایش سریع در بین افراد متاهل و تحصیلکرده تغییر کرده است.
مصرف الکل نیز در جامعه رو به افزایش است. ایران در میان کانون های اپیدمیک ایدز مانند شبه قاره هند، چین، آسیای میانه و روسیه قرار دارد.
هم اکنون 17815نفر مبتلا به ایدز و بیش از یکصد هزار نفر به ویروس آن آلوده شده اند. الگوی انتقال ایدز در سال های اخیر از سرنگ های آلوده تزریق موادمخدر به سمت انتقال از طریق رابطه جنسی و فحشا گرایش پیدا کرده است.
همچنین به گزارش سلامت نیوز آمار مرگ ومیر ناشی از ابتلا به ایدز در کشور از افزایش 79 مورد فوت در سه ماهه اول سال جاری در مقایسه با سه ماهه آخر سال 87 حکایت دارد.
آخرین آمار اعلام شده از سوی وزارت بهداشت درخصوص وضعیت ابتلا به ایدز در کشور حاکی از آن است که تعداد مبتلایان تا اول تیرماه امسال در مقایسه با سه ماهه قبل از آن با 339 مورد افزایش به 19 هزار و 774 مورد رسیده است، این درحالی است که به گزارش عصر ایران اخیراً رئیس اداره کنترل ایدز وزارت بهداشت خبر داده بود: «تعداد مبتلایان به ایدز در ایران حدود 83 هزار نفر است که تاکنون تنها 19 هزار نفر آن شناسایی شده اند.»
این در شرایطی است که از نظر تعداد کودکان آسیب دیده اعم از کودکان کار، دختران فراری، ترک تحصیل، بزهکاری، بردگی جنسی، کودک آزاری و... . آمار دقیقی در دست نیست.
سرقت، جرائم مالی و فساد اقتصادی نیز از آسیب های اجتماعی عمده کشور است که در سال های اخیر آهنگ رو به رشد داشته است. افزایش پرونده های سرقت به میزان 35 درصد در سال های اخیر و افزایش پرونده های ارتشا، اختلاس، چک بلامحل، جعل امضا و... هشداردهنده است. طبق آرای صادر شده و نظر حقوقدانان بین 60 تا 90 درصد از جرائم فوق بدون قصد مجرمانه بوده و بیشتر به علت شرایط نامناسب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و خارج از اراده فرد مجرم صورت گرفته است. از سوی دیگر جرائم سازمان یافته ای مشاهده می شود که به عناوین اختلاس یا رانت خواری، پدیده آقازاده ها، تروریست های اقتصادی و... . در رسانه ها منعکس می شود. بر اساس نتایج تحقیقات این موسسه غیردولتی اگر فساد اقتصادی را با شاخص انرژی پولی آن ارزیابی کنیم، مشخص می شود 70 تا 80 درصد از موارد فساد اقتصادی فقط توسط چهار تا پنج درصد از مفسدان صورت می گیرد.
وضعیت نابسامان زندانیان در اندرزگاه 8 زندان اوین
کمیته گزارشگران حقوق بشر - اندرزگاه (بند) 8 زندان اوین با توجه به انحلال بند سیاسی این زندان در سال 86 محل نگهداری برخی از زندانیان سیاسی همچون محمد صدیق کبودوند (رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان)، پیمان عارف (فعال دانشجویی و رضا ملک (معاون سابق تحقيقات و بررسي وزارت اطلاعات) است.
با بی توجهی و عدم رعایت اصل تفکیک جرائم زندانیان سیاسی در کنار زندانیان سرقتهای مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و جرائم مالی بسر میبرند.
پیمان عارف دانشجوی زندانی که قریب به سه هفته پیش به این بند منتقل شده طی تماس تلفنی از زندان اوین از شرایط بد این بند به لحاظ موازین بهداشتی سخن گفت. وی با اشاره به وجود حشرات ناقل بیماری نظیر ساس و شپش گفت: علیرغم پیگیریهای مستمر متاسفانه اقدامی از سوی مسئولان زندان برای سمپلشی صورت نگرفته است.
با وجود تراکم بسیار بالای زندانی در بند 8 در بسیاری از موارد آب گرم حمامها قطع بوده و این عامل خود موجب تشدید بیماریهای عفونی میگردد. نیز کیفیت پایین غذای بند و عدم رعایت بهداشت در تهیه آن مسمومیت مکرر زندانیان را موجبات شده است.
طی روزهای اخیر دو تن از زندانیان سیاسی - عقیدتی به نامهای علی اکبر اقدسی، متهم به عضویت در گروه علم حق و عدالت و ایوب پرکار، دارای نفاق (ارتباط با سازمان مجاهدین خلق) به دلیل مصرف غذای آلوده دچار مسمومیت شدید شدهآند.
پیمان عارف با انتقاد از عدم رعایت اصل تفکیک جرائم از سوی مسئولان زندان افزود: طی هفتههای گذشته چندین بار با نگارش نامه و بطور شفاهی به نکات فوق اشاره نمودم که متٱسفانه با برخورد نامناسب عباسی، رئیس بند 8 و مومنی، معاون اجرایی اوین مواجه شدم. در یک نوبت نیز غردی به نام دهقانزاده، رئیس حفاظت اطلاعات زندان اوین با ورود به سلول من را نسبت به تعویض بند و یا انتقال به زندانهای دیگر تهدید نمود.
در انتها متذکر میشود عدم رعایت موازین بهداشتی و مراقبت های پزشکی موجبات تشدید و تداوم بیماری زندانیان را فراهم ساخته است. از آن جمله تعدد حملات خفیف قلبی و مغزی در میان زندانیان و آخرین مورد، از کار افتادن اعصاب نیمهی سمت چپ بدن متین ارجان، زندانی سیاسی کرد است.
کمیته گزارشگران حقوق بشر - اندرزگاه (بند) 8 زندان اوین با توجه به انحلال بند سیاسی این زندان در سال 86 محل نگهداری برخی از زندانیان سیاسی همچون محمد صدیق کبودوند (رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان)، پیمان عارف (فعال دانشجویی و رضا ملک (معاون سابق تحقيقات و بررسي وزارت اطلاعات) است.
با بی توجهی و عدم رعایت اصل تفکیک جرائم زندانیان سیاسی در کنار زندانیان سرقتهای مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و جرائم مالی بسر میبرند.
پیمان عارف دانشجوی زندانی که قریب به سه هفته پیش به این بند منتقل شده طی تماس تلفنی از زندان اوین از شرایط بد این بند به لحاظ موازین بهداشتی سخن گفت. وی با اشاره به وجود حشرات ناقل بیماری نظیر ساس و شپش گفت: علیرغم پیگیریهای مستمر متاسفانه اقدامی از سوی مسئولان زندان برای سمپلشی صورت نگرفته است.
با وجود تراکم بسیار بالای زندانی در بند 8 در بسیاری از موارد آب گرم حمامها قطع بوده و این عامل خود موجب تشدید بیماریهای عفونی میگردد. نیز کیفیت پایین غذای بند و عدم رعایت بهداشت در تهیه آن مسمومیت مکرر زندانیان را موجبات شده است.
طی روزهای اخیر دو تن از زندانیان سیاسی - عقیدتی به نامهای علی اکبر اقدسی، متهم به عضویت در گروه علم حق و عدالت و ایوب پرکار، دارای نفاق (ارتباط با سازمان مجاهدین خلق) به دلیل مصرف غذای آلوده دچار مسمومیت شدید شدهآند.
پیمان عارف با انتقاد از عدم رعایت اصل تفکیک جرائم از سوی مسئولان زندان افزود: طی هفتههای گذشته چندین بار با نگارش نامه و بطور شفاهی به نکات فوق اشاره نمودم که متٱسفانه با برخورد نامناسب عباسی، رئیس بند 8 و مومنی، معاون اجرایی اوین مواجه شدم. در یک نوبت نیز غردی به نام دهقانزاده، رئیس حفاظت اطلاعات زندان اوین با ورود به سلول من را نسبت به تعویض بند و یا انتقال به زندانهای دیگر تهدید نمود.
در انتها متذکر میشود عدم رعایت موازین بهداشتی و مراقبت های پزشکی موجبات تشدید و تداوم بیماری زندانیان را فراهم ساخته است. از آن جمله تعدد حملات خفیف قلبی و مغزی در میان زندانیان و آخرین مورد، از کار افتادن اعصاب نیمهی سمت چپ بدن متین ارجان، زندانی سیاسی کرد است.
با بی توجهی و عدم رعایت اصل تفکیک جرائم زندانیان سیاسی در کنار زندانیان سرقتهای مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و جرائم مالی بسر میبرند.
پیمان عارف دانشجوی زندانی که قریب به سه هفته پیش به این بند منتقل شده طی تماس تلفنی از زندان اوین از شرایط بد این بند به لحاظ موازین بهداشتی سخن گفت. وی با اشاره به وجود حشرات ناقل بیماری نظیر ساس و شپش گفت: علیرغم پیگیریهای مستمر متاسفانه اقدامی از سوی مسئولان زندان برای سمپلشی صورت نگرفته است.
با وجود تراکم بسیار بالای زندانی در بند 8 در بسیاری از موارد آب گرم حمامها قطع بوده و این عامل خود موجب تشدید بیماریهای عفونی میگردد. نیز کیفیت پایین غذای بند و عدم رعایت بهداشت در تهیه آن مسمومیت مکرر زندانیان را موجبات شده است.
طی روزهای اخیر دو تن از زندانیان سیاسی - عقیدتی به نامهای علی اکبر اقدسی، متهم به عضویت در گروه علم حق و عدالت و ایوب پرکار، دارای نفاق (ارتباط با سازمان مجاهدین خلق) به دلیل مصرف غذای آلوده دچار مسمومیت شدید شدهآند.
پیمان عارف با انتقاد از عدم رعایت اصل تفکیک جرائم از سوی مسئولان زندان افزود: طی هفتههای گذشته چندین بار با نگارش نامه و بطور شفاهی به نکات فوق اشاره نمودم که متٱسفانه با برخورد نامناسب عباسی، رئیس بند 8 و مومنی، معاون اجرایی اوین مواجه شدم. در یک نوبت نیز غردی به نام دهقانزاده، رئیس حفاظت اطلاعات زندان اوین با ورود به سلول من را نسبت به تعویض بند و یا انتقال به زندانهای دیگر تهدید نمود.
در انتها متذکر میشود عدم رعایت موازین بهداشتی و مراقبت های پزشکی موجبات تشدید و تداوم بیماری زندانیان را فراهم ساخته است. از آن جمله تعدد حملات خفیف قلبی و مغزی در میان زندانیان و آخرین مورد، از کار افتادن اعصاب نیمهی سمت چپ بدن متین ارجان، زندانی سیاسی کرد است.
کمیته گزارشگران حقوق بشر - اندرزگاه (بند) 8 زندان اوین با توجه به انحلال بند سیاسی این زندان در سال 86 محل نگهداری برخی از زندانیان سیاسی همچون محمد صدیق کبودوند (رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان)، پیمان عارف (فعال دانشجویی و رضا ملک (معاون سابق تحقيقات و بررسي وزارت اطلاعات) است.
با بی توجهی و عدم رعایت اصل تفکیک جرائم زندانیان سیاسی در کنار زندانیان سرقتهای مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و جرائم مالی بسر میبرند.
پیمان عارف دانشجوی زندانی که قریب به سه هفته پیش به این بند منتقل شده طی تماس تلفنی از زندان اوین از شرایط بد این بند به لحاظ موازین بهداشتی سخن گفت. وی با اشاره به وجود حشرات ناقل بیماری نظیر ساس و شپش گفت: علیرغم پیگیریهای مستمر متاسفانه اقدامی از سوی مسئولان زندان برای سمپلشی صورت نگرفته است.
با وجود تراکم بسیار بالای زندانی در بند 8 در بسیاری از موارد آب گرم حمامها قطع بوده و این عامل خود موجب تشدید بیماریهای عفونی میگردد. نیز کیفیت پایین غذای بند و عدم رعایت بهداشت در تهیه آن مسمومیت مکرر زندانیان را موجبات شده است.
طی روزهای اخیر دو تن از زندانیان سیاسی - عقیدتی به نامهای علی اکبر اقدسی، متهم به عضویت در گروه علم حق و عدالت و ایوب پرکار، دارای نفاق (ارتباط با سازمان مجاهدین خلق) به دلیل مصرف غذای آلوده دچار مسمومیت شدید شدهآند.
پیمان عارف با انتقاد از عدم رعایت اصل تفکیک جرائم از سوی مسئولان زندان افزود: طی هفتههای گذشته چندین بار با نگارش نامه و بطور شفاهی به نکات فوق اشاره نمودم که متٱسفانه با برخورد نامناسب عباسی، رئیس بند 8 و مومنی، معاون اجرایی اوین مواجه شدم. در یک نوبت نیز غردی به نام دهقانزاده، رئیس حفاظت اطلاعات زندان اوین با ورود به سلول من را نسبت به تعویض بند و یا انتقال به زندانهای دیگر تهدید نمود.
در انتها متذکر میشود عدم رعایت موازین بهداشتی و مراقبت های پزشکی موجبات تشدید و تداوم بیماری زندانیان را فراهم ساخته است. از آن جمله تعدد حملات خفیف قلبی و مغزی در میان زندانیان و آخرین مورد، از کار افتادن اعصاب نیمهی سمت چپ بدن متین ارجان، زندانی سیاسی کرد است.
67 درصد بیکاران کشور جوان هستند
ايرنا: حدود 67 درصد بيکاران کشور را جواناني که در سنين 15 تا 29 سال قرار دارند به خود اختصاص داده اند. همچنين 40 درصد بيکاران کشور در سنين 15 تا 24 سال قرار دارند.
براساس گزارش طرح آمارگيري سال 87 که از سوي مرکز آمار ايران انتشار يافته است، از مجموع بيکاران کشور 70درصد را مردان و 30 درصد را زنان تشکيل مي دهند.
پايين بودن نسبت جمعيت زنان بيکار به مردان، نشان مي دهد بازار کار کشور همچنان شرايط مطلوبي براي پذيرش زنان ندارد زيرا با توجه به افزايش تعداد زنان در دانشگاههاي کشور (بيش از 60 درصد) انتظار مي رود همين ميزان نيز در مراجعه به بازار کار کشور نيز رعايت شود.
آنچه مسلم است بازار کار کشور با دو مشکل اساسي که بيکاري جوانان و زنان است مواجه است و چاره اي تيست که خردمندان جامعه به ارائه راه حل هايي بپردازند که بتوان حداقل در کوتاه مدت مشکل بيکاري را کاهش دهند و در طولاني مدت به ارائه راه حل هايي بپردازند که ديگر معضلي به نام بيکاري، جامعه را تهديد نکند.
براساس گزارش طرح آمارگيري سال 87 که از سوي مرکز آمار ايران انتشار يافته است، از مجموع بيکاران کشور 70درصد را مردان و 30 درصد را زنان تشکيل مي دهند.
پايين بودن نسبت جمعيت زنان بيکار به مردان، نشان مي دهد بازار کار کشور همچنان شرايط مطلوبي براي پذيرش زنان ندارد زيرا با توجه به افزايش تعداد زنان در دانشگاههاي کشور (بيش از 60 درصد) انتظار مي رود همين ميزان نيز در مراجعه به بازار کار کشور نيز رعايت شود.
آنچه مسلم است بازار کار کشور با دو مشکل اساسي که بيکاري جوانان و زنان است مواجه است و چاره اي تيست که خردمندان جامعه به ارائه راه حل هايي بپردازند که بتوان حداقل در کوتاه مدت مشکل بيکاري را کاهش دهند و در طولاني مدت به ارائه راه حل هايي بپردازند که ديگر معضلي به نام بيکاري، جامعه را تهديد نکند.
185 میلیارد دلار تراز منفی ارزی ایران بدون درآمد نفت
روزنامه سرمایه: تراز حساب جاری کشور طی چهار ساله 84 تا 87 نشان می دهد از مجموع380 میلیارد دلار درآمد ارزی کشور حاصل از صادرات نفتی و غیرنفتی و خدمات بیش از سه چهارم آن به میزان 285 میلیارد دلار از طریق واردات کالا و خدمات از کشور خارج شده و تنها 6/93 میلیارد دلار در کشور باقی مانده است. محاسبات آماری براساس آخرین گزارش بانک مرکزی درباره تراز پرداخت های کشور طی سال های 84 تا 87 نشان می دهد مجموع تراز حساب جاری این چهار سال معادل 6/93 میلیارد دلار بوده است.
این تراز حاصل تراز حساب جاری در سال 84 با 64/16 میلیارد دلار و رشد 1154 درصدی، در سال 85 با 4/20 میلیارد دلار و رشد
6/22 درصدی، در سال 86 با
6/32 میلیارد دلار و رشد
6/59 درصدی و در سال 87 با
24 میلیارد دلار و رشد منفی
4/26 درصدی بوده است.متوسط تراز حساب جاری چهار ساله معادل
4/23 میلیارد دلار بوده است.
5/160 میلیارد دلار تراز منفی بازرگانی بدون نفت
همچنین تراز تجاری با احتساب صادرات نفت 8/118 میلیارد دلار است.این رقم حاصل 3/21 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 84، معادل
26 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 85، معادل 4/39 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 86 و 32 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 87 است.
آمار نشان می دهد تراز بازرگانی طی سال های یادشده نسبت به سال ماقبل خود به ترتیب 5/376 ، 3/22،
6/51 درصد و منفی 7/18 درصد رشد یا کاهش داشته اند.
در همین حال ارقام تراز بازرگانی بدون نفت کشور رقمی معادل منفی
5/160 میلیارد دلار را نشان می دهد.
این رقم حاصل حجم واردات بالا طی سال های دولت نهم است. ارقام نشان می دهد طی سال های 84 تا 87 واردات کالا به کشور مجموعاً نزدیک 220 میلیارد دلار بوده که در سال های یادشده به ترتیب به میزان 1/43 ، 50، 2/58 و 5/68 میلیارد دلار انجام شده است. رشد واردات طی سال های یادشده نسبت به سال قبل از خود به ترتیب 8/12 ، 16 ، 4/16 و
7/17 درصد و متوسط واردات کشور طی چهار ساله دولت نهم نزدیک 55 میلیارد دلار بوده است.در همین مدت بالغ بر 4/59 میلیارد دلار کالای غیرنفتی از کشور صادر شده که این رقم حاصل صادرات 5/10 میلیارد دلاری در سال 84 ، 14 میلیارد دلاری در سال 85 ، 1/16 میلیارد دلاری در سال 86 و 7/18 میلیارد دلاری در سال 87 است.
متوسط صادرات غیرنفتی کشور طی چهار سال دولت نهم 9/14 میلیارد دلار و رشد صادرات طی سال های یادشده به ترتیب 9/39 ، 2/33،
6/14 و 2/16 درصد بوده است.
279 میلیارد دلار صادرات نفت و گاز
همچنین میزان درآمد کشور از محل صادرات نفت و گاز طی چهار ساله 84 تا 87، بالغ بر 3/279 میلیارد دلار بوده که این درآمد بی سابقه، حاصل صادرات نفت و گاز به میزان
8/53 میلیارد دلار در سال 84، معادل 62 میلیارد دلار در سال 85، معادل 6/81 میلیارد دلار در سال 86 و معادل 9/81 میلیارد دلار در سال 87 بوده است. متوسط صادرات نفت و گاز طی سال های 84 تا 87، نزدیک 70 میلیارد دلار (8/69 میلیارد دلار) و رشد صادرات طی سال های یادشده نسبت به سال قبل از خود به ترتیب
2/48 ، 2/15 ، 5/31 و
4/0 درصد بوده است.
65 میلیارد دلار واردات خدمات
همچنین تراز خدمات چهار ساله 87-84 نشانگر 65 میلیارد دلاری واردات خدمات (پرداختی) در مقابل 2/37 میلیارد دلاری صدور خدمات (دریافتی ها) است که در نتیجه مجموع تراز خدمات کشور طی چهار ساله را به رقم منفی 28 میلیارد دلار
(9/27 میلیارد دلار) رسانده است.
آمار نشان می دهد طی سال های 84 تا 87 به ترتیب 7/7 ، 6/8 ، 10 و
9/10 میلیارد دلار دریافتی از محل خدمات ارز وارد کشور شده است.
در مقابل طی همین سال ها از محل پرداختی خدمات، به ترتیب 1/13، 7/14 ، 6/17 و 7/19 میلیارد دلار ارز از کشور خارج شده است. متوسط دریافتی طی سال های 84 تا 87 معادل 3/9 میلیارد دلار و متوسط پرداختی، معادل 3/16 میلیارد دلار بوده است.
در همین حال، خالص انتقالات طی سال های اخیر 7/2 میلیارد دلار بوده که حاصل از 735 میلیون دلار در سال 84 ، 513 میلیون دلار در سال 85 ، 642 میلیون دلار در سال 86 و 785 میلیون دلار در سال 87 است.
این تراز حاصل تراز حساب جاری در سال 84 با 64/16 میلیارد دلار و رشد 1154 درصدی، در سال 85 با 4/20 میلیارد دلار و رشد
6/22 درصدی، در سال 86 با
6/32 میلیارد دلار و رشد
6/59 درصدی و در سال 87 با
24 میلیارد دلار و رشد منفی
4/26 درصدی بوده است.متوسط تراز حساب جاری چهار ساله معادل
4/23 میلیارد دلار بوده است.
5/160 میلیارد دلار تراز منفی بازرگانی بدون نفت
همچنین تراز تجاری با احتساب صادرات نفت 8/118 میلیارد دلار است.این رقم حاصل 3/21 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 84، معادل
26 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 85، معادل 4/39 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 86 و 32 میلیارد دلار تراز بازرگانی سال 87 است.
آمار نشان می دهد تراز بازرگانی طی سال های یادشده نسبت به سال ماقبل خود به ترتیب 5/376 ، 3/22،
6/51 درصد و منفی 7/18 درصد رشد یا کاهش داشته اند.
در همین حال ارقام تراز بازرگانی بدون نفت کشور رقمی معادل منفی
5/160 میلیارد دلار را نشان می دهد.
این رقم حاصل حجم واردات بالا طی سال های دولت نهم است. ارقام نشان می دهد طی سال های 84 تا 87 واردات کالا به کشور مجموعاً نزدیک 220 میلیارد دلار بوده که در سال های یادشده به ترتیب به میزان 1/43 ، 50، 2/58 و 5/68 میلیارد دلار انجام شده است. رشد واردات طی سال های یادشده نسبت به سال قبل از خود به ترتیب 8/12 ، 16 ، 4/16 و
7/17 درصد و متوسط واردات کشور طی چهار ساله دولت نهم نزدیک 55 میلیارد دلار بوده است.در همین مدت بالغ بر 4/59 میلیارد دلار کالای غیرنفتی از کشور صادر شده که این رقم حاصل صادرات 5/10 میلیارد دلاری در سال 84 ، 14 میلیارد دلاری در سال 85 ، 1/16 میلیارد دلاری در سال 86 و 7/18 میلیارد دلاری در سال 87 است.
متوسط صادرات غیرنفتی کشور طی چهار سال دولت نهم 9/14 میلیارد دلار و رشد صادرات طی سال های یادشده به ترتیب 9/39 ، 2/33،
6/14 و 2/16 درصد بوده است.
279 میلیارد دلار صادرات نفت و گاز
همچنین میزان درآمد کشور از محل صادرات نفت و گاز طی چهار ساله 84 تا 87، بالغ بر 3/279 میلیارد دلار بوده که این درآمد بی سابقه، حاصل صادرات نفت و گاز به میزان
8/53 میلیارد دلار در سال 84، معادل 62 میلیارد دلار در سال 85، معادل 6/81 میلیارد دلار در سال 86 و معادل 9/81 میلیارد دلار در سال 87 بوده است. متوسط صادرات نفت و گاز طی سال های 84 تا 87، نزدیک 70 میلیارد دلار (8/69 میلیارد دلار) و رشد صادرات طی سال های یادشده نسبت به سال قبل از خود به ترتیب
2/48 ، 2/15 ، 5/31 و
4/0 درصد بوده است.
65 میلیارد دلار واردات خدمات
همچنین تراز خدمات چهار ساله 87-84 نشانگر 65 میلیارد دلاری واردات خدمات (پرداختی) در مقابل 2/37 میلیارد دلاری صدور خدمات (دریافتی ها) است که در نتیجه مجموع تراز خدمات کشور طی چهار ساله را به رقم منفی 28 میلیارد دلار
(9/27 میلیارد دلار) رسانده است.
آمار نشان می دهد طی سال های 84 تا 87 به ترتیب 7/7 ، 6/8 ، 10 و
9/10 میلیارد دلار دریافتی از محل خدمات ارز وارد کشور شده است.
در مقابل طی همین سال ها از محل پرداختی خدمات، به ترتیب 1/13، 7/14 ، 6/17 و 7/19 میلیارد دلار ارز از کشور خارج شده است. متوسط دریافتی طی سال های 84 تا 87 معادل 3/9 میلیارد دلار و متوسط پرداختی، معادل 3/16 میلیارد دلار بوده است.
در همین حال، خالص انتقالات طی سال های اخیر 7/2 میلیارد دلار بوده که حاصل از 735 میلیون دلار در سال 84 ، 513 میلیون دلار در سال 85 ، 642 میلیون دلار در سال 86 و 785 میلیون دلار در سال 87 است.
قابل توجه دانشجویان ساکن کوی دانشگاه؛ رژیم بشدت ترسیده
خبرگزاری حکومتی مهر: معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران دانشگاه تهران از اخطار این دانشگاه به ساکنان کوی در زمینه جلوگیری از تجمعات منجر به خشونت خبر داد و گفت: تحرکات رادیکالی که از بیرون دانشگاه جهت گرفته و شروع می شود دامان دانشجویان دانشگاه تهران و ساکنین کوی را گرفته و به آنها ضربه می زند.
سید مهدی قمصری با تایید اطلاعیه ای که حاکی از اخطار به دانشجویان از سوی معاونت دانشجویی دانشگاه تهران است، تاکید کرد: این اطلاعیه بیشتر به درخواست خانواده دانشجویان و همچنین نگرانی ساکنین کوی دانشگاه درباره تحرکات بیرونی و تاثیر آن بر جو کوی تنظیم و منتشر شده است.
وی افزود: تجمعات غیرقانونی اخیر باعث نگرانی و تشویش دانشجویان و به خصوص دانشجویان مستقر در کوی دانشگاه تهران شده بود که به همین دلیل با توجه به قوانین و مقررات و آئین نامه دانشگاه این اطلاعیه صادر شد.
معاون دانشجویی دانشگاه تهران در خصوص نصب این اطلاعیه در کوی دانشگاه به مهر گفت: این بخشی از وظایف دانشگاه است که قوانین، مقررات و تصمیمات اخذ شده را در کمترین زمان ممکن به اطلاع کلیه دانشجویان خود برساند تا در جریان چگونگی و جزئیات قوانین حاکم بر دانشگاه قرار بگیرند.
وی در خصوص تاکید بر اخذ مجوز برای تجمع قانونی در محیط دانشگاه در اطلاعیه مذکور گفت: به هر حال دانشگاه ساز و کار و روند خاص خود را دارد و هماهنگی با معاونت دانشجویی برای برگزاری هرگونه تجمع یکی از قوانین اولیه دانشگاه است.
حوزه معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران در این اطلاعیه ای که در این دانشگاه نصب کرده است با تیتر درشت "قابل توجه دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه" آورده است: "با توجه به اظهار نگرانی و درخواست جمعی از خانواده دانشجویان و به پیشنهاد برخی از دانشجویان ساکن کوی به منظور جلوگیری از بروز حوادثی که موجب بر هم زدن آسایش و امنیت دانشجویان ساکن کوی می شود با افرادی که به نحوی در برگزاری و یا مشارکت در تجمعات منجر به خشونت دخالت داشته باشند حسب مقررات عمل خواهد شد."
در پایان این اعلامیه آمده است: "هر گونه تجمع بدون مجوز خلاف مقررات محسوب می گردد و متقاضیان می توانند برای دریافت مجوز برگزاری مراسم به مراجع ذیربط در معاونت دانشجویی فرهنگی دانشگاه مراجعه کنند."
سید مهدی قمصری با تایید اطلاعیه ای که حاکی از اخطار به دانشجویان از سوی معاونت دانشجویی دانشگاه تهران است، تاکید کرد: این اطلاعیه بیشتر به درخواست خانواده دانشجویان و همچنین نگرانی ساکنین کوی دانشگاه درباره تحرکات بیرونی و تاثیر آن بر جو کوی تنظیم و منتشر شده است.
وی افزود: تجمعات غیرقانونی اخیر باعث نگرانی و تشویش دانشجویان و به خصوص دانشجویان مستقر در کوی دانشگاه تهران شده بود که به همین دلیل با توجه به قوانین و مقررات و آئین نامه دانشگاه این اطلاعیه صادر شد.
معاون دانشجویی دانشگاه تهران در خصوص نصب این اطلاعیه در کوی دانشگاه به مهر گفت: این بخشی از وظایف دانشگاه است که قوانین، مقررات و تصمیمات اخذ شده را در کمترین زمان ممکن به اطلاع کلیه دانشجویان خود برساند تا در جریان چگونگی و جزئیات قوانین حاکم بر دانشگاه قرار بگیرند.
وی در خصوص تاکید بر اخذ مجوز برای تجمع قانونی در محیط دانشگاه در اطلاعیه مذکور گفت: به هر حال دانشگاه ساز و کار و روند خاص خود را دارد و هماهنگی با معاونت دانشجویی برای برگزاری هرگونه تجمع یکی از قوانین اولیه دانشگاه است.
حوزه معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران در این اطلاعیه ای که در این دانشگاه نصب کرده است با تیتر درشت "قابل توجه دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه" آورده است: "با توجه به اظهار نگرانی و درخواست جمعی از خانواده دانشجویان و به پیشنهاد برخی از دانشجویان ساکن کوی به منظور جلوگیری از بروز حوادثی که موجب بر هم زدن آسایش و امنیت دانشجویان ساکن کوی می شود با افرادی که به نحوی در برگزاری و یا مشارکت در تجمعات منجر به خشونت دخالت داشته باشند حسب مقررات عمل خواهد شد."
در پایان این اعلامیه آمده است: "هر گونه تجمع بدون مجوز خلاف مقررات محسوب می گردد و متقاضیان می توانند برای دریافت مجوز برگزاری مراسم به مراجع ذیربط در معاونت دانشجویی فرهنگی دانشگاه مراجعه کنند."
ايماندار هرگز نبايد غصه بخورد . تجربيات ، زحمات و مشكلات ما ممكن است زياد باشند ، اما در هر شرايط نبايد هرگز غصه خورد ، براي اين كه ما پدري آسماني داريم كه قادر مطلق است و فرزندانش را مانند پسر يگانه اش دوست دارد . بزرگترين شادي او كمك و رهايي فرزندانش در هر وقت و هر موقعيت است. ما بايد درست مانند گفته اش عمل كنيم « براي هيچ چيز انديشه مكنيد بلكه در هر چيز با استغاثه و دعا با شكگزاري مسئولات خود را به خدا عرض كنيد ». « در هر چيز »
۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه
دستگیری یک فعال سیاسی سالخورده
خبرگزاری هرانا : به گزاش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حسن شهریاری، از فعالان سیاسی حزب پان ایرانیست ظهر روزگذشته پنجم مهرماه توسط دو مامور مسلح اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج در منزل مسکونی خود بازداشت و به کلانتری مهرویلای این شهر منتقل شد و صبح امروز نیز به زندان رجایی شهر کرج انتقال داده شد.
لازم به توضیح است ایشان در سال 1387 در جریان کوی دانشگاه جزو افراد بازداشت شده بود و پس از آن به دفعات به دادگاه انقلاب احضار و چندین بار نیز بازداشت شد که آخرین بار آن درسال 1386 توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به اتهام عضویت در مجلس "مخالفین جمهوری اسلامی" و "عضویت در حزب پان ایرانیست" به یکسال و نیم زندان محکوم شد و به علت مشکلات جسمی پانزده روز در زندان به سر برد؛ از آن تاریخ تا کنون برای بازداشت ایشان اقدامی به عمل نیامده بود. این فعال سیاسی قدیمی با 71 سال سن به ناراحتی قلبی دچار است.
لازم به توضیح است ایشان در سال 1387 در جریان کوی دانشگاه جزو افراد بازداشت شده بود و پس از آن به دفعات به دادگاه انقلاب احضار و چندین بار نیز بازداشت شد که آخرین بار آن درسال 1386 توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به اتهام عضویت در مجلس "مخالفین جمهوری اسلامی" و "عضویت در حزب پان ایرانیست" به یکسال و نیم زندان محکوم شد و به علت مشکلات جسمی پانزده روز در زندان به سر برد؛ از آن تاریخ تا کنون برای بازداشت ایشان اقدامی به عمل نیامده بود. این فعال سیاسی قدیمی با 71 سال سن به ناراحتی قلبی دچار است.
تظاهرات در تبریز پس از بازی تراکتورسازی
جوانان آذربایجانی بعد از پایان مسابقه تراکتورسازی آذربایجان و فولاد خوزستان که با پیروزی تراکتورسازی به پایان رسید بعد از خروج از ورزشگاه فرصت را مغتنم شمرده و در خیابانهای تبریز اقدام به تظاهرات کردند. در آستانه بازگشایی مدارس در اول مهرماه، مهمترین شعار تظاهرکنندگان " هارای هارای من تورکم " و " تورک دیلینده مدرسه، اولمالیدی هر کسه" می باشد که ترجمه آن چنین است:"فریاد فریاد من ترک هستم!" و «مدرسه به زبان ترکی باید برای همه ایجاد شود».
شعاردهی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف
دانشجويان صنعتي شريف فردا با شعار فرياد هر ايراني ازادي , آزادي وما زن و مرد جنگيم بجنگ تا بجنگيم وارد دانشگاه خواهند شد. لطفا اطلاع دهید.
احمدی نژاد باز هم در دانشگاه حاضر نشد؛ مراسم آغاز سال تحصيلی در دانشگاه تهران همراه با فريادهای "مرگ بر ديکتاتور"، اميرکبير
صبح امروز همزمان با حضور کودتاچيان در دانشگاه تهران، دانشجويان معترض با وجود همه فشارها و تهديدهای نيروهای امنيتی طی يک ماه گذشته، فريادهای اعتراضی مرگ بر ديکتاتور سر دادند.
به گزارش خبرنامه اميرکبير، اين تجمع که با حضور هزار دانشجو همراه بود از مقابل دانشکده هنرهای زيبا آغاز شدند و به تدريج پس از به راه افتادن دانشجويان به سمت ضلع شمالی دانشگاه، لحظه لحظه بر شمار معترضين افزوده شد.
دانشجويان معترض که نمادهای سبز از جمله پلاکاردهای سبز رنگ حاوی نوشته ها و دستبندها و بادکنک های سبز بهمراه داشتند با عبور از مقابل دانشکده های مختلف در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ايستادند و يکصدا فرياد های "مرگ بر ديکتاتور"، "دانشجو می ميرد ذلت نمی پذيرد"، "مجتهد واقعی منتظری صانعی"، "دانشجوی زندانی ازاد بايد گردد"، "ندائيم، سهرابيم، ما همه يکصدائيم"، "کروبی بازداشت دستگير بشه ايران قيامت ميشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن"، "شکنجه، تجاوز ديگر اثر ندارد"، "دولت کودتا استعقا استعفا"، "يا حسين ميرحسين"، "احمدی دروغگو شصت و سه درصدت کو"، "رايم کو"، "آزادی" و ... سردادند.
دانشجويان معترض هم چنين پلاکاردهای حاوی خوشامدگوئی به وزرای علوم و بهداشت دولت کودتا را به زيرکشيدند که با تشويق های ممتد ديگر دانشجويان همراه بودند. در اين هنگام در حدود ۵۰- دانشجوی بسيجی نيز به منظور مقابله با دانشجويان با در دست داشتن پرچم هائی به سر دادن شعار پرداختند که در مقابل نيز دانشجويان معترض فرياد زدند: "دانشجوی سهميه، همينه همينه".
نيروهای حراست و انتظامات دانشگاه نيز برای تامين امنيت سالن محل برگزاری مراسم در مقابل محوطه کتابخانه مرکزی صف کشيده بودند. به گزارش خبرنامه اميرکبير نيروهای اطلاعاتی و امنيتی و دانشجويان بسيجی نيز چون هميشه به شناسائی دانشجويان معترض مشغول بودند.
دانشجويان سپس تجمع خود را در مقابل سر در دانشگاه تهران و با سر دادن شعارهائی ادامه دادند. شعارهای "احمدی احمدی اين اخرين پيامه، جنبش سبز ايران آماده قيامه"، "دولت جنايت می کند رهبر حمايت می کند"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"، "جنتی لعنتی تو دشمن ملتی"، "ندائيم سهرابيم، ما همه يکصدائيم"، "کروبی بازداشت دستگير بشه ايران قيامت ميشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن" از جمله شعارهای دانشجويان معترض بود.
تجمع دانشجويان در سر در دانشگاه تهران، موجب جمع شدن عده ی زيادی از مردم در پياده روهای خيابان انقلاب شد و عده ای از مردم نيز همراهی خود را با دانشجويان نشان می دادند. به گزارش خبرنامه اميرکبير دانشجويان پس از تجمع مقابل درب ۱۶ آذر، بار ديگر در مقابل کتابخانه مرکزی به سر دادن شعار پرداختند و پس از آن به تجمع دو ساعته خود پايان دادند.
به گزارش خبرنامه اميرکبير، اين تجمع که با حضور هزار دانشجو همراه بود از مقابل دانشکده هنرهای زيبا آغاز شدند و به تدريج پس از به راه افتادن دانشجويان به سمت ضلع شمالی دانشگاه، لحظه لحظه بر شمار معترضين افزوده شد.
دانشجويان معترض که نمادهای سبز از جمله پلاکاردهای سبز رنگ حاوی نوشته ها و دستبندها و بادکنک های سبز بهمراه داشتند با عبور از مقابل دانشکده های مختلف در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ايستادند و يکصدا فرياد های "مرگ بر ديکتاتور"، "دانشجو می ميرد ذلت نمی پذيرد"، "مجتهد واقعی منتظری صانعی"، "دانشجوی زندانی ازاد بايد گردد"، "ندائيم، سهرابيم، ما همه يکصدائيم"، "کروبی بازداشت دستگير بشه ايران قيامت ميشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن"، "شکنجه، تجاوز ديگر اثر ندارد"، "دولت کودتا استعقا استعفا"، "يا حسين ميرحسين"، "احمدی دروغگو شصت و سه درصدت کو"، "رايم کو"، "آزادی" و ... سردادند.
دانشجويان معترض هم چنين پلاکاردهای حاوی خوشامدگوئی به وزرای علوم و بهداشت دولت کودتا را به زيرکشيدند که با تشويق های ممتد ديگر دانشجويان همراه بودند. در اين هنگام در حدود ۵۰- دانشجوی بسيجی نيز به منظور مقابله با دانشجويان با در دست داشتن پرچم هائی به سر دادن شعار پرداختند که در مقابل نيز دانشجويان معترض فرياد زدند: "دانشجوی سهميه، همينه همينه".
نيروهای حراست و انتظامات دانشگاه نيز برای تامين امنيت سالن محل برگزاری مراسم در مقابل محوطه کتابخانه مرکزی صف کشيده بودند. به گزارش خبرنامه اميرکبير نيروهای اطلاعاتی و امنيتی و دانشجويان بسيجی نيز چون هميشه به شناسائی دانشجويان معترض مشغول بودند.
دانشجويان سپس تجمع خود را در مقابل سر در دانشگاه تهران و با سر دادن شعارهائی ادامه دادند. شعارهای "احمدی احمدی اين اخرين پيامه، جنبش سبز ايران آماده قيامه"، "دولت جنايت می کند رهبر حمايت می کند"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"، "جنتی لعنتی تو دشمن ملتی"، "ندائيم سهرابيم، ما همه يکصدائيم"، "کروبی بازداشت دستگير بشه ايران قيامت ميشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن" از جمله شعارهای دانشجويان معترض بود.
تجمع دانشجويان در سر در دانشگاه تهران، موجب جمع شدن عده ی زيادی از مردم در پياده روهای خيابان انقلاب شد و عده ای از مردم نيز همراهی خود را با دانشجويان نشان می دادند. به گزارش خبرنامه اميرکبير دانشجويان پس از تجمع مقابل درب ۱۶ آذر، بار ديگر در مقابل کتابخانه مرکزی به سر دادن شعار پرداختند و پس از آن به تجمع دو ساعته خود پايان دادند.
ویدیو:سال تحصیلی دانشگاه ها با اعتراض مخالفان آغاز شد
مراسم آغاز رسمی سال تحصیلی در دانشگاه تهران، با تجمع عده ای از دانشجویان معترض به دولت محمود احمدی نژاد همراه شد. کامران دانشجو، وزیر علوم ایران در این مراسم شرکت کرد ولی به دانشجویان مخالف اجازه داده نشد در مراسم شرکت کنند. بر اساس گزارشها نیروهای انتظامی در اطراف دانشگاه تهران به حال آماده باش مستقر شده بودند. گزارش از نگین شیر آقایی
گزارش از بی بی سی
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090928_university.shtml
گزارش از بی بی سی
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090928_university.shtml
دولت جدید آلمان و سیاست آن در برابر ایران
تا یک ماه دیگر دولت ائتلافی احزاب دمکرات مسیحی و سوسیال مسیحی و لیبرالها قدرت را در آلمان به دست خواهد گرفت. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان خواهد ماند. چه تغییری در سیاست خارجی آلمان در برابر ایران بوجود خواهد آمد؟
دکتر بهمن نیرومند، نویسنده و روزنامهنگار در آلمان، به پرسشهایی در زمینه سیاست خارجی آلمان در قبال ایران پاسخ گفت.
دویچه وله: آقای دکتر نیرومند، قرار است در چهارسال آینده دولتی ائتلافی از احزاب مسیحی و لیبرالها در آلمان سر کار بیاید. به احتمال زیاد گیدو وستروله، رهبر لیبرالها، وزیر امور خارجه آلمان میشود. تا چه حد تغییر وزیر امور خارجه از سوسیال دموکرات به لیبرال، بر سیاست خارجی آلمان تأثیر میگذارد؟
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4736654,00.html
بهمن نیرومند: به نظر من این ائتلاف جدید مواضع آلمان را در مورد سختگیریهای بیشتر در رابطه با ایران تقویت خواهد کرد. فراموش نکنیم که خانم مرکل که در واقع سیاست خارجی دولت را بهعنوان صدراعظم تعیین میکند، همیشه با سیاستهای اسراییل و با سیاستهای محافظهکاران در آمریکا نزدیک بود. همچنین فراموش نکنیم که خانم مرکل، بهعنوان رهبر اپوزیسیون، با مواضع گرهارد شرودر در مورد عدم دخالت آلمان در جنگ عراق مخالفت کرد و حتا در یک ملاقات با رئیس جمهور آمریکا، جرج دبلیو بوش، توافق خود را با جنگ عراق اعلام داشت. سیاست خارجی دموکرات مسیحیها و مشخصاً خانم مرکل، به نظر من، قویاً تحت تأثیر اسراییل قرار دارد و بر همین پایه است که مواضع آنها در مقابل ایران تعیین میشود.
در حال حاضر، اگر با دقت نگاه کنیم، میبینیم که مواضع دولت آلمان در برخورد با ایران حتا سختتر از مواضع دولت باراک اوباما است. خانم مرکل در توافق با رئیس جمهور فرانسه، آقای نیکولا سارکوزی، و نخست وزیر انگلستان، گوردون براون، از تحریمهای سخت علیه ایران پشتیبانی میکند، درحالی که دولت اوباما بیشتر تأکید روی روشهای دیپلماتیک دارد. بر همین پایه، من تصور میکنم که آن مواضعی که دولت آلمان تاکنون در ائتلاف با سوسیال دموکراتها اتخاذ میکرده است، در مقابل ایران سختتر شود. چون به هر حال سوسیال دموکراتها نظر دیگری در برخورد با ایران داشتند و دارند و بیشتر مواضع آنها شبیه مواضع دولت آقای اوباما است.
از خروج سوسیال دموکراتها از این دولت صحبت کردید. اینکه الان یک سیاستمدار از حزب دمکراتهای آزاد (لیبرالها) وزیر امور خارجه آلمان میشود، چه تأثیری خواهد داشت؟
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بهمن نیرومند پیشبینی میکند که دولت جدید آلمان مواضعی سختگیرانهتر در برابر ایران اتخاذ خواهد کرد من تصور نمیکنم که اختلافی بین لیبرالها و دموکرات مسیحیها در زمینهی سیاست خارجی وجود داشته باشد و آقای وستروله هم به تصور من در توافق کامل با خانم مرکل خواهد بود. یعنی او همان سیاستی را دنبال خواهد کرد که من قبلاً توضیح دادم.
فکر میکنید که محافل اقتصادی آلمان بتوانند علائق خودشان را در رابطه با ایران بیش از پیش پیگیری کنند؟
این با مشکل مواجه شده است. به دلیل اینکه منافع اقتصادی آلمان در توافق کامل با سیاست سختگیری در مقابل ایران نیست. میدانیم که بسیاری از سرمایهداران آلمانی که میخواهند در ایران سرمایه،گذاری کنند، شکوه دارند از اینکه دولت محدودیتهایی برایشان قائل شده است و از داد و ستد و سرمایهگذاری در ایران جلوگیری میکند. بنابراین این تضادی است که معلوم نیست چگونه حل خواهد شد. بههرحال ما در ماههای آینده خواهیم دید که تکلیف غرب در کل به طور مشخص با ایران چگونه خواهد شد و در همین رابطه دولتهای آلمان، فرانسه و انگلستان بخصوص قادر هستند علیرغم فشار بر ایران منافع اقتصادیشان را در ایران به پیش ببرند.
فکر میکنید انتظار چه موضعگیریهایی را در زمینهی وضعیت حقوق بشر در ایران بتوانیم داشته باشیم؟
متأسفانه باید بگویم که مسئله حقوق بشر فعلا کنار رفته است و دومرتبه تمام سیاستهای غرب روی مسئلهی اتم و آزمایش راکتهای ایران متمرکز شده است. این باعث تأسف بسیار است. برای آنکه آنچه در ایران اتفاق میافتد، یعنی پایمال شدن روزمره حقوق بشر، دیگر آنطور که باید و شاید مورد توجه غرب نیست و آنها بیشتر روی مسئلهی اتم و مشکلاتی که در این زمینه با ایران دارند اقدامات خودشان را متمرکز کردهاند.
در آخرین صحبت وزیر امور خارجه آلمان، آقای اشتاینمایر، ایشان محمود احمدینژاد را «ننگ کشور خود» خواند. فکر میکنید چنین موضعگیریهایی را بشود در آینده از یک مقام رسمی حکومت آلمان انتظار داشت؟
من فکر میکنم که این موضعگیریها در صورت ادامهی روش آقای احمدینژاد در ایران ادامه پیدا کند و احتمالاً شدیدتر هم خواهد شد. چون در حال حاضر رژیم ایران کاملاً تحریکآمیز با دنیای غرب برخورد میکند. صحبتهای آقای احمدینژاد دراجلاس سازمان ملل یا اعلام یک پایگاه اتمی دوم در نزدیکی قم یا همین آزمایش راکتها، اینها همه جنبهی تحریکآمیز دارد و به نظر من تنشهایی را که بین غرب و ایران بههرحال موجود است، بسیار تقویت خواهد کرد.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: بابک بهمنش
دکتر بهمن نیرومند، نویسنده و روزنامهنگار در آلمان، به پرسشهایی در زمینه سیاست خارجی آلمان در قبال ایران پاسخ گفت.
دویچه وله: آقای دکتر نیرومند، قرار است در چهارسال آینده دولتی ائتلافی از احزاب مسیحی و لیبرالها در آلمان سر کار بیاید. به احتمال زیاد گیدو وستروله، رهبر لیبرالها، وزیر امور خارجه آلمان میشود. تا چه حد تغییر وزیر امور خارجه از سوسیال دموکرات به لیبرال، بر سیاست خارجی آلمان تأثیر میگذارد؟
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4736654,00.html
بهمن نیرومند: به نظر من این ائتلاف جدید مواضع آلمان را در مورد سختگیریهای بیشتر در رابطه با ایران تقویت خواهد کرد. فراموش نکنیم که خانم مرکل که در واقع سیاست خارجی دولت را بهعنوان صدراعظم تعیین میکند، همیشه با سیاستهای اسراییل و با سیاستهای محافظهکاران در آمریکا نزدیک بود. همچنین فراموش نکنیم که خانم مرکل، بهعنوان رهبر اپوزیسیون، با مواضع گرهارد شرودر در مورد عدم دخالت آلمان در جنگ عراق مخالفت کرد و حتا در یک ملاقات با رئیس جمهور آمریکا، جرج دبلیو بوش، توافق خود را با جنگ عراق اعلام داشت. سیاست خارجی دموکرات مسیحیها و مشخصاً خانم مرکل، به نظر من، قویاً تحت تأثیر اسراییل قرار دارد و بر همین پایه است که مواضع آنها در مقابل ایران تعیین میشود.
در حال حاضر، اگر با دقت نگاه کنیم، میبینیم که مواضع دولت آلمان در برخورد با ایران حتا سختتر از مواضع دولت باراک اوباما است. خانم مرکل در توافق با رئیس جمهور فرانسه، آقای نیکولا سارکوزی، و نخست وزیر انگلستان، گوردون براون، از تحریمهای سخت علیه ایران پشتیبانی میکند، درحالی که دولت اوباما بیشتر تأکید روی روشهای دیپلماتیک دارد. بر همین پایه، من تصور میکنم که آن مواضعی که دولت آلمان تاکنون در ائتلاف با سوسیال دموکراتها اتخاذ میکرده است، در مقابل ایران سختتر شود. چون به هر حال سوسیال دموکراتها نظر دیگری در برخورد با ایران داشتند و دارند و بیشتر مواضع آنها شبیه مواضع دولت آقای اوباما است.
از خروج سوسیال دموکراتها از این دولت صحبت کردید. اینکه الان یک سیاستمدار از حزب دمکراتهای آزاد (لیبرالها) وزیر امور خارجه آلمان میشود، چه تأثیری خواهد داشت؟
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بهمن نیرومند پیشبینی میکند که دولت جدید آلمان مواضعی سختگیرانهتر در برابر ایران اتخاذ خواهد کرد من تصور نمیکنم که اختلافی بین لیبرالها و دموکرات مسیحیها در زمینهی سیاست خارجی وجود داشته باشد و آقای وستروله هم به تصور من در توافق کامل با خانم مرکل خواهد بود. یعنی او همان سیاستی را دنبال خواهد کرد که من قبلاً توضیح دادم.
فکر میکنید که محافل اقتصادی آلمان بتوانند علائق خودشان را در رابطه با ایران بیش از پیش پیگیری کنند؟
این با مشکل مواجه شده است. به دلیل اینکه منافع اقتصادی آلمان در توافق کامل با سیاست سختگیری در مقابل ایران نیست. میدانیم که بسیاری از سرمایهداران آلمانی که میخواهند در ایران سرمایه،گذاری کنند، شکوه دارند از اینکه دولت محدودیتهایی برایشان قائل شده است و از داد و ستد و سرمایهگذاری در ایران جلوگیری میکند. بنابراین این تضادی است که معلوم نیست چگونه حل خواهد شد. بههرحال ما در ماههای آینده خواهیم دید که تکلیف غرب در کل به طور مشخص با ایران چگونه خواهد شد و در همین رابطه دولتهای آلمان، فرانسه و انگلستان بخصوص قادر هستند علیرغم فشار بر ایران منافع اقتصادیشان را در ایران به پیش ببرند.
فکر میکنید انتظار چه موضعگیریهایی را در زمینهی وضعیت حقوق بشر در ایران بتوانیم داشته باشیم؟
متأسفانه باید بگویم که مسئله حقوق بشر فعلا کنار رفته است و دومرتبه تمام سیاستهای غرب روی مسئلهی اتم و آزمایش راکتهای ایران متمرکز شده است. این باعث تأسف بسیار است. برای آنکه آنچه در ایران اتفاق میافتد، یعنی پایمال شدن روزمره حقوق بشر، دیگر آنطور که باید و شاید مورد توجه غرب نیست و آنها بیشتر روی مسئلهی اتم و مشکلاتی که در این زمینه با ایران دارند اقدامات خودشان را متمرکز کردهاند.
در آخرین صحبت وزیر امور خارجه آلمان، آقای اشتاینمایر، ایشان محمود احمدینژاد را «ننگ کشور خود» خواند. فکر میکنید چنین موضعگیریهایی را بشود در آینده از یک مقام رسمی حکومت آلمان انتظار داشت؟
من فکر میکنم که این موضعگیریها در صورت ادامهی روش آقای احمدینژاد در ایران ادامه پیدا کند و احتمالاً شدیدتر هم خواهد شد. چون در حال حاضر رژیم ایران کاملاً تحریکآمیز با دنیای غرب برخورد میکند. صحبتهای آقای احمدینژاد دراجلاس سازمان ملل یا اعلام یک پایگاه اتمی دوم در نزدیکی قم یا همین آزمایش راکتها، اینها همه جنبهی تحریکآمیز دارد و به نظر من تنشهایی را که بین غرب و ایران بههرحال موجود است، بسیار تقویت خواهد کرد.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: بابک بهمنش
تعداد دانشجويان تظاهركننده به 3هزار نفر مىرسد
در ساعت11صبح امروز شمار دانشجويان شركت كننده در تظاهرات ضدحكومتى در مقابل دانشگاه تهران به 3هزار نفر رسيده و شعارهاى مرگ بر ديكتاتور همه جا طنينانداز است.
دانشجويان بپاخاسته شعار مىدهند:
محمود خائن… . كشتى جوانان وطن الله واكبر مرگ برتو مرگ برتو/ مرگ برديكتاتور.
نه سازش نه تسليم- نه سازش نه تسليم /دانشجومى ميرد ذلت نمىپذيرد
به گزارش دريافتى شمار زيادى از مردم به دانشجويان پيوستند. مأموران سركوبگر رژيم به دانشجويان و مردم يورش بردند و آنان را مورد ضرب و جرح قرار مىدهند. مزدوران رژيم موبايل تعدادى از تظاهر كنندگان را شكستند. آنان به هر كس كه فيلمبردارى كند يورش مىبرند.
مأموران سركوبگربراى كنترل و سركوب دانشجويان تعدادى از درهاى دانشگاه را بستهاند.
دانشجويان بپاخاسته شعار مىدهند:
محمود خائن… . كشتى جوانان وطن الله واكبر مرگ برتو مرگ برتو/ مرگ برديكتاتور.
نه سازش نه تسليم- نه سازش نه تسليم /دانشجومى ميرد ذلت نمىپذيرد
به گزارش دريافتى شمار زيادى از مردم به دانشجويان پيوستند. مأموران سركوبگر رژيم به دانشجويان و مردم يورش بردند و آنان را مورد ضرب و جرح قرار مىدهند. مزدوران رژيم موبايل تعدادى از تظاهر كنندگان را شكستند. آنان به هر كس كه فيلمبردارى كند يورش مىبرند.
مأموران سركوبگربراى كنترل و سركوب دانشجويان تعدادى از درهاى دانشگاه را بستهاند.
مردم تهران از تظاهرات دانشجويان حمايت كردند
مردم با بوق زدن و بالا بردن انگشتان خود به نشانه پيروزى از تظاهرات ضدحكومتى دانشجويان در دانشگاه تهران حمايت كردند.
بنابه اين گزارش دانشجويان در پايان اين تظاهرات با سر دادن شعار ”تا احمدىنژاده هر روز همين بساطه“ ، اعلام كردند اين تازه اول تظاهرات در دانشگاه است و هر روز ادامه خواهد داشت.
در همين حال رسانههاى حكومتى نيز وحشت خود را از تظاهرات امروز دانشجويان نشان داده و نوشتند: تلاش ماموران بر اين است که دامنه اين تجمع به بيرون دانشگاه کشيده نشود.
بنابه اين گزارش دانشجويان در پايان اين تظاهرات با سر دادن شعار ”تا احمدىنژاده هر روز همين بساطه“ ، اعلام كردند اين تازه اول تظاهرات در دانشگاه است و هر روز ادامه خواهد داشت.
در همين حال رسانههاى حكومتى نيز وحشت خود را از تظاهرات امروز دانشجويان نشان داده و نوشتند: تلاش ماموران بر اين است که دامنه اين تجمع به بيرون دانشگاه کشيده نشود.
از ترس دانشجویان احمدی نژاد باز هم در دانشگاه حاضر نشد
خبرنامه امیرکبیر: صبح امروز همزمان با حضور کودتاچیان در دانشگاه تهران، دانشجویان معترض با وجود همه فشارها و تهدیدهای نیروهای امنیتی طی یک ماه گذشته، فریادهای اعتراضی مرگ بر دیکتاتور سر دادند. این تجمع که با حضور هزار دانشجو همراه بود از مقابل دانشکده هنرهای زیبا آغاز شدند و به تدریج پس از به راه افتادن دانشجویان به سمت ضلع شمالی دانشگاه، لحظه لحظه بر شمار معترضین افزوده شد.
دانشجویان معترض که نمادهای سبز از جمله پلاکاردهای سبز رنگ حاوی نوشته ها و دستبندها و بادکنک های سبز بهمراه داشتند با عبور از مقابل دانشکده های مختلف در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ایستادند و یکصدا فریاد های "مرگ بر دیکتاتور"، "دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد"، "دانشجوی زندانی ازاد باید گردد"، "ندائیم، سهرابیم، ما همه یکصدائیم"، "کروبی بازداشت بشه ایران قیامت میشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن"، "شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد"، "دولت کودتا استعقا استعفا"، "یا حسین میرحسین"، "احمدی دروغگو شصت و سه درصدت کو"، "رایم کو"، "آزادی" و ... سردادند.
دانشجویان معترض هم چنین پلاکاردهای حاوی خوشامدگوئی به وزرای علوم و بهداشت دولت کودتا را به زیرکشیدند که با تشویق های ممتد دیگر دانشجویان همراه بودند. در این هنگام در حدود 50- دانشجوی بسیجی نیز به منظور مقابله با دانشجویان با در دست داشتن پرچم هائی به سر دادن شعار پرداختند که در مقابل نیز دانشجویان معترض فریاد زدند: "دانشجوی سهمیه، همینه همینه".
نیروهای حراست و انتظامات دانشگاه نیز برای تامین امنیت سالن محل برگزاری مراسم در مقابل محوطه کتابخانه مرکزی صف کشیده بودند. نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و دانشجویان بسیجی نیز چون همیشه به شناسائی دانشجویان معترض مشغول بودند.
دانشجویان سپس تجمع خود را در مقابل سر در دانشگاه تهران و با سر دادن شعارهائی ادامه دادند. شعارهای "احمدی احمدی این اخرین پیامه، جنبش سبز ایران آماده قیامه"، "دولت جنایت می کند رهبر حمایت می کند"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"، "جنتی لعنتی تو دشمن ملتی"، "ندائیم سهرابیم، ما همه یکصدائیم"، "کروبی بازداشت دستگیر بشه ایران قیامت میشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن" از جمله شعارهای دانشجویان معترض بود.
تجمع دانشجویان در سر در دانشگاه تهران، موجب جمع شدن عده ی زیادی از مردم در پیاده روهای خیابان انقلاب شد و عده ای از مردم نیز همراهی خود را با دانشجویان نشان می دادند. دانشجویان پس از تجمع مقابل درب 16 آذر، بار دیگر در مقابل کتابخانه مرکزی به سر دادن شعار پرداختند و پس از آن به تجمع دو ساعته خود پایان دادند.
دانشجویان معترض که نمادهای سبز از جمله پلاکاردهای سبز رنگ حاوی نوشته ها و دستبندها و بادکنک های سبز بهمراه داشتند با عبور از مقابل دانشکده های مختلف در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ایستادند و یکصدا فریاد های "مرگ بر دیکتاتور"، "دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد"، "دانشجوی زندانی ازاد باید گردد"، "ندائیم، سهرابیم، ما همه یکصدائیم"، "کروبی بازداشت بشه ایران قیامت میشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن"، "شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد"، "دولت کودتا استعقا استعفا"، "یا حسین میرحسین"، "احمدی دروغگو شصت و سه درصدت کو"، "رایم کو"، "آزادی" و ... سردادند.
دانشجویان معترض هم چنین پلاکاردهای حاوی خوشامدگوئی به وزرای علوم و بهداشت دولت کودتا را به زیرکشیدند که با تشویق های ممتد دیگر دانشجویان همراه بودند. در این هنگام در حدود 50- دانشجوی بسیجی نیز به منظور مقابله با دانشجویان با در دست داشتن پرچم هائی به سر دادن شعار پرداختند که در مقابل نیز دانشجویان معترض فریاد زدند: "دانشجوی سهمیه، همینه همینه".
نیروهای حراست و انتظامات دانشگاه نیز برای تامین امنیت سالن محل برگزاری مراسم در مقابل محوطه کتابخانه مرکزی صف کشیده بودند. نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و دانشجویان بسیجی نیز چون همیشه به شناسائی دانشجویان معترض مشغول بودند.
دانشجویان سپس تجمع خود را در مقابل سر در دانشگاه تهران و با سر دادن شعارهائی ادامه دادند. شعارهای "احمدی احمدی این اخرین پیامه، جنبش سبز ایران آماده قیامه"، "دولت جنایت می کند رهبر حمایت می کند"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"، "جنتی لعنتی تو دشمن ملتی"، "ندائیم سهرابیم، ما همه یکصدائیم"، "کروبی بازداشت دستگیر بشه ایران قیامت میشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن" از جمله شعارهای دانشجویان معترض بود.
تجمع دانشجویان در سر در دانشگاه تهران، موجب جمع شدن عده ی زیادی از مردم در پیاده روهای خیابان انقلاب شد و عده ای از مردم نیز همراهی خود را با دانشجویان نشان می دادند. دانشجویان پس از تجمع مقابل درب 16 آذر، بار دیگر در مقابل کتابخانه مرکزی به سر دادن شعار پرداختند و پس از آن به تجمع دو ساعته خود پایان دادند.
ايمان و اميد

بيش از همه اينها، وقتي خدا يك لحظه روي خود را از تو مي پوشاند ، مگو كه تو را كاملا فراموش كرده است . نه ، هرگز ، او تاخير نمي كند تا بركتي بزرگتر برايت بياورد تا او را بهتر بشناسي و بيشتر دوستش بداري و از شادي هاي وصف ناپذير بهره مند گردي . انتظار كشيدن ، ما را در فيض رشد مي دهد و ايمان ما را مي آزمايد ، پس با ايمان و اميد منتظر باش . ممكن است انجام وعده طول بكشد ، اما سرانجام تحقق خواهد يافت
اي خداوند عيسي
اي خداوند عيسي ، وقتي درهاي زندانم از هر طرف بر من بسته مي شود ، كمكم كن تا بتوانم كاملا به تو اعتماد نمايم و همواره در پري شادي حضور تو بسر برم . مطمئن هستم كه در اين صورت براي شروع و انجام هر كاري موفقيت خواهي بخشيد. من آموخته ام كه عظمت رنج و مشقت را دريابم ، زيرا در آن جاست كه درخشش چهره منجيم را مي بينم.
وضعیت بد جسمی یک روزنامه نگار زن در زندان اوین
خبرگزاری هرانا : وضعیت روحی و جسمی هنگامه شهیدی، روزنامه نگار بازداشتی، در زندان اوین مناسب نیست.
بنابر اخبار رسیده به واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوقبشر در ایران، هنگامه شهیدی که چندی پس از برگزاری انتخابات در ایران، بازداشت شد با وضعیت بد جسمی در زندان روبهرو است به طوریکه روزانه تعداد زیادی قرص و دارو به عنوان آرامبخش برای او تجویز شده است، اما با این وجود حتا از خواب راحت در شب نیز برخوردار نیست.
این در حالی است که وی در هفته تنها سه بار و آن هم به مدت بیست دقیقه برای هواخوری میرود و این موجب ناراحتیهای ناشی از کمبود آفتاب برای وی نیز شده است.
هنگامه شهيدي، روزنامه نگار، عضو حزب اعتماد ملي و دانشجوي دكتراي حقوق بشر در دانشگاه SOAS است که در طول دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز مشاور امور بانوان و عضو ستاد انتخاباتي مهدی كروبي بوده و در تاريخ 9 تير ماه 1388 بازداشت شده است و تا کنون در زندان اوین در بازداشت موقت است!
بنابر اخبار رسیده به واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوقبشر در ایران، هنگامه شهیدی که چندی پس از برگزاری انتخابات در ایران، بازداشت شد با وضعیت بد جسمی در زندان روبهرو است به طوریکه روزانه تعداد زیادی قرص و دارو به عنوان آرامبخش برای او تجویز شده است، اما با این وجود حتا از خواب راحت در شب نیز برخوردار نیست.
این در حالی است که وی در هفته تنها سه بار و آن هم به مدت بیست دقیقه برای هواخوری میرود و این موجب ناراحتیهای ناشی از کمبود آفتاب برای وی نیز شده است.
هنگامه شهيدي، روزنامه نگار، عضو حزب اعتماد ملي و دانشجوي دكتراي حقوق بشر در دانشگاه SOAS است که در طول دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز مشاور امور بانوان و عضو ستاد انتخاباتي مهدی كروبي بوده و در تاريخ 9 تير ماه 1388 بازداشت شده است و تا کنون در زندان اوین در بازداشت موقت است!
دانشجویان: اعتراض و تظاهرات هر روز ادامه خواهد داشت
بامدادخبر: درحالیکه حدود ساعت یک بعدازظهر، تجمع و راهپیمایی دانشجویان در دانشگاه تهران، با آرامش و بدون درگیری پایان یافت، خبرنگار ما از هجوم نیروهای ضدشورش به تعدادی از دانشجویان در هنگام خروج از دانشگاه، و دستگیری عدهای از آنها خبر می دهد.
اعتراضات امروز دانشجویان دانشگاه تهران پیش از ظهر امروز با شعار مرگ بر ديكتاتور آغاز شد. دانشجویان پلاكاردهای مراسم وزير علوم را پاره كرده و خواستار بيرون انداختن وى از دانشگاه شدند. دانشجويان معترض كه شمار آنان به هزاران نفر مى رسید شعار مى دادند دانشجو مى ميرد ذلت نمى پذيرد.
به گفته شاهدان، مزدوران رژيم برای جلوگیری از فیلمبرداری از تظاهرات، تلفن های موبايل تعدادى از تظاهركنندگان را شكستند. آنان به هر كس كه فيلمبردارى می کرد يورش مى بردند.
دانشجويان در پايان تظاهرات با سر دادن شعار تا احمدى نژاده هر روز همين بساطه، اعلام كردند اين تازه شروع تظاهرات در دانشگاه است و هر روز ادامه خواهد داشت.
گفتنی است ماموران سرکوبگر رژیم امروز در وحشت از گسترش اعتراضات تلاش می کردند تا دامنه تجمع دانشجویان به بيرون دانشگاه کشيده نشود.
اعتراضات امروز دانشجویان دانشگاه تهران پیش از ظهر امروز با شعار مرگ بر ديكتاتور آغاز شد. دانشجویان پلاكاردهای مراسم وزير علوم را پاره كرده و خواستار بيرون انداختن وى از دانشگاه شدند. دانشجويان معترض كه شمار آنان به هزاران نفر مى رسید شعار مى دادند دانشجو مى ميرد ذلت نمى پذيرد.
به گفته شاهدان، مزدوران رژيم برای جلوگیری از فیلمبرداری از تظاهرات، تلفن های موبايل تعدادى از تظاهركنندگان را شكستند. آنان به هر كس كه فيلمبردارى می کرد يورش مى بردند.
دانشجويان در پايان تظاهرات با سر دادن شعار تا احمدى نژاده هر روز همين بساطه، اعلام كردند اين تازه شروع تظاهرات در دانشگاه است و هر روز ادامه خواهد داشت.
گفتنی است ماموران سرکوبگر رژیم امروز در وحشت از گسترش اعتراضات تلاش می کردند تا دامنه تجمع دانشجویان به بيرون دانشگاه کشيده نشود.
یک نوجوان دیگر در آستانه اعدام
خبرگزاری هرانا: حسین علی پور متولد 7 تیرماه 1368، به جرم قتلی که در 16 سالگی (شهریور 84) مرتکب شده است، هم اکنون در زندان لاکان رشت زندانی است و با تائید شدن حکم قصاص اعدام خواهد شد.
به گزارش واحد حقوق کودک مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، در غروب روز 19 شهریور ماه سال 84،حسین علی پور و یکی از دوستانش به نام مهدی اسدی با فردی به نام مسعود پروانه درگیر شدند که در این درگیری متاسفانه مسعود جان باخته است و حسین علی پور به جرم قتل به قصاص و دوستش به 10 سال حبس محکوم شده اند و تلاشهای بسیار وکیل تسخیری ایشان تا این لحظه نتوانسته است روی رای دادگاه تاثیر بگذارد وهم اکنون پرونده جهت تأئید به دیوان عالی فرستاده شده است.
طبق ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک اجرای مجازات اعدام و حبس های طولانی مدت برای کودکان تا قبل از پايان سن هجده سالگی ممنوع است. در ضمن در بند 6 ماده ی 5 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتاً حکم اعدام برای کودکان زیر 18 سال ممنوع اعلام شده است..علیرغم این مهم کشور ایران بالاترین میزان اعدام کودکان را در جهان داراست.
به گزارش واحد حقوق کودک مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، در غروب روز 19 شهریور ماه سال 84،حسین علی پور و یکی از دوستانش به نام مهدی اسدی با فردی به نام مسعود پروانه درگیر شدند که در این درگیری متاسفانه مسعود جان باخته است و حسین علی پور به جرم قتل به قصاص و دوستش به 10 سال حبس محکوم شده اند و تلاشهای بسیار وکیل تسخیری ایشان تا این لحظه نتوانسته است روی رای دادگاه تاثیر بگذارد وهم اکنون پرونده جهت تأئید به دیوان عالی فرستاده شده است.
طبق ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک اجرای مجازات اعدام و حبس های طولانی مدت برای کودکان تا قبل از پايان سن هجده سالگی ممنوع است. در ضمن در بند 6 ماده ی 5 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتاً حکم اعدام برای کودکان زیر 18 سال ممنوع اعلام شده است..علیرغم این مهم کشور ایران بالاترین میزان اعدام کودکان را در جهان داراست.
ناآرامی در دانشگاه تهران
سایت عصرایران در تهران: خبرهای رسیده از محوطه مرکزی دانشگاه تهران حاکی از ناآرام بودن این مجموعه دارد. هم اکنون دو گروه از دانشجویان در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه در حال شعار دادن علیه همدیگر هستند ولی جمع بیشتری از آنان بدون آن که شعار خاصی سر دهند در محوطه گرد امده اند و مدام بر تعداد آنها افزوده می شود.تلاش ماموران بر این است که دامنه این تجمع به بیرون دانشگاه کشیده نشود.
حکم تبعید و شلاق برای یک معلم در آغاز سال تحصیلی
شهرزاد نیوز: علی پورسلیمان، دبیر منطقه 9 تهران، به یک سال تبعید به شهرستان اسلامشهر و 35 ضربه شلاق محکوم شد. وی عضو مرکزی سازمان معلمان است که به دلیل فعالیتهای صنفی و حضور در تجمعات اعتراضی معلمان در سال 85 با اتهام بر هم زدن امنیت ملی کشور محاکمه گردید.
حکم اخیر از سوی هیات تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اداری صادر شد. وی پیش از این نیز در خرداد 86 در دادگاه اولیه به 2 سال تبعید محکوم شده بود.
حکم اخیر از سوی هیات تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اداری صادر شد. وی پیش از این نیز در خرداد 86 در دادگاه اولیه به 2 سال تبعید محکوم شده بود.
†معرفی 1 سایت مفید مسیحی†
نامۀ یکی از نجات یافتگان اردوگاه مرگ کهریزک
انتشار: فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
نامۀ یکی از نجات یافتگان اردوگاه مرگ کهریزک خطاب به سازمانهای حقوق بشری جهان
.....دانشجوها را در هواخوری می زدند تا حد مرگ. در جایی جداگانه زندانیها را می بردند لخت مادر زاد می کردند یک اتاقک آهنی بود به بعضی از جوانترها تجاوز می کردند باتون فرو می کردند و صدای جیغ و داد همۀ ما را که گرسنه و تشنه و زخمی بودیم دیوانه می کرد. هر وقتی که احمدرضا رادان (یکی از سرکردگان جنایتکار نیروی انتظامی) می آمد روزهای پنجشنبه با هلیکوپتر همه را لخت می کردند و خودش جلوی همه می ایستاد و ما را تهدید می کرد و می گفت: امروز دیگه همتون را می کشم و می کنم زیر خاک ،اون تپه سفیده عین شما هزارتا کردیم ،اینقدر می کشیمتون تا بقیه بدونن و آدم شند.
****
ریاست محترم کمیساریای عالی حقوق بشرسازمان ملل ، شورا ی حقوق بشر سازمان ملل، عفو بین المل ؛
اینجانب نوشاد حداوند احمدی 52 ساله 28 /8 /1387 بنابه درج اتهام واهی از سوی دادیار حسینی در روزنامۀ عصر ایران به عنوان مضنون به قتل بصورت خود معرف به دادیاری فوق در حسن آباد فشافویه خودم را معرفی کردم . دادیار حسنی بدون هیچ سند و مدرکی مرا به آگاهی شاپور فرستاد. در صورتیکه من قاتل اصلی را که در درگیری در یک دامداری یک نفر را کشته بود با شهادت 20 نفر کارگر آن دام داری معرفی کردم که یکی از کارگران من بود .قتل در دامداری اتفاق افتاد . مقتول یک سارق مسلح بود که به اتفاق فردی دیگری برای سرقت دامداری واقع در چرم شهر حوزۀ حسن آباد بین قم و ورامین آمده بودند که یکی از کارگران دامداری برای جلوگیری از سرقت با او درگیر می شود .
سارقین سلاح داشتند که تمام 20 نفر کارگر حاضر اسلحۀ سارقین را دیده اند . طبق شنیده هایم از کارگران شلیک هم کرده بودند .4 بعد ظهر بود دامداری در نقطۀ خلوت بیابانی و حاشیۀ کویر واقع شده است .سارقان که با مقاومت کارگرها روبرو شدند فرار کردند . آن طرف تر آگاهی ورامین 5 نفر سارق را دستگیر می کند که معلوم شد 2 نفر به داخل آمده بودند و 5 نفر در بیرون مواظب بودند .من که آخرتر رسیده بودم سارقی را که مضروب شده بود دیدم او با تیر تفنگ ساچمه ای گلوله خورده بود و در نقطه کمرش بود. او را به بیمارستان مفتح ورامین بردم بعد که می خواستند او را به تهران اعزام کنند با آمبولانس سوار شدم و کنار دست راننده نشستم.
گروهی از افراد همان باند سارقین جلوی بیمارستان مفتح ورامین با راننده آمبولانس و من درگیر شدند آنها اسلحه داشتند و ما را تهدید می کردند و با چوب و چماق ودشنه به ما حمله کردند می خواستند سارق زخمی را از آمبولانس بربایند که به علت حملۀ آنها و تنها بودنم، من از ترس جانم فرار کردم و به خانه رفتم تا 18 ماه نه احظاریه ای و نه اخطاریه ای برای من نیامد .
ناگهان عکس مرا در روزنامه عصر ایران یکی از دوستانم دیده بود به من نشان داد که به دادیاری حسن اباد مراجعه کردم و آقای حسینی دستور بازداشت مرا صادر کرد و به آگاهی شاپور فرستاد. در آگاهی شاپور 41 روز در انفرادی بودم. دست بند و پا بند زده بودند . از انفرادی که بیرون می آوردند چشم بند هم می زدند با باتون به سر و بدنم می کوبیدن چک و لگد و مشت و با پوتین عادی بود و بدنم همیشه کبود بود و درد می کرد . غذا هم ناچیز می دادند و لاغر شده بودم.
بعد از آن مرا بدستور دادیار حسینی به کهریزک فرستادند. مدت 6 ماه و 20 روز در کهریزک بدون ملاقات و بهداشت ، حداقل آب وغذا در یک قفس به اتفاق 30 الی 40 نفر دیگه بودم. .تعداد قفسها چهارتا (4) بودند و 4 اتاق هم روبری آنها بود .هفته ای 3 بار ما را کتک می زدند 2 روز در هفته دوشنبه و سه شنبه گاردیها می آمدند . روز پنجشنبه ها احمد رضا رادان با هلیگوپتر همراه با سرهنگ عامریان ،سرهنگ حقی ،کومیجانی و سروان زندی و خمیس آبادی و سید حسینی و موسوی و ماکان ما را با کابل و شلاق و لوله و مشت و لگد می کوبیدند .
در آنجا شاهد مرگ 10 نفر به چشم خود بودم و میدانم طی این مدت لااقل 120 نفر مرده اند یک تکه سیب زمینی و یک تکه نان میدادند سیب زمین به اندازه.. و یک چهارم نان لواش بجای غذا ،آب هم یک قولپ در بطری نوشابه خانواده به هر نفر می دادند . 30 نفر از یک بطری خانواده نوشابه آب می خوردیم.آب لجن وشور و ترش و کثیف بود .با لوله و کابل و باتون ما را می زدند .
این اوخرا که دانشجویان را و جوانان را آوردند آنها را کتک می زدند همان بلائی که بر سر ما آوردند سر آنها آوردند .پس ما را کمتر می زدند چون تعدادشان به زدن همۀ ما نمی رسید.
افسری که در آگاهی من را شکنجه می داد محمد شیرکوهی بود که انواع شکنجه ها را به من و بقیه زندانیان می داد.حتی بعضیها را آویزان می کردند به سقف بعضی ها از مچ دست به میله های بند و اتاق آویزان می کردند توالت فقط 30 ثانیه می شد بریم . شپش و ساس وجود ما را برداشته بود( امان از ما گرفته بود ).آگاهی شاپور شاید از کهریزک بدتر بود به لحاظ شکنجه های مثل درخت سخنگو،شربت به درخت می مالند و مورچه های گوشتخوار را به جان آدم می اندازند .کلیۀ مدارک مربوط به مسلحانه بودن سارقین را افسر پرونده من محمد شیرکوهی و این دادیار حسینی از پرونده برداشتند و گوبا از سارقین مسلح پول گرفتند.
بر اثر ضربات که شیرکوهی و ماموران کهریزک به من زده اند قفسۀ ام را با لوله شکسته اند ،کمرم آسیب جدی دارد که بعدها شکایت کردم و توانستم آنها را به دادسرای مربوط به نیروهای انتظامی و قضات بکشانم. ولی هنوز به نتیجه نرسیده ام و لی پزشک قانونی شکست قفسۀ سینه ام را و انحراف کمرم را بر اثر ضربه های متعدد لوله و باتون تایید کرده است.انگشتهای دستم آسیب دیده و دردناک هستند و زانوهایم همیشه درد می کند . از بس لگد خوردم و انگشتهای دست وپایم سر می شوند .
دانشجوها را در هواخوری می زدند تا حد مرگ . در جایی جداگانه زندانیها را می بردند لخت مادر زاد می کردند یک اتاقک آهنی بود به بضی از جوانترها تجاوز می کردند باتون فرو می کردند و صدای جیغ و داد اعصاب همۀ ما را که گرسنه و تشنه و زخمی بودیم دیوانه می کرد.
هر وقتی که احمد رضا رادان می آمد روزهای پنجشنبه با هلیکوپتر همه را لخت می کردند و خودش جلوی همه می ایستاد و ما را تهدید می کرد با لهجۀ اصفهانی می گفت: امروز دیگه همتون را می کشم و می کنم زیر خاک ،اون تپه سفیده عین شما هزارتا کردیم ،اینقدر می کشیمتون تا بقیه بدونن و آدم شند. سرهنگ عامریان ، سرهنگ حقی،سرهنگ کومیجانی و افراد دیگر مثل خمیس ابادی،سید موسوی و سروان زندی و سید حسینی و گاردیها ی که ما را می زدند عینک دودی داشتند و نقاب هم می زدند تا شناخته نشوند. سربازها زیاد به ما کاری نداشتند.
عامل تمامی بد بختیها و شکنجه ها و ظلمهایی که به من شد دادیار حسینی بود که مرا بیهوده به کهریزک و شاهپور فرستاد و افسر پرونده هم محمد شیرکوهی بود که من را بدون دلیل ،بدون سوءسابقه به بدترین جاها فرستادند من یک دامدار هستم و برای تولید ملی کار می کنم و 20 کارگر دارم و تولید اشتغال در این شرایط بد آن هم در کویر ورامین کردم . ولی حالا بدترین بلاها و شکنجه ها را بر سرم من آورده اند و دادمداریم بیشتر از یک سال است که بی صاحب افتاده و بر سر زن وبچه ام جزء فقر فلاکت نیامده . آن شکنجه هایی که بر سر من آورده اند که منجر به دردها و بیماریها ی روحی و جسمی من شد و اعتماد به نفس و احساس امنیتم را از بین برده است. وقتی مرا به دکتر بردند دکتر روانشناس گفت دچار نوعی افسردگی و پارانوئید شدید با خودت حرف نزن به من دارهای آروم بخش دادند در این رجائی شهر ولی در کهریزک نه دکتری بود ،نه دوایی،نه آمپولی هیچ . برای یک قرص بایستی 20 باتون می خوردیم و اگر پول داشتیم مثلا 200 هزارتومان باید به افسرانی که آنجا بودند یا درجه داران می دادیم تا یک عدد قرص بگیریم . الان گیج شدم با خودم صحبت می کنم و اصلا حواسم نیست که بلند بلند حرف می زنم و از هر اتفاقی و سر وصدایی می هراسم .
من از دادیار حسینی و محمد شیرکوهی شکایت کردم که در دادسرای نظامی پرونده مفتوح است . در مرحلۀ بازپرسی و تحقیقات یک بار با شیرکوهی روبرو شدیم که بازپرس نظامی افراد از او پرسید به چه حقی کسی که سابقه نداشته به چه علت بدون مدرک و سند تحت نظر و شکنجه قرار دادی و او را در شاهپور 41 روز نگه داشتی ولی فعلا اون پرونده هنوز باز است و شیرکوهی هنوز در آگاهی شاپور دیگران را شکنجه می دهد .
از تاریخ 27/8/ 1387 در بازداشت بسر بردم حدود 9 ماه است زندگیم مختل شده است و با اینکه سارقین و قاتل اصلی مشخص شده است و 20 نفر شاهدین حضور دارند .و تنها گناه من رساندم مجروح به بیمارستان بوده اند بدون سابقه و دلیلی از خانواده و کار زندگی طبیعی ام دور شدم و خانواده ام بدون سرپرست ماندند . اگر هر خللی که به خانواده ام وارد شود و بچه هایم و زن من دچار انحراف و گرفتاری شوند بجزء نظام جمهوری اسلامی چه کسی مسئول فروپاشی و از بین رفتن امنیت خانواده من و هزاران نفر مثل من می باشد ؟ که بی دلیل و قانونی و بدون سوء سابقه و بدون طی مراحل حقوق و قانونی در زندانها و بازداشتگاهها زیر شکنجه ها نابود می شویم و صدایمان هم به جایی نمی رسد و خانواده های ما در نگرانی تنهائی و جدائی پر پر می زنند.
وقتی کهریزک بودیم حتی آدرس آنجا را هم نمی دادند که کسی بتواند به ملاقات ما بیایید یا برای ما لباس بیاورد . تقریبا آنجا فقط در یک لباس سبز روشن که مخصوص زندان کهریزک است و بسیار وحشتناک بود بسر بردیم و آن لباس تازه پاره می شد لباس تازه نمی دادند. براستی وقتی پدر خانواده در کنار همسر فرزندانش نباشد آن هم در این جامعه عقب مانده و خراب چه بر سر زن و بچه هایمان می آیید؟ چه کسی به آنها خرجی میدهد ؟ چه کسی دست نوازش بر سر آنها می کشد؟ چه کسی باید به داد آنها برسد؟
کمیساریای حقوق بشر ،جهان، ای دنیا بدانید !لطفا به داد من و هزاران مثل من برسانید . از موقعی که کهریزک را بسته اند که آن هم بازرسان آمدند و ثمرۀ خون جوانان و دانشجویان شهید بود که آنجا بسته شد و ما از آنجا نجات پیدا کردیم . حالت دیوانه و روانی داریم همیشه خواب می بینم و می پرم. تقاضای آزادی بدون قید و شرط دارم . چون هیچ جرم و گناهی مرتکب نشدم . هیچ مدرک و سند و شاهدی بر علیه من نیست و 20نفر قاتل اصلی که اسلحه داشته و شلیک کرده است به پلیس نشان داده است . ولی کسی به داد من نمی رسد.
اول خدا و بعد شما به فریاد ما برسید
19 شهریور 1388 برابر با 10 سبتامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
نامۀ یکی از نجات یافتگان اردوگاه مرگ کهریزک خطاب به سازمانهای حقوق بشری جهان
.....دانشجوها را در هواخوری می زدند تا حد مرگ. در جایی جداگانه زندانیها را می بردند لخت مادر زاد می کردند یک اتاقک آهنی بود به بعضی از جوانترها تجاوز می کردند باتون فرو می کردند و صدای جیغ و داد همۀ ما را که گرسنه و تشنه و زخمی بودیم دیوانه می کرد. هر وقتی که احمدرضا رادان (یکی از سرکردگان جنایتکار نیروی انتظامی) می آمد روزهای پنجشنبه با هلیکوپتر همه را لخت می کردند و خودش جلوی همه می ایستاد و ما را تهدید می کرد و می گفت: امروز دیگه همتون را می کشم و می کنم زیر خاک ،اون تپه سفیده عین شما هزارتا کردیم ،اینقدر می کشیمتون تا بقیه بدونن و آدم شند.
****
ریاست محترم کمیساریای عالی حقوق بشرسازمان ملل ، شورا ی حقوق بشر سازمان ملل، عفو بین المل ؛
اینجانب نوشاد حداوند احمدی 52 ساله 28 /8 /1387 بنابه درج اتهام واهی از سوی دادیار حسینی در روزنامۀ عصر ایران به عنوان مضنون به قتل بصورت خود معرف به دادیاری فوق در حسن آباد فشافویه خودم را معرفی کردم . دادیار حسنی بدون هیچ سند و مدرکی مرا به آگاهی شاپور فرستاد. در صورتیکه من قاتل اصلی را که در درگیری در یک دامداری یک نفر را کشته بود با شهادت 20 نفر کارگر آن دام داری معرفی کردم که یکی از کارگران من بود .قتل در دامداری اتفاق افتاد . مقتول یک سارق مسلح بود که به اتفاق فردی دیگری برای سرقت دامداری واقع در چرم شهر حوزۀ حسن آباد بین قم و ورامین آمده بودند که یکی از کارگران دامداری برای جلوگیری از سرقت با او درگیر می شود .
سارقین سلاح داشتند که تمام 20 نفر کارگر حاضر اسلحۀ سارقین را دیده اند . طبق شنیده هایم از کارگران شلیک هم کرده بودند .4 بعد ظهر بود دامداری در نقطۀ خلوت بیابانی و حاشیۀ کویر واقع شده است .سارقان که با مقاومت کارگرها روبرو شدند فرار کردند . آن طرف تر آگاهی ورامین 5 نفر سارق را دستگیر می کند که معلوم شد 2 نفر به داخل آمده بودند و 5 نفر در بیرون مواظب بودند .من که آخرتر رسیده بودم سارقی را که مضروب شده بود دیدم او با تیر تفنگ ساچمه ای گلوله خورده بود و در نقطه کمرش بود. او را به بیمارستان مفتح ورامین بردم بعد که می خواستند او را به تهران اعزام کنند با آمبولانس سوار شدم و کنار دست راننده نشستم.
گروهی از افراد همان باند سارقین جلوی بیمارستان مفتح ورامین با راننده آمبولانس و من درگیر شدند آنها اسلحه داشتند و ما را تهدید می کردند و با چوب و چماق ودشنه به ما حمله کردند می خواستند سارق زخمی را از آمبولانس بربایند که به علت حملۀ آنها و تنها بودنم، من از ترس جانم فرار کردم و به خانه رفتم تا 18 ماه نه احظاریه ای و نه اخطاریه ای برای من نیامد .
ناگهان عکس مرا در روزنامه عصر ایران یکی از دوستانم دیده بود به من نشان داد که به دادیاری حسن اباد مراجعه کردم و آقای حسینی دستور بازداشت مرا صادر کرد و به آگاهی شاپور فرستاد. در آگاهی شاپور 41 روز در انفرادی بودم. دست بند و پا بند زده بودند . از انفرادی که بیرون می آوردند چشم بند هم می زدند با باتون به سر و بدنم می کوبیدن چک و لگد و مشت و با پوتین عادی بود و بدنم همیشه کبود بود و درد می کرد . غذا هم ناچیز می دادند و لاغر شده بودم.
بعد از آن مرا بدستور دادیار حسینی به کهریزک فرستادند. مدت 6 ماه و 20 روز در کهریزک بدون ملاقات و بهداشت ، حداقل آب وغذا در یک قفس به اتفاق 30 الی 40 نفر دیگه بودم. .تعداد قفسها چهارتا (4) بودند و 4 اتاق هم روبری آنها بود .هفته ای 3 بار ما را کتک می زدند 2 روز در هفته دوشنبه و سه شنبه گاردیها می آمدند . روز پنجشنبه ها احمد رضا رادان با هلیگوپتر همراه با سرهنگ عامریان ،سرهنگ حقی ،کومیجانی و سروان زندی و خمیس آبادی و سید حسینی و موسوی و ماکان ما را با کابل و شلاق و لوله و مشت و لگد می کوبیدند .
در آنجا شاهد مرگ 10 نفر به چشم خود بودم و میدانم طی این مدت لااقل 120 نفر مرده اند یک تکه سیب زمینی و یک تکه نان میدادند سیب زمین به اندازه.. و یک چهارم نان لواش بجای غذا ،آب هم یک قولپ در بطری نوشابه خانواده به هر نفر می دادند . 30 نفر از یک بطری خانواده نوشابه آب می خوردیم.آب لجن وشور و ترش و کثیف بود .با لوله و کابل و باتون ما را می زدند .
این اوخرا که دانشجویان را و جوانان را آوردند آنها را کتک می زدند همان بلائی که بر سر ما آوردند سر آنها آوردند .پس ما را کمتر می زدند چون تعدادشان به زدن همۀ ما نمی رسید.
افسری که در آگاهی من را شکنجه می داد محمد شیرکوهی بود که انواع شکنجه ها را به من و بقیه زندانیان می داد.حتی بعضیها را آویزان می کردند به سقف بعضی ها از مچ دست به میله های بند و اتاق آویزان می کردند توالت فقط 30 ثانیه می شد بریم . شپش و ساس وجود ما را برداشته بود( امان از ما گرفته بود ).آگاهی شاپور شاید از کهریزک بدتر بود به لحاظ شکنجه های مثل درخت سخنگو،شربت به درخت می مالند و مورچه های گوشتخوار را به جان آدم می اندازند .کلیۀ مدارک مربوط به مسلحانه بودن سارقین را افسر پرونده من محمد شیرکوهی و این دادیار حسینی از پرونده برداشتند و گوبا از سارقین مسلح پول گرفتند.
بر اثر ضربات که شیرکوهی و ماموران کهریزک به من زده اند قفسۀ ام را با لوله شکسته اند ،کمرم آسیب جدی دارد که بعدها شکایت کردم و توانستم آنها را به دادسرای مربوط به نیروهای انتظامی و قضات بکشانم. ولی هنوز به نتیجه نرسیده ام و لی پزشک قانونی شکست قفسۀ سینه ام را و انحراف کمرم را بر اثر ضربه های متعدد لوله و باتون تایید کرده است.انگشتهای دستم آسیب دیده و دردناک هستند و زانوهایم همیشه درد می کند . از بس لگد خوردم و انگشتهای دست وپایم سر می شوند .
دانشجوها را در هواخوری می زدند تا حد مرگ . در جایی جداگانه زندانیها را می بردند لخت مادر زاد می کردند یک اتاقک آهنی بود به بضی از جوانترها تجاوز می کردند باتون فرو می کردند و صدای جیغ و داد اعصاب همۀ ما را که گرسنه و تشنه و زخمی بودیم دیوانه می کرد.
هر وقتی که احمد رضا رادان می آمد روزهای پنجشنبه با هلیکوپتر همه را لخت می کردند و خودش جلوی همه می ایستاد و ما را تهدید می کرد با لهجۀ اصفهانی می گفت: امروز دیگه همتون را می کشم و می کنم زیر خاک ،اون تپه سفیده عین شما هزارتا کردیم ،اینقدر می کشیمتون تا بقیه بدونن و آدم شند. سرهنگ عامریان ، سرهنگ حقی،سرهنگ کومیجانی و افراد دیگر مثل خمیس ابادی،سید موسوی و سروان زندی و سید حسینی و گاردیها ی که ما را می زدند عینک دودی داشتند و نقاب هم می زدند تا شناخته نشوند. سربازها زیاد به ما کاری نداشتند.
عامل تمامی بد بختیها و شکنجه ها و ظلمهایی که به من شد دادیار حسینی بود که مرا بیهوده به کهریزک و شاهپور فرستاد و افسر پرونده هم محمد شیرکوهی بود که من را بدون دلیل ،بدون سوءسابقه به بدترین جاها فرستادند من یک دامدار هستم و برای تولید ملی کار می کنم و 20 کارگر دارم و تولید اشتغال در این شرایط بد آن هم در کویر ورامین کردم . ولی حالا بدترین بلاها و شکنجه ها را بر سرم من آورده اند و دادمداریم بیشتر از یک سال است که بی صاحب افتاده و بر سر زن وبچه ام جزء فقر فلاکت نیامده . آن شکنجه هایی که بر سر من آورده اند که منجر به دردها و بیماریها ی روحی و جسمی من شد و اعتماد به نفس و احساس امنیتم را از بین برده است. وقتی مرا به دکتر بردند دکتر روانشناس گفت دچار نوعی افسردگی و پارانوئید شدید با خودت حرف نزن به من دارهای آروم بخش دادند در این رجائی شهر ولی در کهریزک نه دکتری بود ،نه دوایی،نه آمپولی هیچ . برای یک قرص بایستی 20 باتون می خوردیم و اگر پول داشتیم مثلا 200 هزارتومان باید به افسرانی که آنجا بودند یا درجه داران می دادیم تا یک عدد قرص بگیریم . الان گیج شدم با خودم صحبت می کنم و اصلا حواسم نیست که بلند بلند حرف می زنم و از هر اتفاقی و سر وصدایی می هراسم .
من از دادیار حسینی و محمد شیرکوهی شکایت کردم که در دادسرای نظامی پرونده مفتوح است . در مرحلۀ بازپرسی و تحقیقات یک بار با شیرکوهی روبرو شدیم که بازپرس نظامی افراد از او پرسید به چه حقی کسی که سابقه نداشته به چه علت بدون مدرک و سند تحت نظر و شکنجه قرار دادی و او را در شاهپور 41 روز نگه داشتی ولی فعلا اون پرونده هنوز باز است و شیرکوهی هنوز در آگاهی شاپور دیگران را شکنجه می دهد .
از تاریخ 27/8/ 1387 در بازداشت بسر بردم حدود 9 ماه است زندگیم مختل شده است و با اینکه سارقین و قاتل اصلی مشخص شده است و 20 نفر شاهدین حضور دارند .و تنها گناه من رساندم مجروح به بیمارستان بوده اند بدون سابقه و دلیلی از خانواده و کار زندگی طبیعی ام دور شدم و خانواده ام بدون سرپرست ماندند . اگر هر خللی که به خانواده ام وارد شود و بچه هایم و زن من دچار انحراف و گرفتاری شوند بجزء نظام جمهوری اسلامی چه کسی مسئول فروپاشی و از بین رفتن امنیت خانواده من و هزاران نفر مثل من می باشد ؟ که بی دلیل و قانونی و بدون سوء سابقه و بدون طی مراحل حقوق و قانونی در زندانها و بازداشتگاهها زیر شکنجه ها نابود می شویم و صدایمان هم به جایی نمی رسد و خانواده های ما در نگرانی تنهائی و جدائی پر پر می زنند.
وقتی کهریزک بودیم حتی آدرس آنجا را هم نمی دادند که کسی بتواند به ملاقات ما بیایید یا برای ما لباس بیاورد . تقریبا آنجا فقط در یک لباس سبز روشن که مخصوص زندان کهریزک است و بسیار وحشتناک بود بسر بردیم و آن لباس تازه پاره می شد لباس تازه نمی دادند. براستی وقتی پدر خانواده در کنار همسر فرزندانش نباشد آن هم در این جامعه عقب مانده و خراب چه بر سر زن و بچه هایمان می آیید؟ چه کسی به آنها خرجی میدهد ؟ چه کسی دست نوازش بر سر آنها می کشد؟ چه کسی باید به داد آنها برسد؟
کمیساریای حقوق بشر ،جهان، ای دنیا بدانید !لطفا به داد من و هزاران مثل من برسانید . از موقعی که کهریزک را بسته اند که آن هم بازرسان آمدند و ثمرۀ خون جوانان و دانشجویان شهید بود که آنجا بسته شد و ما از آنجا نجات پیدا کردیم . حالت دیوانه و روانی داریم همیشه خواب می بینم و می پرم. تقاضای آزادی بدون قید و شرط دارم . چون هیچ جرم و گناهی مرتکب نشدم . هیچ مدرک و سند و شاهدی بر علیه من نیست و 20نفر قاتل اصلی که اسلحه داشته و شلیک کرده است به پلیس نشان داده است . ولی کسی به داد من نمی رسد.
اول خدا و بعد شما به فریاد ما برسید
19 شهریور 1388 برابر با 10 سبتامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
بازداشت دو فعال سیاسی در تبریز
بنا به گزارش دریافتی، دو تن از فعالین سیاسی آذربایجانی روز دوشنبه ٣۰ شهريور توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. بازداشت حسن ارک روزنامه نگار و ابراهیم دشتی در آستانه بازگشایی مدارس صورت می گیرد. به گفته خانواده بازداشت شدگان ماموران پس از مراجعه به منزل این افراد، آنها را دستگیر و منزل و محل کارشان را مورد بازرسی قرار داده اند. مامورین پس از بازرسی منزل کتابها و دست نوشته ها و کیس های کامپیوتر را با خود برده اند.
یکی از خوانندگان: بنابه گزارش رسیده از شهرستان پیرانشهر یک دانشجوی اهل این شهرستان بنام ادریس کاملا که در دانشگاه ارومیه در رشته مهندسی عمران ترم ششم
خبرنامه امیرکبیر: استقبال دانشجویان دانشگاه تهران از حداد عادل با "شعار مرگ بر دیکتاتور"
بعد از ظهر روز گذشته، غلامعلی حداد عادل نماینده فعلی و رئیس پیشین مجلس، که به منظور شرکت در جلسه گروه علمی فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران راهی این دانشگاه شده بود بر خلاف انتظار خود با موج اعتراضی دانشجویان روبرو شد.
این تجمع از ساعت 17 لحظه حضور حداد تا ساعت 18 ادامه داشت. او که قصد داشت در ساعات پایانی روز در دانشگاه حاضر شود تا با اعتراضات دانشجویان روبرو نشود. در حین حضور در جلسه گروه فلسفه و نیز هنگام خروج از جلسه با بیش از 50 دانشجوی معترض روبرو شد که با فریادهای "مرگ بر دیکتاتور" و نیز دیگر شعارها وی را تا درب دانشکده بدرقه کردند.
تیم حفاظت حدادعادل از ترس دانشجویان بیش از یک ساعت از خروج وی امتناع می کردند. در نهایت پس از اضافه شدن بیش از 15 نفر مامورین حراست توانستند وی را از گروه فلسفه دانشگاه تهران فراری دهند. به گفته کسانی که داخل گروه حضور داشته اند حداد در حالی که از ترس می لرزیده لحظه به لحظه گزارش حضور دانشجویان را از محافظینش می گرفته و به اساتیدی که وی را به جلسه دعوت کرده بودند گفته است: «شما که گفتید دانشگاه هیچ خبری نیست؟! اینها چرا حرمت استاد را نگه نمی دارند؟ اگر حرمت استاد در دانشگاه از بین برود که هیچ چیز حرمتی ندارد؟!! که این سخنان با تعجب حاضرین مواجه شده است.»
از جمله شعارهایی که دانشجویان تکرار می کردند: "مرگ بر دیکتاتور"، "وکیل ضد ملت خجالت خجالت"؛ "آروم باش آروم باش دانشجوییم نه اوباش"؛ "حداد عادل حامی قاتل"؛ "حداد حیا کن دانشگاه را رها کن"؛ "هر کی که بی سواده با احمدی نژاده"؛ "ترسو بیا بیرون"؛ "نترس نترس ما کهریزک نداریم". به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دانشجویان در ادامه سرود "یار دبستانی" و "حداد قاتل آواره گردی خاک وطن را" خواندند.
گفتنی است حداد عادل، عضو هیئت گروه علمی فلسفه دانشگاه تهران، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است که پس از برگزاری انتخابات 22 خرداد 88 و پیش از تأیید نهایی سلامت انتخابات توسط شورای نگهبان به حمایت صریح از احمدی نژاد پرداخته بود، اما با وجود این وی در هیئت «بی طرف» معرّفی شده ی شورای نگهبان حضور داشت!
همچنین اخیراً وی درباره ی فجایع بازداشتگاه کهریزک گفته بود: «کشته شدن سه نفر در کهریزک مسئله ی مهمی نیست».
بعد از ظهر روز گذشته، غلامعلی حداد عادل نماینده فعلی و رئیس پیشین مجلس، که به منظور شرکت در جلسه گروه علمی فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران راهی این دانشگاه شده بود بر خلاف انتظار خود با موج اعتراضی دانشجویان روبرو شد.
این تجمع از ساعت 17 لحظه حضور حداد تا ساعت 18 ادامه داشت. او که قصد داشت در ساعات پایانی روز در دانشگاه حاضر شود تا با اعتراضات دانشجویان روبرو نشود. در حین حضور در جلسه گروه فلسفه و نیز هنگام خروج از جلسه با بیش از 50 دانشجوی معترض روبرو شد که با فریادهای "مرگ بر دیکتاتور" و نیز دیگر شعارها وی را تا درب دانشکده بدرقه کردند.
تیم حفاظت حدادعادل از ترس دانشجویان بیش از یک ساعت از خروج وی امتناع می کردند. در نهایت پس از اضافه شدن بیش از 15 نفر مامورین حراست توانستند وی را از گروه فلسفه دانشگاه تهران فراری دهند. به گفته کسانی که داخل گروه حضور داشته اند حداد در حالی که از ترس می لرزیده لحظه به لحظه گزارش حضور دانشجویان را از محافظینش می گرفته و به اساتیدی که وی را به جلسه دعوت کرده بودند گفته است: «شما که گفتید دانشگاه هیچ خبری نیست؟! اینها چرا حرمت استاد را نگه نمی دارند؟ اگر حرمت استاد در دانشگاه از بین برود که هیچ چیز حرمتی ندارد؟!! که این سخنان با تعجب حاضرین مواجه شده است.»
از جمله شعارهایی که دانشجویان تکرار می کردند: "مرگ بر دیکتاتور"، "وکیل ضد ملت خجالت خجالت"؛ "آروم باش آروم باش دانشجوییم نه اوباش"؛ "حداد عادل حامی قاتل"؛ "حداد حیا کن دانشگاه را رها کن"؛ "هر کی که بی سواده با احمدی نژاده"؛ "ترسو بیا بیرون"؛ "نترس نترس ما کهریزک نداریم". به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دانشجویان در ادامه سرود "یار دبستانی" و "حداد قاتل آواره گردی خاک وطن را" خواندند.
گفتنی است حداد عادل، عضو هیئت گروه علمی فلسفه دانشگاه تهران، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است که پس از برگزاری انتخابات 22 خرداد 88 و پیش از تأیید نهایی سلامت انتخابات توسط شورای نگهبان به حمایت صریح از احمدی نژاد پرداخته بود، اما با وجود این وی در هیئت «بی طرف» معرّفی شده ی شورای نگهبان حضور داشت!
همچنین اخیراً وی درباره ی فجایع بازداشتگاه کهریزک گفته بود: «کشته شدن سه نفر در کهریزک مسئله ی مهمی نیست».
آرش حجازی در سايتش فيلم قاتل ندا را تاييد كرد
سایت آرش حجازی
جالب است که هر بار جناب احمدی نژاد نطقی درباره ندا می فرمایند، سندی رو می شود تا گواهی باشد بر دروغگویی ایشان. امروز بعد از ظهر صندوق پستی ام پر بود از ایمیل های دوستانی که اعلام کردند سند جدیدی منتشر شده است و می خواستند بدانند من آن را تایید می کنم یا نه.
فیلمی در اینترنت منتشر شد که به صحنه های پس از مرگ ندا می پردازد. همان طور که در مصاحبه های قبلی ام گفتم، بعد از اینکه بدن بیجان ندا را استاد موسیقی اش سوار بر ماشینی از صحنه دور کرد، مردم شخصی را گرفتند که معتقد بودند ضارب نداست. حتی گفتم که پیراهنش را درآوردند. فیلمی که در زیر می بینید، از جایی است که مردم تصمیم گرفته اند این ضارب احتمالی را رها کنند، هرچند هنوز عده ای معتقدند که باید او را به مجازات رساند. خوشبختانه دهان یاوه گویانی که تا به حال واقعیت را زیر سؤال می بردند، با این فیلم بسته می شود. یاوه گویان عزیز، رئیس جمهور غیرمنتخب شماست که دروغ می گوید، سینه ی شکافته ندا دروغ نمی گوید.
بله، تأیید می کنم که این فیلم به بخشی از حوادثی می پردازد که روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، دقایقی بعد از مرگ ندا، در تقاطع خیابان خسروی و صالحی در خیابان کارگر تهران رخ داد.
شخصی که در فیلم می بینید و پیراهن به تن ندارد، همان بسیجی است که مردم گرفته بودند و فریاد می زد نمی خواستم بکشمش.
یا حق،
آرش حجازی
جالب است که هر بار جناب احمدی نژاد نطقی درباره ندا می فرمایند، سندی رو می شود تا گواهی باشد بر دروغگویی ایشان. امروز بعد از ظهر صندوق پستی ام پر بود از ایمیل های دوستانی که اعلام کردند سند جدیدی منتشر شده است و می خواستند بدانند من آن را تایید می کنم یا نه.
فیلمی در اینترنت منتشر شد که به صحنه های پس از مرگ ندا می پردازد. همان طور که در مصاحبه های قبلی ام گفتم، بعد از اینکه بدن بیجان ندا را استاد موسیقی اش سوار بر ماشینی از صحنه دور کرد، مردم شخصی را گرفتند که معتقد بودند ضارب نداست. حتی گفتم که پیراهنش را درآوردند. فیلمی که در زیر می بینید، از جایی است که مردم تصمیم گرفته اند این ضارب احتمالی را رها کنند، هرچند هنوز عده ای معتقدند که باید او را به مجازات رساند. خوشبختانه دهان یاوه گویانی که تا به حال واقعیت را زیر سؤال می بردند، با این فیلم بسته می شود. یاوه گویان عزیز، رئیس جمهور غیرمنتخب شماست که دروغ می گوید، سینه ی شکافته ندا دروغ نمی گوید.
بله، تأیید می کنم که این فیلم به بخشی از حوادثی می پردازد که روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، دقایقی بعد از مرگ ندا، در تقاطع خیابان خسروی و صالحی در خیابان کارگر تهران رخ داد.
شخصی که در فیلم می بینید و پیراهن به تن ندارد، همان بسیجی است که مردم گرفته بودند و فریاد می زد نمی خواستم بکشمش.
یا حق،
آرش حجازی
محرومیت یک دانشجوی کرد از تحصیل
یکی از خوانندگان: بنابه گزارش رسیده از شهرستان پیرانشهر یک دانشجوی اهل این شهرستان بنام ادریس کاملا که در دانشگاه ارومیه در رشته مهندسی عمران ترم ششم خود را می خواند در جریان سال تحصیلی جدید و انتخاب واحد برای ترم مهرماه از جانب حراست این دانشگاه احضار شده و از جانب رییس حراست به وی اعلام شده که به جهت همکاری کردن در فراری دادن برادرش لقمان کاملا حق ادامه تحصیل را تا اطلاع ثانوی ندارد .این اولین بار نیست که رژیم به بهانه های گوناگون دانشجویان کرد راازادامه تحصیل بازمیدارد.
تاسیسات مخفی اتمی؛ سخنگوی رژیم: انتظار تشویق داریم!
واحد مرکزی خبر (صدا و سیمای رژیم): سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی با اشاره به اعلام تهران مبنی بر آغاز احداث دومین تاسیسات غنی سازی نیمه صنعتی به آژانس بین المللی انرژی اتمی گفت: این بیانگر پایبندی جمهوری اسلامی به قواعد بین المللی است و انتظار تشویق و تحسین جهانی داریم.
حسن قشقاوی در نشست خبری امروز خود افزود: این تاسیسات در چارچوب برنامه هایی است که با اهداف صلح آمیز ساخته می شود و همه جنبه های آن شفاف و روشن است.
وی با تأکید بر اینکه هیچ اقدام مخفی و سری و برخلاف قواعد و معیارهای بین المللی صورت نگرفته است از ادعاهای برخی کشورهای غربی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی تأسیسات مخفیانه هسته ای دارد ابراز تعجب کرد.
قشقاوی درباره مذاکرات جمهوری اسلامی با 1+5 نیز گفت: موضوع مذاکرات بر مبنای بسته پیشنهادی انجام خواهد شد. (یعنی در مورد موضوع هسته ای گفتگو نخواهد شد.)
این در حالیست که سفير آمريكا در سازمان ملل اعلام کرد رژيم تهران در نشست اول اكتبر با گزينه بسيار قاطعى مواجه خواهد شد.
سوزان رایس كه با تلويزيون یس ان ان گفتگو مى كرد افزود، يا رژيم تهران بايد در مورد برنامه تسليحات هسته ای خود به طور جدى وارد مذاكره شود و ضمن شفاف سازى به تعهدات بين المللى خود سريعا عمل كند يا اينكه با فشارها و مجازات های بيشترى از سوی جامعه جهانی مواجه خواهد شد.
آنگلا مركل، صدراعظم آلمان نیز در باره گفتگوهای اول اکتبر اعلام کرد، این مذاكرات حياتى خواهد بود.
همزمان روزنامه واشنگتن پست با اشاره به افشاى تاسیسات جديد غنى سازى اورانيوم و سرپيچى رژيم از قطعنامه هاى شوراى امنيت سازمان ملل نوشت، قدرتهاى خارجى شانس خيلى كمى دارند كه بتوانند از طريق گفتگوى مسالمت آميز برنامه هاى هسته اى رژيم تهران را متوقف كنند.
این روزنامه نوشت، اگر تاسیسات زیرزمینی قم افشا نشده بود رژيم تهران تا یک یا دو سال دیگر قادر به ساختن بمب بود بدون اينكه جامعه جهانى از آن با خبر باشد و اگر يک تاسيسات مخفى پيدا شده، به احتمال زياد تعداد ديگرى نيز وجود دارد.
.واشنگتن پست نوشت، ايالات متحده بايد روشن سازد در مقابل رژيمى كه با بى شرمى قوانین بين المللى و قطعنامه هاى شورای امنیت را زير پا مى گذارد، دست روى دست نخواهد گذاشت.
حسن قشقاوی در نشست خبری امروز خود افزود: این تاسیسات در چارچوب برنامه هایی است که با اهداف صلح آمیز ساخته می شود و همه جنبه های آن شفاف و روشن است.
وی با تأکید بر اینکه هیچ اقدام مخفی و سری و برخلاف قواعد و معیارهای بین المللی صورت نگرفته است از ادعاهای برخی کشورهای غربی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی تأسیسات مخفیانه هسته ای دارد ابراز تعجب کرد.
قشقاوی درباره مذاکرات جمهوری اسلامی با 1+5 نیز گفت: موضوع مذاکرات بر مبنای بسته پیشنهادی انجام خواهد شد. (یعنی در مورد موضوع هسته ای گفتگو نخواهد شد.)
این در حالیست که سفير آمريكا در سازمان ملل اعلام کرد رژيم تهران در نشست اول اكتبر با گزينه بسيار قاطعى مواجه خواهد شد.
سوزان رایس كه با تلويزيون یس ان ان گفتگو مى كرد افزود، يا رژيم تهران بايد در مورد برنامه تسليحات هسته ای خود به طور جدى وارد مذاكره شود و ضمن شفاف سازى به تعهدات بين المللى خود سريعا عمل كند يا اينكه با فشارها و مجازات های بيشترى از سوی جامعه جهانی مواجه خواهد شد.
آنگلا مركل، صدراعظم آلمان نیز در باره گفتگوهای اول اکتبر اعلام کرد، این مذاكرات حياتى خواهد بود.
همزمان روزنامه واشنگتن پست با اشاره به افشاى تاسیسات جديد غنى سازى اورانيوم و سرپيچى رژيم از قطعنامه هاى شوراى امنيت سازمان ملل نوشت، قدرتهاى خارجى شانس خيلى كمى دارند كه بتوانند از طريق گفتگوى مسالمت آميز برنامه هاى هسته اى رژيم تهران را متوقف كنند.
این روزنامه نوشت، اگر تاسیسات زیرزمینی قم افشا نشده بود رژيم تهران تا یک یا دو سال دیگر قادر به ساختن بمب بود بدون اينكه جامعه جهانى از آن با خبر باشد و اگر يک تاسيسات مخفى پيدا شده، به احتمال زياد تعداد ديگرى نيز وجود دارد.
.واشنگتن پست نوشت، ايالات متحده بايد روشن سازد در مقابل رژيمى كه با بى شرمى قوانین بين المللى و قطعنامه هاى شورای امنیت را زير پا مى گذارد، دست روى دست نخواهد گذاشت.
بازداشت دو فعال سیاسی در تبریز
بنا به گزارش دریافتی، دو تن از فعالین سیاسی آذربایجانی روز دوشنبه ٣۰ شهريور توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. بازداشت حسن ارک روزنامه نگار و ابراهیم دشتی در آستانه بازگشایی مدارس صورت می گیرد. به گفته خانواده بازداشت شدگان ماموران پس از مراجعه به منزل این افراد، آنها را دستگیر و منزل و محل کارشان را مورد بازرسی قرار داده اند. مامورین پس از بازرسی منزل کتابها و دست نوشته ها و کیس های کامپیوتر را با خود برده اند.
۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه
مراسم انجیلخوانی ۱۳۰ ساعته در فرانسه برگزار میشود
۱۴۰۰ مسیحی قرار است طی روزهای ۲۶ سپتامبر تا اول اکتبر( ۴ تا ۹ مهرماه ) طی ۱۳۰ ساعت در شهر لوردو فرانسه به انجیلخوانی بپردازند.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازمهر،خبرگزاری نووستی با بیان این مطلب نوشت، قرار است این مراسم انجیلخوانی در شهر لوردو فرانسه صورت گیرد که این شهر بهعنوان یکی از اماکن محبوب مسیحیان در اروپا شناخته میشود.
این مراسم با عنوان " لوردو: انجیل، روز و شب" در صومعه بانوی لوردوی ما برگزار میشود، صومعهای که گفته میشود در آن مکان مریم مادر عیسی مسیح چندین بار به مناسبتهای مختلف تجلی یافته است.
پیش از این نیز در اکتبر سال ۲۰۰۸ مراسم انجیلخوانی با ۱۴۰ ساعت انجیل خوانی توسط ۱۲۰۰ خواننده از جمله رهبر کاتولیکهای جهان، وزیر خارجه واتیکان و اسقف کلیسای ارتدکس روسیه در وین انجام شده بود.
شهر لوردو هرساله با ۵ میلیون زائر رو به رو است، کلیسای کاتولیک رسماً ۶۷ کرامت را در رابطه با شفای افرای به این مکان نسبت داده این درحالی است که پزشکان این شهر از سال ۱۸۶۰ بیش از ۷ هزار مورد را در رابطه با شفای افراد گزارش کردهاند.
مراسم انجیلخوانی سال گذشته از سوی شبکه تلویزیونی Rai به مدت شش روز و شش شب برگزار شد بهطوریکه پس از پاپ افراد مختلف درمکانها و زبانهای مختلف این انجیلخوانی را ادامه دادند.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازمهر،خبرگزاری نووستی با بیان این مطلب نوشت، قرار است این مراسم انجیلخوانی در شهر لوردو فرانسه صورت گیرد که این شهر بهعنوان یکی از اماکن محبوب مسیحیان در اروپا شناخته میشود.
این مراسم با عنوان " لوردو: انجیل، روز و شب" در صومعه بانوی لوردوی ما برگزار میشود، صومعهای که گفته میشود در آن مکان مریم مادر عیسی مسیح چندین بار به مناسبتهای مختلف تجلی یافته است.
پیش از این نیز در اکتبر سال ۲۰۰۸ مراسم انجیلخوانی با ۱۴۰ ساعت انجیل خوانی توسط ۱۲۰۰ خواننده از جمله رهبر کاتولیکهای جهان، وزیر خارجه واتیکان و اسقف کلیسای ارتدکس روسیه در وین انجام شده بود.
شهر لوردو هرساله با ۵ میلیون زائر رو به رو است، کلیسای کاتولیک رسماً ۶۷ کرامت را در رابطه با شفای افرای به این مکان نسبت داده این درحالی است که پزشکان این شهر از سال ۱۸۶۰ بیش از ۷ هزار مورد را در رابطه با شفای افراد گزارش کردهاند.
مراسم انجیلخوانی سال گذشته از سوی شبکه تلویزیونی Rai به مدت شش روز و شش شب برگزار شد بهطوریکه پس از پاپ افراد مختلف درمکانها و زبانهای مختلف این انجیلخوانی را ادامه دادند.
بیش از 3 ماه بی خبری از وضعیت و شرایط یک زندانی سیاسی
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از زندان مرکزی اصفهان (دستگرد)، زندانی سیاسی محمد نیکبخت بیش 3 ماه است که به نقطۀ نامعلومی منتقل شده است و از زمان انتقال او تا به حال هیچ خبری از محل نگهداری و شرایط وی در دست نیست.
زندانی سیاسی محمد نیکبخت 30 خرداد ماه توسط بنائی رئیس حفاظت و اطلاعات زندان فرآخوانده شد. پس از آن به نقطۀ نامعلومی منتقل شد. گفته می شود که او به سلولهای انفرادی زندان اطلاعات سپاه پاسداران منتقل شده است. از زمان انتقال این زندانی سیاسی تا به حال هیچ خبری از وضعیت و شرایط و محل بازداشت او در دست نیست. بیش از 3 ماه است که از وضعیت ابهام آمیز او می گذرد. او بارها از بندی به بند دیگری منتقل شد و نهایتا به یکی از بدترین بندها ی زندان مرکزی اصفهان یعنی بند 3 انتقال داده شد. بنائی و بازجویان وزارت اطلاعات قبلا بارها او را تهدید به حذف فیزیکی کرده بودند. خطر جدی شکنجه و حذف فیزیکی جان این زندانی سیاسی را تهدید می کند.
خانواده زندانی سیاسی محمد نیک بخت از زمان انتقال فرزندشان به نقطۀ نامعلومی تا به حال بارها به زندان مرکزی اصفهان،دادگاه انقلاب و اداره اطلاعات اصفهان و اطلاعات سپاه پاسداران مراجعه کردند ولی تاکنون هیچ جوابی در مورد محل نگهداری، وضعیت وشرایط فرزندشان به آنها داده نشده است.از طرفی دیگر خانواده نیک بخت با تهدیدات و برخوردهای غیر انسانی ار گانهای فوق مواجه هستند .
لازم به یادآوری است زندانی سیاسی محمد نیکبخت در خرداد ماه 1383 دستگیر شد و به مدت 3 ماه در سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات ارومیه تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت. او سپس به سلولهای انفرادی بند الف –ط وزارت اطلاعات در زندان مرکزی اصفهان منتقل شد و به مدت 6 ماه در آنجا تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت. زندانی سیاسی محمد نیک بخت در دادگاه انقلاب اصفهان توسط فردی بنام یوسفی به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران مورد محاکمه قرار گرفت و به 8 سال زندان محکوم شد. .او از داشتن و کیل و حق دفاع از خود محروم بود.بعد از مدتی در حالی که در زندان بسر می برد بدستور وزارت اطلاعات بر علیه او پرونده ای جدیدی گشوده شد و او را به 1 سال زندان محکوم کردند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به جان این زندانی سیاسی و سایر زندانیان که وضعیت و شرایطش آنها در ابهام است هشدار میدهد و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار اعزام یک هیئت تحقیق برای بررسی وضعیت زندانیان سیاسی و بخصوص دستگیر شدگان اخیر می باشد.
05 مهر 1388 برابر با 27 سبتامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
بنابه گزارشات رسیده از زندان مرکزی اصفهان (دستگرد)، زندانی سیاسی محمد نیکبخت بیش 3 ماه است که به نقطۀ نامعلومی منتقل شده است و از زمان انتقال او تا به حال هیچ خبری از محل نگهداری و شرایط وی در دست نیست.
زندانی سیاسی محمد نیکبخت 30 خرداد ماه توسط بنائی رئیس حفاظت و اطلاعات زندان فرآخوانده شد. پس از آن به نقطۀ نامعلومی منتقل شد. گفته می شود که او به سلولهای انفرادی زندان اطلاعات سپاه پاسداران منتقل شده است. از زمان انتقال این زندانی سیاسی تا به حال هیچ خبری از وضعیت و شرایط و محل بازداشت او در دست نیست. بیش از 3 ماه است که از وضعیت ابهام آمیز او می گذرد. او بارها از بندی به بند دیگری منتقل شد و نهایتا به یکی از بدترین بندها ی زندان مرکزی اصفهان یعنی بند 3 انتقال داده شد. بنائی و بازجویان وزارت اطلاعات قبلا بارها او را تهدید به حذف فیزیکی کرده بودند. خطر جدی شکنجه و حذف فیزیکی جان این زندانی سیاسی را تهدید می کند.
خانواده زندانی سیاسی محمد نیک بخت از زمان انتقال فرزندشان به نقطۀ نامعلومی تا به حال بارها به زندان مرکزی اصفهان،دادگاه انقلاب و اداره اطلاعات اصفهان و اطلاعات سپاه پاسداران مراجعه کردند ولی تاکنون هیچ جوابی در مورد محل نگهداری، وضعیت وشرایط فرزندشان به آنها داده نشده است.از طرفی دیگر خانواده نیک بخت با تهدیدات و برخوردهای غیر انسانی ار گانهای فوق مواجه هستند .
لازم به یادآوری است زندانی سیاسی محمد نیکبخت در خرداد ماه 1383 دستگیر شد و به مدت 3 ماه در سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات ارومیه تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت. او سپس به سلولهای انفرادی بند الف –ط وزارت اطلاعات در زندان مرکزی اصفهان منتقل شد و به مدت 6 ماه در آنجا تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت. زندانی سیاسی محمد نیک بخت در دادگاه انقلاب اصفهان توسط فردی بنام یوسفی به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران مورد محاکمه قرار گرفت و به 8 سال زندان محکوم شد. .او از داشتن و کیل و حق دفاع از خود محروم بود.بعد از مدتی در حالی که در زندان بسر می برد بدستور وزارت اطلاعات بر علیه او پرونده ای جدیدی گشوده شد و او را به 1 سال زندان محکوم کردند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به جان این زندانی سیاسی و سایر زندانیان که وضعیت و شرایطش آنها در ابهام است هشدار میدهد و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار اعزام یک هیئت تحقیق برای بررسی وضعیت زندانیان سیاسی و بخصوص دستگیر شدگان اخیر می باشد.
05 مهر 1388 برابر با 27 سبتامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
صدور حکم جلب برای یک دانشجوی اخراجی
سایت آزادنا: حکم جلب کاوه رضایی عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه بوعلی، بدون طی مراحل قانونی صادر شد.
این دانشجوی اخراجی ماه گذشته در دادگاه بدوی به تحمل هیجده ماه زندان تعزیری محکوم شده بود اما علی رغم در خواست تجدید نظر برای این حکم ، بدون طی مراحل تجدید نظر با صدور حکم جلب مواجه شد . شایان ذکر است کاوه رضایی با درج مطلبی در وبلاگ خود از این ابلاغیه اجرای احکام ابراز تعجب نموده است.
این فعال کمپین یک میلیون امضاء اسفند ماه سال گذشته پس از از 9 روز بازداشت با وثیقه 50 میلیونی آزاد شده بود .
لازم به ذکر است کاوه رضایی اوایل سال 87 به خاطر فعالیت سیاسی از دانشگاه بوعلی اخراج و هم اکنون دوره آموزشی خدمت سربازی خود را سپری می کند.
این دانشجوی اخراجی ماه گذشته در دادگاه بدوی به تحمل هیجده ماه زندان تعزیری محکوم شده بود اما علی رغم در خواست تجدید نظر برای این حکم ، بدون طی مراحل تجدید نظر با صدور حکم جلب مواجه شد . شایان ذکر است کاوه رضایی با درج مطلبی در وبلاگ خود از این ابلاغیه اجرای احکام ابراز تعجب نموده است.
این فعال کمپین یک میلیون امضاء اسفند ماه سال گذشته پس از از 9 روز بازداشت با وثیقه 50 میلیونی آزاد شده بود .
لازم به ذکر است کاوه رضایی اوایل سال 87 به خاطر فعالیت سیاسی از دانشگاه بوعلی اخراج و هم اکنون دوره آموزشی خدمت سربازی خود را سپری می کند.
یک فعال دانشجويی به ۳۲ ماه حبس محکوم شد
سایت آزادی برابری: علی کانطوری از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب که در جریان دستگیری گسترده دانشجویان چپ در سال ۸۶ بازداشت شده بود و با قرار وثیقه آزاد شده بود در دادگاه انقلاب به ۳۲ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
شایان ذکر است علی کانتوری پرونده دیگری در دادگاه عمومی نیز دارد که هنوز حکم آن صادر نشده است.
علی کانطوری در تاریخ ۲۲ دی ماه ۱۳۸۶ پس از بازداشت غیرقانونی از درب منزلش به زندان اوین منتقل شده و پس از تحمل فشارهای فراوان جسمی و روحی، در خردادماه ۱۳۸۷ از زندان قزلحصار کرج با قید وثیقهی سنگین آزاد شد.
شایان ذکر است علی کانتوری پرونده دیگری در دادگاه عمومی نیز دارد که هنوز حکم آن صادر نشده است.
علی کانطوری در تاریخ ۲۲ دی ماه ۱۳۸۶ پس از بازداشت غیرقانونی از درب منزلش به زندان اوین منتقل شده و پس از تحمل فشارهای فراوان جسمی و روحی، در خردادماه ۱۳۸۷ از زندان قزلحصار کرج با قید وثیقهی سنگین آزاد شد.
۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه
زندگی نامه مقدسین و مردان خدا
همراه با فرانسیسِ آسیسی
● خوشابهحال آن برادری که برادرش را در بیماری و در اوقاتی که هیچ نفعی به او نمیتواند برساند، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی تندرست است. خوشابهحال برادری که برادرش را وقتی که غایب است، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی حاضر است؛ و نتواند در غیبت او چیزی بگوید که در حضورش قادر به گفتنش نیست.
● تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد شخص است، هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که او چه مقدار بردبار و فروتن است. این را فقط زمانی میتوانیم بگوییم که آنانی که باید با او همکاری کنند، درست بر خلاف آن عمل نمایند. میزان بردباری و فروتنی شخص فقط در چنین مواقعی مشخص میشود و بس.
●میگویند که وقتی پاپ او را بهحضور پذیرفت، به او گفت: "بهنظر من چنین میآید که نداشتنِ هیچ مال و منالی در این دنیا بس دشوار است." فرانسیسِ مبارک در پاسخ او گفت: "اگر مال و منالی داشته باشیم، نیاز به اسلحه خواهیم داشت تا آنها را حفظ کنیم، چرا که مال این دنیا عامل اختلاف و نزاع است، و بهطرق گوناگون ما را از خدا و انسان جدا میسازد. برای همین است که ما خواهان آنیم که هیچ مالی در این جهان نداشته باشیم."
● من کرمی بودم که با نگاه مسیح پروانه شدم. از این پس، با هر انسانی که روبرو میشوم ایمان دارم که درون او کرمی هست که میتواند پروانه شود، پس به آن کرم نگاه میکنم و میگویم پروانه شو
● خداوندا، به من صبر و متانت عطا کن تا آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم. به من شجاعت عطا کن تا قادر به تغییر آن چیزهایی که میتوانم تغییر دهم، بگردم. و مرا خرد عطا کن تا تفاوت میان این دو را دریابم. اطاعت مقدس، هرگونه خودسری را شرمسار میسازد، و نیز هر تعلق نفسانی را و هر خیرهسری را.اطاعت است که تن را خوار میدارد،د تا از روح اطاعت کند، تا از برادر خویش اطاعت کند.اطاعت است که آدمی را مطیع و فرمانبردار میسازد،جمله آدمیان این دنیا را،و نه تنها آدمیان را، بل جانوران و ددان را رخصت میدهد تا چنان که میخواهند از او برخورند، چنان که خداوند از عالم بالا ایشان را اجازت میدهد. ستایش تراست، ای خداوند من، بهر آنان که بهسبب عشق به تو میبخشایند؛که آزمونها و بیماریها را برمیتابند، نیکبختاند اگر صلح را نگاه دارند، چه تو، ای خدای تعالی، بر سر ایشان تاج خواهی نهاد
● سعی کنید تا با تمامی زندگی خود و اعمالتان انجیل را بشارت دهید، و تنها در صورت نیاز از کلمات استفاده نمایید.
● به همان دلیلی که یک شهر به مجموعه قوانینی نیاز دارد تا ساکناناش بتوانند کنار هم زندگی کنند، انسان هم به یک قانون منحصر بهفرد - عشق- نیاز دارد تا بتواند در صفای کامل با جهان روحانی و معنوی همزیستی کند.
2
فلورانس نایتینگل (۱۸۲۰-۱۹۱۰)
داستان زندگی فلورانس نایتینگل، شرح حال شهامت و از خود گذشتگیهای زنی است که با لبیک گفتن به دعوت الهی، عمری را وقف خدمت به خدا و خلق او کرد و از رویارویی با مشکلات و موانع نهراسید.
فلورانس نایتینگل، ملقب به "بانوی چراغ"، در دوازدهم ماه مه سال ۱۸۲۰ در شهر فلورانس ایتالیا چشم به جهان گشود. پدر و مادرش که انگلیسی بودند، دو سال اول ازدواجشان را به گشت و گذار در اروپا اختصاص داده بودند و دختر اولشان یک سال پیش از تولد فلورانس، در شهر ناپل بهدنیا آمده بود. خانوادۀ فلورانس کوتاه زمانی پس از تولد وی به انگلیس بازگشتند. وقتی فلورانس ۵ ساله بود، پدرش ویلیام نایتینگل که تحصیلکردۀ کمبریج بود، در استان Hampshire منزلی خرید و شخصاً مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندانش را عهدهدار شد. فلورانس زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و نیز مباحث تاریخ، فلسفه و ریاضیات را نزد پدر فراگرفت. او از درس خواندن لذت میبرد، و تحت نفوذ پدرش به مطالعۀ آثار کلاسیک و کتابمقدس علاقهمند گردید. او با وجود کمیِ سن، به مسائل سیاسی نیز علاقۀ فراوان داشت. اما آنچه بیش از همه او را مجذوب خود ساخت، ریاضیات بود. فلورانس در سال ۱۸۴۰ از والدینش خواهش کرد اجازه دهند به فراگیری این رشته بپردازد، اما مادرش چندان با این کار موافق نبود زیرا ریاضیات به عقیدۀ او رشتۀ مناسبی برای زنان نبود. بااینحال اصرار زیاد فلورانس سبب شد والدینش عاقبت با درخواست وی موافقت کنند، و بدین ترتیب فلورانس جوان به فراگیری مبحثی پرداخت که بعدها در حرفۀ پرستاریاش فوقالعاده مؤثر واقع شد.
فلورانس از کوچکی خداوند را دوست داشت و کتابمقدس را با دقت فراوان میخواند. به گفتۀ خودش، در روز هفتم فوریه سال ۱۸۳۷، درحالیکه در یکی از پارکهای اطراف منزلشان قدم میزد احساس کرد صدای خدا را میشنود که او را به مأموریتی خاص فرا میخواند. اما تنها ۹ سال بعد بود که فلورانس دریافت این مأموریت چیست. او در نتیجۀ این دعوت الهی، بیش از پیش به مسائل اجتماعی روزگار خود علاقه پیدا کرد. در سال ۱۸۴۵ از والدینش اجازه خواست در بیمارستانی مشغول کار شود تا از این طریق بتواند در زمینۀ پرستاری تجربه کسب کند. تا آن زمان، تنها تجربهاش در این زمینه، پرستاری و مراقبت از دوستان و بستگان بیمارش بود. اما والدین فلورانس بهشدت با این تقاضا مخالفت کردند. در انگلستان اواسط قرن نوزده، پرستاری به هیچ وجه برای یک زن تحصیلکرده شغل مناسبی محسوب نمیشد. پرستاران در آن زمان آموزش چندانی برای این کار نمیدیدند، و عموماً به زنانی خشن، هرزه و بیسواد شهرت داشتند.
فلورانس چند سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۹ به اتفاق چند تن از دوستان خانوادگیاش از اروپا و سپس از مصر دیدن کرد. او در جریان این سفرها فرصت یافت از نزدیک با وضعیت بیمارستانهای مختلف در این مناطق آشنا شود. در اوایل سال ۱۸۵۰ بهعنوان کارآموز در بیمارستان سنت وینسنت دو پل در اسکندریۀ مصر که توسط کلیسای کاتولیک رم اداره میشد، مشغول کار شد. در ماه جولای همان سال، به آلمان و فرانسه رفت و در آنجا نیز مدتی داوطلبانه در بیمارستانهای مختلف خدمت کرد. سپس در سال ۱۸۵۳ به لندن بازگشت و بهطور افتخاری مدیریت بیمارستانی را برعهده گرفت بهنام "مؤسسه بانوان بیمار".
و اما کمتر از یک سال بعد، اتفاقی افتاد که باعث شد زندگی خدمتی فلورانس وارد مسیری کاملاً تازه شود. در سال ۱۸۵۴، کشورهای انگلیس، فرانسه و ترکیه به روسیه اعلان جنگ دادند و بدین ترتیب جنگهای کریمه آغاز شد. در یکی از این جنگها موسوم به "نبرد رود آلما" که در بیستم سپتامبر سال ۱۸۵۴ رخ داد، سپاهیان روسیه بهسختی از سربازان انگلیسی شکست خوردند. اما ارتش انگلیس نیز متحمل تلفات زیادی شد و بههمین مناسبت، روزنامه تایمز بهشدت از وضعیت اسفناک بهداشت در اردوگاههای نظامی انگلیس و کمبود امکانات پزشکی در ارتش انتقاد کرد. در پاسخ، سیدنی هربرت وزیر جنگ انگلیس که از دوستان فلورانس بود، طی نامهای از او خواست پرستارانی را به بیمارستانهای نظامی اردوگاه انگلیس در ترکیه ببرد و شخصاً بر کار ایشان نظارت نموده، به وضعیت بهداشت ارتش سر و سامان دهد. بدین ترتیب فلورانس در چهارم نوامبر سال ۱۸۵۴ به اتفاق ۳۸پرستار به اردوگاه نظامی سربازان انگلیسی واقع در حومۀ قسطنطنیه (استامبول امروزی) وارد شد.
فلورانس وضعیت بهداشت را در این اردوگاه بینهایت رقتانگیز یافت. سربازان مجروح در شرایطی غیربهداشتی بر کف زمین رها شده بودند و در اتاقهای عمل، معدود پزشکان اردوگاه نومیدانه میکوشیدند با وسائلی ابتدایی، آلوده و غیربهداشتی سربازان مشرف به موت را نجات دهند. بیمارستانِ اردوگاه پر بود از موش و ساس و شپش، و وبا و تیفوئید در بین سربازان بیداد میکرد. فلورانس با مشاهده این وضع، با عزمی راسخ و ارادهای خستگیناپذیر تصمیم گرفت هر طور شده وضعیت موجود را دگرگون سازد. او با استفاده از دانش ریاضیاش، به محاسبه میزان مرگ و میر در بیمارستان پرداخت. آماری که تهیه کرد نشان میداد که ماهیانه از هر هزار نفر مجروح، ششصد نفر در نتیجه بیماریهای مسری و عفونی جان میدهند. اگر وضعیت به همین منوال ادامه مییافت و نیروهای جدید بهطور مرتب جایگزین کشتهشدگان نمیشد، بهزودی همان بیماری کافی بود تا کل ارتش انگلیس را از بین ببرد. بااینحال آمار و ارقام فلورانس چندان نزد فرماندهان ارتش خریدار نداشت. او بهخاطر زن بودن پیوسته خود را با انواع و اقسام موانع، مشکلات و کارشکنیها مواجه میدید: از اخلالگریهای مسئولین بیمارستان و بیاعتنایی مقامات نظامی گرفته، تا سرکشی پرستارانی که ناگزیر شد برخی را بهخاطر میگساری و اعمال غیراخلاقی به انگلیس بازگرداند. اما فلورانس کسی نبود که تسلیم شود. در نتیجه تلاشهای شبانهروزی او، میزان مرگ و میر سربازان تا ماه فوریه سال ۱۸۵۵، یعنی تنها سه ماه پس از ورود او به اردوگاه نظامی ترکیه، از ۶۰ درصد به ۴۲درصد تقلیل یافت. فلورانس با پولی که از انگلیس به همراه آورده بود، برای بیمارستان تجهیزات پزشکی خرید و برای سربازان میوه و سبزیجات و آب آشامیدنی سالم تدارک دید. بدین ترتیب میزان مرگ و میر در اردوگاه تا بهار آن سال کاهشی چشمگیر پیدا کرد و به تنها ۲/۲ درصد تنزل یافت. فلورانس همچون مادری از سربازان مجروح مراقبت میکرد. او هر شب شخصاً چراغ بهدست به تک تک بیماران اردوگاه سرکشی میکرد، و به همین جهت رفته رفته او را "بانوی چراغ" لقب دادند.
فلورانس تا این زمان بهواسطۀ خدماتی که در بین سربازان انجام داده بود، در داخل انگلیس به شهرت و محبوبیت فراوانی دست یافته بود. اما او که هیچگاه دوست نداشت کانون توجه عموم قرار گیرد، در پایان جنگهای کریمه با اسمی مستعار به انگلیس بازگشت تا بتواند بهدور از انظار همگان، تمام وقت و توجه خود را معطوف بهبود وضع سلامت سربازان نماید. در واقع در تمام مدتی که فلورانس در انگلیس بود، اکثر مردم تصور میکردند که او مدتها پیش مرده است!
فلورانس در بازگشت از جنگهای کریمه متوجه شد که غیربهداشتی بودن وضعیت بیمارستانهای نظامی تنها محدود به میدان جنگ نیست، بلکه در خود انگلیس نیز میزان مرگ و میر در میان سربازان بین ۲۰ تا ۲۵ سال دو برابر بیشتر از افراد غیرنظامی بود. فلورانس با استناد به این آمار، بر ضرورت رعایت بهداشت در بیمارستانهای نظامی و ایجاد اصلاحات اساسی در این زمینه، تأکید ورزید. او موفق شد توجه ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت و نیز توجه نخستوزیر وقت لرد پالمرستون را نسبت به این موضوع جلب کند. فلورانس از آنان تقاضا کرد که اجازه دهند تحقیق رسمی در زمینۀ وضعیت بهداشت بیمارستانهای نظامی صورت گیرد، و در سال ۱۸۵۷ با این تقاضای او موافقت شد. بدین ترتیب، "مؤسسۀ سلطنتی تحقیق در مورد سلامت ارتش" تأسیس گردید.
فلورانس در سال ۱۸۶۰، "آموزشگاه پرستاری نایتینگل" را در بیمارستان سنت توماس لندن تأسیس کرد. این آموزشگاه که اولین دانشکدۀ پرستاری در دنیا بهشمار میرود، با ۱۰ دانشجو آغاز به کار کرد. هزینۀ تأسیس آن توسط "صندوق نایتینگل" تأمین شده بود که شامل هدایایی بود که مردم بههنگام خدمت فلورانس در جنگهای کریمه برای کمک به او جمعآوری کرده بودند. این اولین دانشکده پرستاری در دنیا، بر دو اصل مهم استوار بود: یکی اینکه پرستاران حتماً میبایست بهطور عملی در رشتۀ تخصصی خود آموزش میدیدند، و دیگر اینکه موظف بودند نظم و انظباط و اصول اخلاقی را در هر شرایطی رعایت کنند. فلورانس نایتینگل با تأسیس این آموزشگاه موفق شد حرفۀ پرستاری را از شغلی بدنام به حرفهای آبرومند برای زنان تبدیل کند.
دامنۀ خدمات فلورانس روز بهروز گسترش مییافت. او پس از چندی برای بهبود وضع سربازان انگلیسی در هند به آن کشور سفر کرد و خدمات مهمی در آنجا ارائه داد. بهزودی دولت کانادا نیز از او دعوت کرد جهت سازمان دادن به وضع بهداشت و درمان در بیمارستانهای نظامی این کشور، به آنجا برود. فلورانس در دوران جنگهای داخلی امریکا نیز مشاور دولت امریکا در امور مربوط به بهداشت سربازان بود.
فلورانس نایتینگل در سالهای پایانی عمر خود بهخاطر بیماری که در مدت خدمتش در کریمه بدان مبتلا شده بود، بستری بود و همین بیماری بهتدریج باعث شد دیگر نتواند بهعنوان پرستار انجام وظیفه کند. اما او کماکان در راه بهبود وضع بهداشت جامعه تلاش میکرد. از او بیش از ۲۰۰ کتاب، رساله و گزارش بهجای مانده است که اکثراً در زمینه پرستاری است. یکی از این کتب، "یادداشتهایی پیرامون پرستاری" نام دارد که در سال ۱۸۶۰ منتشر شد و اولین کتاب آموزش پرستاری در دنیا محسوب میشود. این کتاب تابهحال به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است.
فلورانس نایتینگل عمیقاً بر این باور بود که خدمت پرستاری او، دعوتی است از جانب خدا. او دعوت الهی خود را در این میدید که هر چه در توان دارد در راه بهبود وضع بهداشت و سلامت افراد جامعه بهکار ببندد. فلورانس در بیمارستانها به وضع روحانی بیماران نیز توجه فراوان داشت، و پیام امید و محبت را به گوش سربازان بیمار میرساند. او بهمنظور انجام هر چه بهتر رسالت الهی خود، هیچگاه ازدواج نکرد و پیوسته از انظار عموم دوری میجست تا بتواند در آرامش کامل، تمام وقت و نیروی خود را صرف خدمت به مردم کند.
خدمات فلورانس، نخستین تلاش سازمان یافته در جهت تسکین آلام جنگ بود. به پاس همین فداکاریها، ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۸۳ مدال سلطنتی "صلیب سرخ" را به وی اهدا کرد، که سازمان جهانی "صلیب سرخ" نام خود را از آن دارد.
فلورانس نایتینگل در ۱۳ آگوست ۱۹۱۰ در سن نود سالگی درگذشت. این زن فداکار که عمری را وقف خدمت به بیماران کرد، در روزگاری که زنان چندان بهحساب نمیآمدند و برای پیشرفت در جامعه با موانع بسیار مواجه بودند، در دنیای زمان خود منشاء تحولات عظیمی شد و براستی در زمرۀ یکی از برجستهترین شخصیتهای قرن نوزده جای دارد. یادش گرامی.
--------------------------------------------------------------------------------
3
امروزه با شنیدن اسم "کولگِیت" بیدرنگ بهیاد خمیردندان، و شاید هم خدای ناکرده دردِ دندان، میافتیم. اما بد نیست بدانیم در پسِ موفقیت این کالای جهانی که امروزه تقریباً در همه جای دنیا، از سوپرمارکتهای شهرکمانندِ نیویورک گرفته تا بقالی سر کوچۀ مادربزرگِ بنده در اصفهان یافت میشود، شخصیتی مسیحی وجود دارد که اساس موفقیت زندگی و حرفۀ خود را بر اصول کتابمقدس بنیاد نهاد.
ویلیام کولگیت در ۲۵ ژانویه ۱۷۸۳ در دهکدهای در استان کِنت واقع در کشور انگلستان چشم به جهان گشود. پدرش کشاورز باهوشی بود که از تحولات آزادیخواهانهای که در آن ایام در فرانسه و آمریکا جریان داشت بهشدت جانبداری میکرد. به همین جهت نیز بهزودی از سوی مقامات حکومتی انگلیس مورد ایذاء و آزار قرار گرفت و ناگزیر در ماه مارس ۱۷۹۸ بههمراه خانوادهاش کشور خود را به مقصد آمریکا ترک گفت. خانواده کولگیت در آمریکا در مزرعهای در هارتفورد (Hartford) واقع در ایالت مریلند ساکن شدند.
در مریلند، پدر ویلیام پس از چندی با شخصی بهنام رالف ماهر (Ralph Maher) در نیویورک شریک شد و این دو به یاریِ هم به تولید شمع و صابون پرداختند. بهزودی ویلیام جوان نیز به آنها ملحق شد و خیلی زود راه و چاهِ این حرفه را فرا گرفت. اما این شراکت دیری نپایید و پدر ویلیام پس از مدت کوتاهی مجدداً به حرفۀ کشاورزی بازگشت. ولی ویلیام جوان که مصمم بود هر طور شده در این راه موفق شود، یک تَنه این حرفه را ادامه داد تا اینکه یکسال بعد به دلیل کمبود سرمایه ورشکست شد.
ویلیام در آن دوران دوستی مسیحی داشت که پیوسته او را تشویق میکرد قلب خود را به مسیح بسپارد. یکبار که ویلیام جوان از سرخوردگی خود در کار تولید صابون با او صحبت میکرد، دوستش این آیه از کتاب امثال را برایش نقل کرد: «در همه راههای خود او را بشناس، و او طریقهای تو را راست خواهد گردانید.» سپس به ویلیام چنین نصیحت کرد: «قلب خود را به مسیح بسپار، هرآنچه را که متعلق به خداست به او بده، با صداقت صابون بساز... و آن وقت چرا بزرگترین صابونسازِ نیویورک تو نباشی؟»
ویلیام که از کوچکی در خانوادهای مسیحی پرورش یافته بود، تصمیم گرفت که ایمان به خدا را جدیتر بگیرد. یکبار که سرگرم مطالعۀ کتابمقدس بود، چشمش به سخن یعقوب در پیدایش ۲۸:۲۰-۲۲ افتاد و سخت شیفتۀ این طرز نگرش شد: «یعقوب نذر کرده گفت: اگر خدا با من باشد، مرا در این راه که میروم محافظت کند، و مرا نان دهد تا بخورم و رخت تا بپوشم تا به خانه پدر خود بهسلامتی برگردم، هرآینه یهوه، خدای من خواهد بود و این سنگی که چون ستون برپا کردم، بیتالله شود. و آنچه به من بدهی، دهیک آن را به تو خواهم داد.»
ویلیام در سال ۱۸۰۴ بهعنوان شاگرد برای یکی دیگر از صابونسازان نیویورک مشغول کار شد. او که اکنون از این حرفه اندک سررشتهای داشت، خیلی زود متوجه شد که کارخانهای که در آن مشغول بهکار است بهدرستی اداره نمیشود، اما با فروتنی و جدیت به کار خود ادامه داد. اما حق با او بود، و آن کارخانه در سال ۱۸۰۶ تعطیل گردید. ویلیام در این مدت در میان تجّارِ صابون شهر نیویورک شهرتی بهدست آورده بود و بهمدد پشتکار و عزم راسخی که داشت، بهزودی موفق شد "کمپانی صابونسازی ویلیام کولگیت" را تأسیس کند. کار ویلیام از همان آغاز با موفقیتی چشمگیر مواجه شد و رونق فراوان یافت. ویلیام بهزودی با تجار صابون در شهرهای مختلف آمریکا ارتباط برقرار کرد و بدین ترتیب توانست بر تولیدات خود بیفزاید و فروش خود را به چندین برابر برساند. او در کمتر از شش سال موفق شد قسمت عمدهای از بازار صابون در آمریکا را تحت پوشش خود قرار دهد و رفته رفته به تولید لوازم بهداشتی و آرایشی نیز روی آورد. بدین ترتیب ثروت، شهرت و موفقیت بهطرزی خارقالعاده به ویلیام کولگیت رخ نمود.
بااینحال ویلیام گرچه سخت سرگرم ادارۀ امور شرکت خود بود، اما در تمام این مدت هیچگاه عهدی را که با خدا بسته بود از یاد نبرد. او موفقیت خود را در گرو وفادار ماندن به اصول کتابمقدس میدانست و هر ساله ده درصد از عایدات خود را وقفِ کار خدا میکرد. خدا نیز پیوسته او را برکت میداد، نه تنها از لحاظ مالی، بلکه در زندگی خانوادگی نیز، او را از هر جهت برکت داد. ویلیام در سال ۱۸۱۱ با مری گیلبرت ازدواج کرد و خداوند به آنها ۱۱ فرزند بخشید. خانواده کولگیت برای تک تک فرزندانشان اسامی کتابمقدسی انتخاب کردند و بدین ترتیب بر حاکمیت خدا بر تمام شئونات زندگی خود صحه گذاردند. خانوادۀ کولگیت هر روزه با هم کتابمقدس میخواندند و تا حد امکان در جلسات کلیسایی شرکت میکردند. ویلیام بهرغم مشغولیتهای شغلی، فعالانه در امور مختلف کلیسایی و روحانی نیز شرکت داشت و سخاوتمندانه از فعالیتهای مبشران خارجی و مؤسسات آموزش الهیات پشتیبانی میکرد. یکی از این مؤسسات، کالج مدیسون (Madison College) واقع در نیویورک بود که امروزه بهپاس قدردانی از حمایتهای مالی خانواده کولگِیت، به "دانشگاه کولگیت" معروف است. یکی دیگر از خدمات ویلیام، تأسیس چندین انجمن کتبمقدسه بود که از جمله آنها میتوان به نقش تعیینکنندهای که وی در تأسیس انجمن کتبمقدسه آمریکا در سال ۱۸۱۶ ایفا نمود، اشاره کرد.
کارخانه تولید لوازم بهداشتی کولگیت که اکنون "کولگِیت-نخل زیتون" Palm Olive نامیده میشد، هر سال پررونقتر میشد و گسترش مییافت. خدا کار و حرفه ویلیام را چنان برکت داد که او پس از مدتی تصمیم گرفت بهجای دهیک عایدات خود، بیست درصد از درآمد سالانه خود را برای کار خدا کنار بگذارد. ویلیام مدت کوتاهی بعد، این مبلغ را به سی درصد افزایش داد، و خدا نیز همچنان او و خانوادهاش را برکت میداد.
ویلیام کولگیت در ۲۵ مارس سال ۱۸۵۷ در سن هفتاد و چهار سالگی نزد پدر آسمانی خود شتافت. پس از او، پسرش ادارۀ امور کمپانی را برعهده گرفت و او نیز مانند پدرش کماکان شرکت کولگیت را بر اساس اصول کتابمقدسی بهپیش میبرد.
امروزه کمپانیِ "کولگِیت-نخل زیتون" یکی از قدیمیترین، موفقترین، و شناختهشدهترین کمپانیهای دنیاست؛ در ۲۲۱ کشور و استان مختلف جهان شعبه دارد، و درآمد سالیانهاش به ۹ میلیارد دلار میرسد.
موفقیت چشمگیر کمپانی "کولگِیت-نخل زیتون" گواهی است بر این واقعیت که اگر خدا را در کار و زندگی خود در اولویت قرار دهیم و وفادارانه آنچه را که متعلق به اوست، برای کار او کنار بگذاریم، خدا نیز مطابق آنچه در کلام خود وعده داده: «روزنههای آسمان را بر ما خواهد گشود و ما را چنان برکت خواهد داد که گنجایش آن نباشد» (ملاکی ۳:۱۰).
● خوشابهحال آن برادری که برادرش را در بیماری و در اوقاتی که هیچ نفعی به او نمیتواند برساند، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی تندرست است. خوشابهحال برادری که برادرش را وقتی که غایب است، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی حاضر است؛ و نتواند در غیبت او چیزی بگوید که در حضورش قادر به گفتنش نیست.
● تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد شخص است، هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که او چه مقدار بردبار و فروتن است. این را فقط زمانی میتوانیم بگوییم که آنانی که باید با او همکاری کنند، درست بر خلاف آن عمل نمایند. میزان بردباری و فروتنی شخص فقط در چنین مواقعی مشخص میشود و بس.
●میگویند که وقتی پاپ او را بهحضور پذیرفت، به او گفت: "بهنظر من چنین میآید که نداشتنِ هیچ مال و منالی در این دنیا بس دشوار است." فرانسیسِ مبارک در پاسخ او گفت: "اگر مال و منالی داشته باشیم، نیاز به اسلحه خواهیم داشت تا آنها را حفظ کنیم، چرا که مال این دنیا عامل اختلاف و نزاع است، و بهطرق گوناگون ما را از خدا و انسان جدا میسازد. برای همین است که ما خواهان آنیم که هیچ مالی در این جهان نداشته باشیم."
● من کرمی بودم که با نگاه مسیح پروانه شدم. از این پس، با هر انسانی که روبرو میشوم ایمان دارم که درون او کرمی هست که میتواند پروانه شود، پس به آن کرم نگاه میکنم و میگویم پروانه شو
● خداوندا، به من صبر و متانت عطا کن تا آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم. به من شجاعت عطا کن تا قادر به تغییر آن چیزهایی که میتوانم تغییر دهم، بگردم. و مرا خرد عطا کن تا تفاوت میان این دو را دریابم. اطاعت مقدس، هرگونه خودسری را شرمسار میسازد، و نیز هر تعلق نفسانی را و هر خیرهسری را.اطاعت است که تن را خوار میدارد،د تا از روح اطاعت کند، تا از برادر خویش اطاعت کند.اطاعت است که آدمی را مطیع و فرمانبردار میسازد،جمله آدمیان این دنیا را،و نه تنها آدمیان را، بل جانوران و ددان را رخصت میدهد تا چنان که میخواهند از او برخورند، چنان که خداوند از عالم بالا ایشان را اجازت میدهد. ستایش تراست، ای خداوند من، بهر آنان که بهسبب عشق به تو میبخشایند؛که آزمونها و بیماریها را برمیتابند، نیکبختاند اگر صلح را نگاه دارند، چه تو، ای خدای تعالی، بر سر ایشان تاج خواهی نهاد
● سعی کنید تا با تمامی زندگی خود و اعمالتان انجیل را بشارت دهید، و تنها در صورت نیاز از کلمات استفاده نمایید.
● به همان دلیلی که یک شهر به مجموعه قوانینی نیاز دارد تا ساکناناش بتوانند کنار هم زندگی کنند، انسان هم به یک قانون منحصر بهفرد - عشق- نیاز دارد تا بتواند در صفای کامل با جهان روحانی و معنوی همزیستی کند.
2
فلورانس نایتینگل (۱۸۲۰-۱۹۱۰)
داستان زندگی فلورانس نایتینگل، شرح حال شهامت و از خود گذشتگیهای زنی است که با لبیک گفتن به دعوت الهی، عمری را وقف خدمت به خدا و خلق او کرد و از رویارویی با مشکلات و موانع نهراسید.
فلورانس نایتینگل، ملقب به "بانوی چراغ"، در دوازدهم ماه مه سال ۱۸۲۰ در شهر فلورانس ایتالیا چشم به جهان گشود. پدر و مادرش که انگلیسی بودند، دو سال اول ازدواجشان را به گشت و گذار در اروپا اختصاص داده بودند و دختر اولشان یک سال پیش از تولد فلورانس، در شهر ناپل بهدنیا آمده بود. خانوادۀ فلورانس کوتاه زمانی پس از تولد وی به انگلیس بازگشتند. وقتی فلورانس ۵ ساله بود، پدرش ویلیام نایتینگل که تحصیلکردۀ کمبریج بود، در استان Hampshire منزلی خرید و شخصاً مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندانش را عهدهدار شد. فلورانس زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و نیز مباحث تاریخ، فلسفه و ریاضیات را نزد پدر فراگرفت. او از درس خواندن لذت میبرد، و تحت نفوذ پدرش به مطالعۀ آثار کلاسیک و کتابمقدس علاقهمند گردید. او با وجود کمیِ سن، به مسائل سیاسی نیز علاقۀ فراوان داشت. اما آنچه بیش از همه او را مجذوب خود ساخت، ریاضیات بود. فلورانس در سال ۱۸۴۰ از والدینش خواهش کرد اجازه دهند به فراگیری این رشته بپردازد، اما مادرش چندان با این کار موافق نبود زیرا ریاضیات به عقیدۀ او رشتۀ مناسبی برای زنان نبود. بااینحال اصرار زیاد فلورانس سبب شد والدینش عاقبت با درخواست وی موافقت کنند، و بدین ترتیب فلورانس جوان به فراگیری مبحثی پرداخت که بعدها در حرفۀ پرستاریاش فوقالعاده مؤثر واقع شد.
فلورانس از کوچکی خداوند را دوست داشت و کتابمقدس را با دقت فراوان میخواند. به گفتۀ خودش، در روز هفتم فوریه سال ۱۸۳۷، درحالیکه در یکی از پارکهای اطراف منزلشان قدم میزد احساس کرد صدای خدا را میشنود که او را به مأموریتی خاص فرا میخواند. اما تنها ۹ سال بعد بود که فلورانس دریافت این مأموریت چیست. او در نتیجۀ این دعوت الهی، بیش از پیش به مسائل اجتماعی روزگار خود علاقه پیدا کرد. در سال ۱۸۴۵ از والدینش اجازه خواست در بیمارستانی مشغول کار شود تا از این طریق بتواند در زمینۀ پرستاری تجربه کسب کند. تا آن زمان، تنها تجربهاش در این زمینه، پرستاری و مراقبت از دوستان و بستگان بیمارش بود. اما والدین فلورانس بهشدت با این تقاضا مخالفت کردند. در انگلستان اواسط قرن نوزده، پرستاری به هیچ وجه برای یک زن تحصیلکرده شغل مناسبی محسوب نمیشد. پرستاران در آن زمان آموزش چندانی برای این کار نمیدیدند، و عموماً به زنانی خشن، هرزه و بیسواد شهرت داشتند.
فلورانس چند سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۹ به اتفاق چند تن از دوستان خانوادگیاش از اروپا و سپس از مصر دیدن کرد. او در جریان این سفرها فرصت یافت از نزدیک با وضعیت بیمارستانهای مختلف در این مناطق آشنا شود. در اوایل سال ۱۸۵۰ بهعنوان کارآموز در بیمارستان سنت وینسنت دو پل در اسکندریۀ مصر که توسط کلیسای کاتولیک رم اداره میشد، مشغول کار شد. در ماه جولای همان سال، به آلمان و فرانسه رفت و در آنجا نیز مدتی داوطلبانه در بیمارستانهای مختلف خدمت کرد. سپس در سال ۱۸۵۳ به لندن بازگشت و بهطور افتخاری مدیریت بیمارستانی را برعهده گرفت بهنام "مؤسسه بانوان بیمار".
و اما کمتر از یک سال بعد، اتفاقی افتاد که باعث شد زندگی خدمتی فلورانس وارد مسیری کاملاً تازه شود. در سال ۱۸۵۴، کشورهای انگلیس، فرانسه و ترکیه به روسیه اعلان جنگ دادند و بدین ترتیب جنگهای کریمه آغاز شد. در یکی از این جنگها موسوم به "نبرد رود آلما" که در بیستم سپتامبر سال ۱۸۵۴ رخ داد، سپاهیان روسیه بهسختی از سربازان انگلیسی شکست خوردند. اما ارتش انگلیس نیز متحمل تلفات زیادی شد و بههمین مناسبت، روزنامه تایمز بهشدت از وضعیت اسفناک بهداشت در اردوگاههای نظامی انگلیس و کمبود امکانات پزشکی در ارتش انتقاد کرد. در پاسخ، سیدنی هربرت وزیر جنگ انگلیس که از دوستان فلورانس بود، طی نامهای از او خواست پرستارانی را به بیمارستانهای نظامی اردوگاه انگلیس در ترکیه ببرد و شخصاً بر کار ایشان نظارت نموده، به وضعیت بهداشت ارتش سر و سامان دهد. بدین ترتیب فلورانس در چهارم نوامبر سال ۱۸۵۴ به اتفاق ۳۸پرستار به اردوگاه نظامی سربازان انگلیسی واقع در حومۀ قسطنطنیه (استامبول امروزی) وارد شد.
فلورانس وضعیت بهداشت را در این اردوگاه بینهایت رقتانگیز یافت. سربازان مجروح در شرایطی غیربهداشتی بر کف زمین رها شده بودند و در اتاقهای عمل، معدود پزشکان اردوگاه نومیدانه میکوشیدند با وسائلی ابتدایی، آلوده و غیربهداشتی سربازان مشرف به موت را نجات دهند. بیمارستانِ اردوگاه پر بود از موش و ساس و شپش، و وبا و تیفوئید در بین سربازان بیداد میکرد. فلورانس با مشاهده این وضع، با عزمی راسخ و ارادهای خستگیناپذیر تصمیم گرفت هر طور شده وضعیت موجود را دگرگون سازد. او با استفاده از دانش ریاضیاش، به محاسبه میزان مرگ و میر در بیمارستان پرداخت. آماری که تهیه کرد نشان میداد که ماهیانه از هر هزار نفر مجروح، ششصد نفر در نتیجه بیماریهای مسری و عفونی جان میدهند. اگر وضعیت به همین منوال ادامه مییافت و نیروهای جدید بهطور مرتب جایگزین کشتهشدگان نمیشد، بهزودی همان بیماری کافی بود تا کل ارتش انگلیس را از بین ببرد. بااینحال آمار و ارقام فلورانس چندان نزد فرماندهان ارتش خریدار نداشت. او بهخاطر زن بودن پیوسته خود را با انواع و اقسام موانع، مشکلات و کارشکنیها مواجه میدید: از اخلالگریهای مسئولین بیمارستان و بیاعتنایی مقامات نظامی گرفته، تا سرکشی پرستارانی که ناگزیر شد برخی را بهخاطر میگساری و اعمال غیراخلاقی به انگلیس بازگرداند. اما فلورانس کسی نبود که تسلیم شود. در نتیجه تلاشهای شبانهروزی او، میزان مرگ و میر سربازان تا ماه فوریه سال ۱۸۵۵، یعنی تنها سه ماه پس از ورود او به اردوگاه نظامی ترکیه، از ۶۰ درصد به ۴۲درصد تقلیل یافت. فلورانس با پولی که از انگلیس به همراه آورده بود، برای بیمارستان تجهیزات پزشکی خرید و برای سربازان میوه و سبزیجات و آب آشامیدنی سالم تدارک دید. بدین ترتیب میزان مرگ و میر در اردوگاه تا بهار آن سال کاهشی چشمگیر پیدا کرد و به تنها ۲/۲ درصد تنزل یافت. فلورانس همچون مادری از سربازان مجروح مراقبت میکرد. او هر شب شخصاً چراغ بهدست به تک تک بیماران اردوگاه سرکشی میکرد، و به همین جهت رفته رفته او را "بانوی چراغ" لقب دادند.
فلورانس تا این زمان بهواسطۀ خدماتی که در بین سربازان انجام داده بود، در داخل انگلیس به شهرت و محبوبیت فراوانی دست یافته بود. اما او که هیچگاه دوست نداشت کانون توجه عموم قرار گیرد، در پایان جنگهای کریمه با اسمی مستعار به انگلیس بازگشت تا بتواند بهدور از انظار همگان، تمام وقت و توجه خود را معطوف بهبود وضع سلامت سربازان نماید. در واقع در تمام مدتی که فلورانس در انگلیس بود، اکثر مردم تصور میکردند که او مدتها پیش مرده است!
فلورانس در بازگشت از جنگهای کریمه متوجه شد که غیربهداشتی بودن وضعیت بیمارستانهای نظامی تنها محدود به میدان جنگ نیست، بلکه در خود انگلیس نیز میزان مرگ و میر در میان سربازان بین ۲۰ تا ۲۵ سال دو برابر بیشتر از افراد غیرنظامی بود. فلورانس با استناد به این آمار، بر ضرورت رعایت بهداشت در بیمارستانهای نظامی و ایجاد اصلاحات اساسی در این زمینه، تأکید ورزید. او موفق شد توجه ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت و نیز توجه نخستوزیر وقت لرد پالمرستون را نسبت به این موضوع جلب کند. فلورانس از آنان تقاضا کرد که اجازه دهند تحقیق رسمی در زمینۀ وضعیت بهداشت بیمارستانهای نظامی صورت گیرد، و در سال ۱۸۵۷ با این تقاضای او موافقت شد. بدین ترتیب، "مؤسسۀ سلطنتی تحقیق در مورد سلامت ارتش" تأسیس گردید.
فلورانس در سال ۱۸۶۰، "آموزشگاه پرستاری نایتینگل" را در بیمارستان سنت توماس لندن تأسیس کرد. این آموزشگاه که اولین دانشکدۀ پرستاری در دنیا بهشمار میرود، با ۱۰ دانشجو آغاز به کار کرد. هزینۀ تأسیس آن توسط "صندوق نایتینگل" تأمین شده بود که شامل هدایایی بود که مردم بههنگام خدمت فلورانس در جنگهای کریمه برای کمک به او جمعآوری کرده بودند. این اولین دانشکده پرستاری در دنیا، بر دو اصل مهم استوار بود: یکی اینکه پرستاران حتماً میبایست بهطور عملی در رشتۀ تخصصی خود آموزش میدیدند، و دیگر اینکه موظف بودند نظم و انظباط و اصول اخلاقی را در هر شرایطی رعایت کنند. فلورانس نایتینگل با تأسیس این آموزشگاه موفق شد حرفۀ پرستاری را از شغلی بدنام به حرفهای آبرومند برای زنان تبدیل کند.
دامنۀ خدمات فلورانس روز بهروز گسترش مییافت. او پس از چندی برای بهبود وضع سربازان انگلیسی در هند به آن کشور سفر کرد و خدمات مهمی در آنجا ارائه داد. بهزودی دولت کانادا نیز از او دعوت کرد جهت سازمان دادن به وضع بهداشت و درمان در بیمارستانهای نظامی این کشور، به آنجا برود. فلورانس در دوران جنگهای داخلی امریکا نیز مشاور دولت امریکا در امور مربوط به بهداشت سربازان بود.
فلورانس نایتینگل در سالهای پایانی عمر خود بهخاطر بیماری که در مدت خدمتش در کریمه بدان مبتلا شده بود، بستری بود و همین بیماری بهتدریج باعث شد دیگر نتواند بهعنوان پرستار انجام وظیفه کند. اما او کماکان در راه بهبود وضع بهداشت جامعه تلاش میکرد. از او بیش از ۲۰۰ کتاب، رساله و گزارش بهجای مانده است که اکثراً در زمینه پرستاری است. یکی از این کتب، "یادداشتهایی پیرامون پرستاری" نام دارد که در سال ۱۸۶۰ منتشر شد و اولین کتاب آموزش پرستاری در دنیا محسوب میشود. این کتاب تابهحال به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است.
فلورانس نایتینگل عمیقاً بر این باور بود که خدمت پرستاری او، دعوتی است از جانب خدا. او دعوت الهی خود را در این میدید که هر چه در توان دارد در راه بهبود وضع بهداشت و سلامت افراد جامعه بهکار ببندد. فلورانس در بیمارستانها به وضع روحانی بیماران نیز توجه فراوان داشت، و پیام امید و محبت را به گوش سربازان بیمار میرساند. او بهمنظور انجام هر چه بهتر رسالت الهی خود، هیچگاه ازدواج نکرد و پیوسته از انظار عموم دوری میجست تا بتواند در آرامش کامل، تمام وقت و نیروی خود را صرف خدمت به مردم کند.
خدمات فلورانس، نخستین تلاش سازمان یافته در جهت تسکین آلام جنگ بود. به پاس همین فداکاریها، ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۸۳ مدال سلطنتی "صلیب سرخ" را به وی اهدا کرد، که سازمان جهانی "صلیب سرخ" نام خود را از آن دارد.
فلورانس نایتینگل در ۱۳ آگوست ۱۹۱۰ در سن نود سالگی درگذشت. این زن فداکار که عمری را وقف خدمت به بیماران کرد، در روزگاری که زنان چندان بهحساب نمیآمدند و برای پیشرفت در جامعه با موانع بسیار مواجه بودند، در دنیای زمان خود منشاء تحولات عظیمی شد و براستی در زمرۀ یکی از برجستهترین شخصیتهای قرن نوزده جای دارد. یادش گرامی.
--------------------------------------------------------------------------------
3
امروزه با شنیدن اسم "کولگِیت" بیدرنگ بهیاد خمیردندان، و شاید هم خدای ناکرده دردِ دندان، میافتیم. اما بد نیست بدانیم در پسِ موفقیت این کالای جهانی که امروزه تقریباً در همه جای دنیا، از سوپرمارکتهای شهرکمانندِ نیویورک گرفته تا بقالی سر کوچۀ مادربزرگِ بنده در اصفهان یافت میشود، شخصیتی مسیحی وجود دارد که اساس موفقیت زندگی و حرفۀ خود را بر اصول کتابمقدس بنیاد نهاد.
ویلیام کولگیت در ۲۵ ژانویه ۱۷۸۳ در دهکدهای در استان کِنت واقع در کشور انگلستان چشم به جهان گشود. پدرش کشاورز باهوشی بود که از تحولات آزادیخواهانهای که در آن ایام در فرانسه و آمریکا جریان داشت بهشدت جانبداری میکرد. به همین جهت نیز بهزودی از سوی مقامات حکومتی انگلیس مورد ایذاء و آزار قرار گرفت و ناگزیر در ماه مارس ۱۷۹۸ بههمراه خانوادهاش کشور خود را به مقصد آمریکا ترک گفت. خانواده کولگیت در آمریکا در مزرعهای در هارتفورد (Hartford) واقع در ایالت مریلند ساکن شدند.
در مریلند، پدر ویلیام پس از چندی با شخصی بهنام رالف ماهر (Ralph Maher) در نیویورک شریک شد و این دو به یاریِ هم به تولید شمع و صابون پرداختند. بهزودی ویلیام جوان نیز به آنها ملحق شد و خیلی زود راه و چاهِ این حرفه را فرا گرفت. اما این شراکت دیری نپایید و پدر ویلیام پس از مدت کوتاهی مجدداً به حرفۀ کشاورزی بازگشت. ولی ویلیام جوان که مصمم بود هر طور شده در این راه موفق شود، یک تَنه این حرفه را ادامه داد تا اینکه یکسال بعد به دلیل کمبود سرمایه ورشکست شد.
ویلیام در آن دوران دوستی مسیحی داشت که پیوسته او را تشویق میکرد قلب خود را به مسیح بسپارد. یکبار که ویلیام جوان از سرخوردگی خود در کار تولید صابون با او صحبت میکرد، دوستش این آیه از کتاب امثال را برایش نقل کرد: «در همه راههای خود او را بشناس، و او طریقهای تو را راست خواهد گردانید.» سپس به ویلیام چنین نصیحت کرد: «قلب خود را به مسیح بسپار، هرآنچه را که متعلق به خداست به او بده، با صداقت صابون بساز... و آن وقت چرا بزرگترین صابونسازِ نیویورک تو نباشی؟»
ویلیام که از کوچکی در خانوادهای مسیحی پرورش یافته بود، تصمیم گرفت که ایمان به خدا را جدیتر بگیرد. یکبار که سرگرم مطالعۀ کتابمقدس بود، چشمش به سخن یعقوب در پیدایش ۲۸:۲۰-۲۲ افتاد و سخت شیفتۀ این طرز نگرش شد: «یعقوب نذر کرده گفت: اگر خدا با من باشد، مرا در این راه که میروم محافظت کند، و مرا نان دهد تا بخورم و رخت تا بپوشم تا به خانه پدر خود بهسلامتی برگردم، هرآینه یهوه، خدای من خواهد بود و این سنگی که چون ستون برپا کردم، بیتالله شود. و آنچه به من بدهی، دهیک آن را به تو خواهم داد.»
ویلیام در سال ۱۸۰۴ بهعنوان شاگرد برای یکی دیگر از صابونسازان نیویورک مشغول کار شد. او که اکنون از این حرفه اندک سررشتهای داشت، خیلی زود متوجه شد که کارخانهای که در آن مشغول بهکار است بهدرستی اداره نمیشود، اما با فروتنی و جدیت به کار خود ادامه داد. اما حق با او بود، و آن کارخانه در سال ۱۸۰۶ تعطیل گردید. ویلیام در این مدت در میان تجّارِ صابون شهر نیویورک شهرتی بهدست آورده بود و بهمدد پشتکار و عزم راسخی که داشت، بهزودی موفق شد "کمپانی صابونسازی ویلیام کولگیت" را تأسیس کند. کار ویلیام از همان آغاز با موفقیتی چشمگیر مواجه شد و رونق فراوان یافت. ویلیام بهزودی با تجار صابون در شهرهای مختلف آمریکا ارتباط برقرار کرد و بدین ترتیب توانست بر تولیدات خود بیفزاید و فروش خود را به چندین برابر برساند. او در کمتر از شش سال موفق شد قسمت عمدهای از بازار صابون در آمریکا را تحت پوشش خود قرار دهد و رفته رفته به تولید لوازم بهداشتی و آرایشی نیز روی آورد. بدین ترتیب ثروت، شهرت و موفقیت بهطرزی خارقالعاده به ویلیام کولگیت رخ نمود.
بااینحال ویلیام گرچه سخت سرگرم ادارۀ امور شرکت خود بود، اما در تمام این مدت هیچگاه عهدی را که با خدا بسته بود از یاد نبرد. او موفقیت خود را در گرو وفادار ماندن به اصول کتابمقدس میدانست و هر ساله ده درصد از عایدات خود را وقفِ کار خدا میکرد. خدا نیز پیوسته او را برکت میداد، نه تنها از لحاظ مالی، بلکه در زندگی خانوادگی نیز، او را از هر جهت برکت داد. ویلیام در سال ۱۸۱۱ با مری گیلبرت ازدواج کرد و خداوند به آنها ۱۱ فرزند بخشید. خانواده کولگیت برای تک تک فرزندانشان اسامی کتابمقدسی انتخاب کردند و بدین ترتیب بر حاکمیت خدا بر تمام شئونات زندگی خود صحه گذاردند. خانوادۀ کولگیت هر روزه با هم کتابمقدس میخواندند و تا حد امکان در جلسات کلیسایی شرکت میکردند. ویلیام بهرغم مشغولیتهای شغلی، فعالانه در امور مختلف کلیسایی و روحانی نیز شرکت داشت و سخاوتمندانه از فعالیتهای مبشران خارجی و مؤسسات آموزش الهیات پشتیبانی میکرد. یکی از این مؤسسات، کالج مدیسون (Madison College) واقع در نیویورک بود که امروزه بهپاس قدردانی از حمایتهای مالی خانواده کولگِیت، به "دانشگاه کولگیت" معروف است. یکی دیگر از خدمات ویلیام، تأسیس چندین انجمن کتبمقدسه بود که از جمله آنها میتوان به نقش تعیینکنندهای که وی در تأسیس انجمن کتبمقدسه آمریکا در سال ۱۸۱۶ ایفا نمود، اشاره کرد.
کارخانه تولید لوازم بهداشتی کولگیت که اکنون "کولگِیت-نخل زیتون" Palm Olive نامیده میشد، هر سال پررونقتر میشد و گسترش مییافت. خدا کار و حرفه ویلیام را چنان برکت داد که او پس از مدتی تصمیم گرفت بهجای دهیک عایدات خود، بیست درصد از درآمد سالانه خود را برای کار خدا کنار بگذارد. ویلیام مدت کوتاهی بعد، این مبلغ را به سی درصد افزایش داد، و خدا نیز همچنان او و خانوادهاش را برکت میداد.
ویلیام کولگیت در ۲۵ مارس سال ۱۸۵۷ در سن هفتاد و چهار سالگی نزد پدر آسمانی خود شتافت. پس از او، پسرش ادارۀ امور کمپانی را برعهده گرفت و او نیز مانند پدرش کماکان شرکت کولگیت را بر اساس اصول کتابمقدسی بهپیش میبرد.
امروزه کمپانیِ "کولگِیت-نخل زیتون" یکی از قدیمیترین، موفقترین، و شناختهشدهترین کمپانیهای دنیاست؛ در ۲۲۱ کشور و استان مختلف جهان شعبه دارد، و درآمد سالیانهاش به ۹ میلیارد دلار میرسد.
موفقیت چشمگیر کمپانی "کولگِیت-نخل زیتون" گواهی است بر این واقعیت که اگر خدا را در کار و زندگی خود در اولویت قرار دهیم و وفادارانه آنچه را که متعلق به اوست، برای کار او کنار بگذاریم، خدا نیز مطابق آنچه در کلام خود وعده داده: «روزنههای آسمان را بر ما خواهد گشود و ما را چنان برکت خواهد داد که گنجایش آن نباشد» (ملاکی ۳:۱۰).
مرگ و قیام مسیح
کلام خدا موضوع مرگ و قیام مسیح را به کاشتن و دور کردن تشبیه میکند تا پرده از راز هویت الهی و آسمانی خداوند ما عیسی مسیح بر دارد و تفاوت غیر قابل انکار او با تمام انبیاء را بر تمامی بشر آشکار سازد .
اگر به قانون طبیعی کاشتن و درو کردن انسان در غلاطیان 7:6 توجه کنیم میگوید:
هرآنچه که آدمــی بکارد همان را درو میکند
و این اتفاقی ست که در تمامی دوران عالم هستی بدون استثناء تکرار شده است چون این نظام طبیعت زمینی میباشد که خدا آفریده است. اگر به تاریخ نگاه کنیم درمییابیم که دقیقا:
آنچه که انبیا کاشتند همان را درو کردند
آنچه که دانشمندان کاشتند همان را درو کردند
آنچه که سیاستمداران کاشتند همان را درو کردند
آنچه زارعین و کشاوران کاشتند همان را درو کردند
چون انسان بودند و فوق از این نه توانستند عمل کنند و نتوانستند ادعا کنند، تا روزی که موضوع مرگ و دفن عیسی مسیح در غروب جمعه و زنده شدن و قیام او در طلوع صبح یکشنبه اتفاق افتاد و قانون کاشتن و درو کردن بگونه دیگری عمل کرد.
حالا به اول قرنتیان 15: 42 تا 44 نگاه کنیم
در روز جمعه صلیب فساد انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام بی فسادی الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ذلت انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جلال الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ضعف انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام قوت الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب جسم نفسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جسم روحانی روئیده شد
و اگر این تفاوت بین کاشتن در جمعه صلیب و روئیده شدن در یکشنبه قیام را با قانون آنچه آدمی بکارد همان را درو میکند مقایسه کنیم تنها دو راه برای توجیه موجودیت عیسی مسیح در پیش رو داریم:
اول اینکه بگوئیم عیسی مسیح موجودی خارق العاده بود که توانست ماورای طبیعت عالم الهی عمل کند و قانون طبیعت را نقض کند که در این صورت باید قدرت او را برابر یا همردیف با قدرت خدا بدانیم.
دوم اینکه او را درحقیقت خدای مجسم شده در جسم بدانیم که به میان ما آمده است تا طبیعت ما را عوض کند.
اما آیا به راستی این قانون کاشتن و درویدن در مرگ و قیام مسیح شکسته و نقض شد؟ جواب البته خـیر است قانون خدا تغییر کردنی نیست . برای توضیح بیشتر یکبار دیگر به غلاطیان 7:6 نگاه کنیم که میفرماید:
هـــر آنچه آدمـــی بکارد
این آیه در مورد آدمی که مخلوق است صحبت میکند و هرگز هم شکسته نشده است. ولی اول قرنتیان 15 : 42 تا 44 در مورد کلمه جسم پوشیده خدا عیسی مسیح صحبت میکند که قادرست از نیستی ها هستی ها را بیافریند .بنابراین جای شکی باقی نمیماند که عیسی مسیح برخاسته از مردگان همان کلمه مجسم شده خداست که تمام عا لم ها بوسیله او آفریده شد.
تبدیل فسادمان به بی فسادی الهی
تبدیل ذلت هایمان به جلال الهی
تبدیل ضعفهایمان به قدرت الهی
تبدیل نفسانیتمان به روحانیت الهی
در مرگ و قیام پر جلال عیسی مسیح مبارک باد
اگر به قانون طبیعی کاشتن و درو کردن انسان در غلاطیان 7:6 توجه کنیم میگوید:
هرآنچه که آدمــی بکارد همان را درو میکند
و این اتفاقی ست که در تمامی دوران عالم هستی بدون استثناء تکرار شده است چون این نظام طبیعت زمینی میباشد که خدا آفریده است. اگر به تاریخ نگاه کنیم درمییابیم که دقیقا:
آنچه که انبیا کاشتند همان را درو کردند
آنچه که دانشمندان کاشتند همان را درو کردند
آنچه که سیاستمداران کاشتند همان را درو کردند
آنچه زارعین و کشاوران کاشتند همان را درو کردند
چون انسان بودند و فوق از این نه توانستند عمل کنند و نتوانستند ادعا کنند، تا روزی که موضوع مرگ و دفن عیسی مسیح در غروب جمعه و زنده شدن و قیام او در طلوع صبح یکشنبه اتفاق افتاد و قانون کاشتن و درو کردن بگونه دیگری عمل کرد.
حالا به اول قرنتیان 15: 42 تا 44 نگاه کنیم
در روز جمعه صلیب فساد انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام بی فسادی الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ذلت انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جلال الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ضعف انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام قوت الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب جسم نفسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جسم روحانی روئیده شد
و اگر این تفاوت بین کاشتن در جمعه صلیب و روئیده شدن در یکشنبه قیام را با قانون آنچه آدمی بکارد همان را درو میکند مقایسه کنیم تنها دو راه برای توجیه موجودیت عیسی مسیح در پیش رو داریم:
اول اینکه بگوئیم عیسی مسیح موجودی خارق العاده بود که توانست ماورای طبیعت عالم الهی عمل کند و قانون طبیعت را نقض کند که در این صورت باید قدرت او را برابر یا همردیف با قدرت خدا بدانیم.
دوم اینکه او را درحقیقت خدای مجسم شده در جسم بدانیم که به میان ما آمده است تا طبیعت ما را عوض کند.
اما آیا به راستی این قانون کاشتن و درویدن در مرگ و قیام مسیح شکسته و نقض شد؟ جواب البته خـیر است قانون خدا تغییر کردنی نیست . برای توضیح بیشتر یکبار دیگر به غلاطیان 7:6 نگاه کنیم که میفرماید:
هـــر آنچه آدمـــی بکارد
این آیه در مورد آدمی که مخلوق است صحبت میکند و هرگز هم شکسته نشده است. ولی اول قرنتیان 15 : 42 تا 44 در مورد کلمه جسم پوشیده خدا عیسی مسیح صحبت میکند که قادرست از نیستی ها هستی ها را بیافریند .بنابراین جای شکی باقی نمیماند که عیسی مسیح برخاسته از مردگان همان کلمه مجسم شده خداست که تمام عا لم ها بوسیله او آفریده شد.
تبدیل فسادمان به بی فسادی الهی
تبدیل ذلت هایمان به جلال الهی
تبدیل ضعفهایمان به قدرت الهی
تبدیل نفسانیتمان به روحانیت الهی
در مرگ و قیام پر جلال عیسی مسیح مبارک باد
اقتدار و فرمانروایی الهی و آزادی انسان
چگونه کتاب مقدس میتواند هم بر اقتدار و فرمانروانی الهی و هم بر آزادی انسان مهر تایید بگذارد؟
خداوند حاکم مطلق جهان و کلیه امور انسانی است و همه بشر در مقابل خدا برای انتخاب های اخلاقی و کارهایی که انجام میدهند مسئول هستند. بله کتاب مقدس هر دوی موضوعات حاکمیت خدا و آزادی انسان را تعلیم میدهد و هر دو مورد حقیقت دارد. کتاب مقدس در مورد فرمانروایی مطلق خداوند چه چیزی می آموزد؟
در نظر بگیرید آیه 35 از فصل 4 کتاب دانیال که در آنجا به ما تعلیم داده میشود:
" تمام مردم دنیا در برابر خداوند هیچ شمرده میشوند. او در میان قدرت های آسمانی و در بین آدمیان خاکی آنچه میخواهد میکند و هیچ کس نمیتواند مانع او شود و یا او را مورد باز خواست قرار دهد." در پرتو این آیه ، 3 نگرش و اظهار نظر ضروری بنظر میرسد.
اول- حاکمیت خدا عبارت است از انجام اراده او به این معنی که او از قبل تصمیم میگیرد به آنچه که او میخواهد روی دهد، بطوریکه اراده او مقدم است و اراده میکند و فرمان میدهد به همه آنچه که باید اتفاق بیافتد.
دوم- او اراده خود را در سر تا سر جهان بر فراز آسمان و تمام ساکنان زمین عملی مینماید و انجام میدهد، هیچ جایی وجود ندارد که مشمول اراده خدا و اعمال او نباشد.
سوم- هیچ یک از مخلوقات خداوند نمیتواند از انجام اراده او ممانعت نماید. خلاصه مطلب اینکه حاکمیت خدا توسط اراده او مطلق ، عالمگیر و مفید و ثمربخش میباشد.
و نیز در نظر بگیرید انواع واقعیت و حقایقی که خدا بر آنها سلطنت میکند.کتاب مقدس شامل برموارد و متون بی شماری است که آشکار میکند کنترل نهایی خداوند را بر بدی و خوبی (خیر و شر) روشنایی و تاریکی، و بالآخره زندگی و مرگ.
در کتاب اشعیا فصل 45 در آیه های 5،6 و 7 خدا میفرماید:" من خداوند هستم و غیر از من خدایی نیست. زمانی که مرا نمیشناختی من به تو توانایی بخشیدم تا مردم سر تا سر جهان بداند که غیر از من خدایی دیگر وجود و تنها من خداوند هستم. من آفرینده نور و تاریکی هستم. من پدید آورنده رویدادهای خوب و بد هستم. من که خداوند هستم همه چیزها رابوجود می آورم." (در این رابطه مراجعه شود به : خروج 1.4 /تثنیه 39.32 / اول ساموئل2. 7 و 6 )
و همچنین زمانی که ما با خوشحالی و شادی تصدیق و تآیید میکنیم که خدا نیکوست و اینکه خدا نه بدی را تآیید میکند و نه اینکه در مورد خود بدی و شرارت دارد (در این مورد مراجعه شود به مزمور باب 5 آیه 4). با این حال ما باید همراه با کلام خدا تآیید و تآکید کنیم که بر تمام زندگی حکومت و سلطنت میکند هم بر بدی ها و هم بر خوبی های زندگی و اینکه در تمام اتفاقات زندگی نظارت و کنترل میکند (تصمیم و اراده اش انجام میشود). (کتاب افسسیان باب 1 آیه 11 )
و حال ببینیم کلام خدا در مورد مسئولیت اخلاقی انسان چه تعلیمی میدهد؟
کتاب مقدس از همان صفحه اول همه انسان ها را متوجه این نکته میکند که خدا ما را پاسخگو و مسئول نگه میدارد، برای انتخاب اخلاقی که ما انجام میدهیم و کارهایی که ما میکنیم. قانون الهی - چه آن قانون ساده نخوردن درخت مورد نظر در باغ ادن (پیدایش باب 2 آیه های 16 و17 ) و یا قانون معین شده در سینای (خروج 20 ) و یا قانون مسیح (اول قرنتیان 9.21) همگی نشان از برقراری چهارچوب اخلاقی انسان که در آن انسان باید زندگی دارد. خدا میخواهد به هر کسی مطابق اعمالش پاداش دهد (رومیان 2.6) و این قضاوت و داوری بر اساس اعمال خوب ما (رومیان 2.7) و یا عدم اطاعت راستی و درستی (رومیان 2.7) خواهد بود. جای انکار نیست که خدا همه انسان ها را مسئول انتخاب هایشان و اعمالی که انجام میدهند در نظر خواهد گرفت و در روز داوری نهایی، حرف ها و شهادت های ما را در مورد چگونگی انتخاب نحوه زندگیمان خواهد شنید. بنابراین نتیجه میگیریم که خدا حاکم مطلق همه میباشد و همه انسان ها مسئول و جوابگو هستند در مقابل او.
اما چگونه هر 2 مورد درست و صحیح باشد؟
ما نمیتوانیم دقیقآ و کاملآ درک کنیم که چگونه هر 2 مورد میتواند با هم و در کنار هم درست باشد ولی اینکه هر 2 حالت باید با هم و در کنار هم کار کنند توسط تعلیم روش و واضح کلام، درخواست شده است. در نظر بگیرید یک تصویر از کلام خدا که هر 2 مورد در آن مشاهده میشود- بعبارت دیگر درس از داستان یوسف (پیدایش 37-45) در این نمونه، برادران یوسف نسبت به او بسیار و عمیقآ حسود بوده و از او بیزار و متنفر بودند و وقتی فرصت و موقعیت حاصل گشت، او را در مصر فروختند (پیدایش باب 37 آیه های 25 تا 36) و با او بد رفتاری شد. با این وجود، دست خدا و لطف خدا با یوسف بود و او توانست به درجات رفیع برسد و به سمت فرمانده دوم مصر انتخاب شد (پیدایش 41) و در دوران قحطی، برادران او به مصر سفر کردند تا برای سرزمین خود گندم بخرند و در آنجا یوسف خود را به برادران خود شناساند. آنچه که یوسف به آنها گفت بعنوان یک مورد تعلیمی بسیار باور نکردنی است: " این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود " (پیدایش 8.45) ممکن است ما در این مورد اعتراض کرده و بگوییم:
"صبر کنید- البته که این، آنها بودند که یوسف را به مصر فرستادن!" بله درست است آنها یوسف را به مصر فرستادند و از اینرو یوسف این موضوع را قبل اعتراف و تصدیق میکند (پیدایش 4.45). ولی برای فهمیدن علت و دلیل دقیق و کامل اینکه او چرا به مصر فرستاده شد مستلزم این است که نه فقط به برادران یوسف بلکه همچنین بطور مهمتر خدا را مورد توجه قرار دهیم.
بنابراین روشن و واضح است که هم خدا و هم برادران یوسف در فرستادن یوسف به مصر نقش داشتند و مسئول بودند. هر 2 یعنی هم اراده خدا و هم رفتار اخلاقی برادران موثّر و دخیل بودند. همانطور که بعدا" یوسف در گفته های خود به برادرانش خاطر نشان ساخت :" شما برای من نقشه شریر و بد کشیدید ولی خدا نقشه شما را به خیر تبدیل کرد. (آیه 20 از باب 50 کتاب پیدایش): "هرچند شما به من بدی کردید اما خدا عمل بد شما را برای من به نیکی تبدیل کرد." یعنی اینکه: برادران عمل شریرانه و بد انجام دادند و خداوند همان وقایع را به صورت خیر تبدیل کرد.
البته به همه سئوالات در این مورد جواب داده نشد ولی ما می بینیم و باید قبول کنیم هم خواست خداوند و هم اصالت اعتبار مسئولیت اخلاقی خودمان را بطوریکه مثل حلقه های زنجیر هر دو در کلام خدا دست به دست هم میدهند و با هم ادغام میشوند و آنچه را که کلام خدا به هم وصل میکند هیچکس نمی تواند جدا کند.
خداوند حاکم مطلق جهان و کلیه امور انسانی است و همه بشر در مقابل خدا برای انتخاب های اخلاقی و کارهایی که انجام میدهند مسئول هستند. بله کتاب مقدس هر دوی موضوعات حاکمیت خدا و آزادی انسان را تعلیم میدهد و هر دو مورد حقیقت دارد. کتاب مقدس در مورد فرمانروایی مطلق خداوند چه چیزی می آموزد؟
در نظر بگیرید آیه 35 از فصل 4 کتاب دانیال که در آنجا به ما تعلیم داده میشود:
" تمام مردم دنیا در برابر خداوند هیچ شمرده میشوند. او در میان قدرت های آسمانی و در بین آدمیان خاکی آنچه میخواهد میکند و هیچ کس نمیتواند مانع او شود و یا او را مورد باز خواست قرار دهد." در پرتو این آیه ، 3 نگرش و اظهار نظر ضروری بنظر میرسد.
اول- حاکمیت خدا عبارت است از انجام اراده او به این معنی که او از قبل تصمیم میگیرد به آنچه که او میخواهد روی دهد، بطوریکه اراده او مقدم است و اراده میکند و فرمان میدهد به همه آنچه که باید اتفاق بیافتد.
دوم- او اراده خود را در سر تا سر جهان بر فراز آسمان و تمام ساکنان زمین عملی مینماید و انجام میدهد، هیچ جایی وجود ندارد که مشمول اراده خدا و اعمال او نباشد.
سوم- هیچ یک از مخلوقات خداوند نمیتواند از انجام اراده او ممانعت نماید. خلاصه مطلب اینکه حاکمیت خدا توسط اراده او مطلق ، عالمگیر و مفید و ثمربخش میباشد.
و نیز در نظر بگیرید انواع واقعیت و حقایقی که خدا بر آنها سلطنت میکند.کتاب مقدس شامل برموارد و متون بی شماری است که آشکار میکند کنترل نهایی خداوند را بر بدی و خوبی (خیر و شر) روشنایی و تاریکی، و بالآخره زندگی و مرگ.
در کتاب اشعیا فصل 45 در آیه های 5،6 و 7 خدا میفرماید:" من خداوند هستم و غیر از من خدایی نیست. زمانی که مرا نمیشناختی من به تو توانایی بخشیدم تا مردم سر تا سر جهان بداند که غیر از من خدایی دیگر وجود و تنها من خداوند هستم. من آفرینده نور و تاریکی هستم. من پدید آورنده رویدادهای خوب و بد هستم. من که خداوند هستم همه چیزها رابوجود می آورم." (در این رابطه مراجعه شود به : خروج 1.4 /تثنیه 39.32 / اول ساموئل2. 7 و 6 )
و همچنین زمانی که ما با خوشحالی و شادی تصدیق و تآیید میکنیم که خدا نیکوست و اینکه خدا نه بدی را تآیید میکند و نه اینکه در مورد خود بدی و شرارت دارد (در این مورد مراجعه شود به مزمور باب 5 آیه 4). با این حال ما باید همراه با کلام خدا تآیید و تآکید کنیم که بر تمام زندگی حکومت و سلطنت میکند هم بر بدی ها و هم بر خوبی های زندگی و اینکه در تمام اتفاقات زندگی نظارت و کنترل میکند (تصمیم و اراده اش انجام میشود). (کتاب افسسیان باب 1 آیه 11 )
و حال ببینیم کلام خدا در مورد مسئولیت اخلاقی انسان چه تعلیمی میدهد؟
کتاب مقدس از همان صفحه اول همه انسان ها را متوجه این نکته میکند که خدا ما را پاسخگو و مسئول نگه میدارد، برای انتخاب اخلاقی که ما انجام میدهیم و کارهایی که ما میکنیم. قانون الهی - چه آن قانون ساده نخوردن درخت مورد نظر در باغ ادن (پیدایش باب 2 آیه های 16 و17 ) و یا قانون معین شده در سینای (خروج 20 ) و یا قانون مسیح (اول قرنتیان 9.21) همگی نشان از برقراری چهارچوب اخلاقی انسان که در آن انسان باید زندگی دارد. خدا میخواهد به هر کسی مطابق اعمالش پاداش دهد (رومیان 2.6) و این قضاوت و داوری بر اساس اعمال خوب ما (رومیان 2.7) و یا عدم اطاعت راستی و درستی (رومیان 2.7) خواهد بود. جای انکار نیست که خدا همه انسان ها را مسئول انتخاب هایشان و اعمالی که انجام میدهند در نظر خواهد گرفت و در روز داوری نهایی، حرف ها و شهادت های ما را در مورد چگونگی انتخاب نحوه زندگیمان خواهد شنید. بنابراین نتیجه میگیریم که خدا حاکم مطلق همه میباشد و همه انسان ها مسئول و جوابگو هستند در مقابل او.
اما چگونه هر 2 مورد درست و صحیح باشد؟
ما نمیتوانیم دقیقآ و کاملآ درک کنیم که چگونه هر 2 مورد میتواند با هم و در کنار هم درست باشد ولی اینکه هر 2 حالت باید با هم و در کنار هم کار کنند توسط تعلیم روش و واضح کلام، درخواست شده است. در نظر بگیرید یک تصویر از کلام خدا که هر 2 مورد در آن مشاهده میشود- بعبارت دیگر درس از داستان یوسف (پیدایش 37-45) در این نمونه، برادران یوسف نسبت به او بسیار و عمیقآ حسود بوده و از او بیزار و متنفر بودند و وقتی فرصت و موقعیت حاصل گشت، او را در مصر فروختند (پیدایش باب 37 آیه های 25 تا 36) و با او بد رفتاری شد. با این وجود، دست خدا و لطف خدا با یوسف بود و او توانست به درجات رفیع برسد و به سمت فرمانده دوم مصر انتخاب شد (پیدایش 41) و در دوران قحطی، برادران او به مصر سفر کردند تا برای سرزمین خود گندم بخرند و در آنجا یوسف خود را به برادران خود شناساند. آنچه که یوسف به آنها گفت بعنوان یک مورد تعلیمی بسیار باور نکردنی است: " این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود " (پیدایش 8.45) ممکن است ما در این مورد اعتراض کرده و بگوییم:
"صبر کنید- البته که این، آنها بودند که یوسف را به مصر فرستادن!" بله درست است آنها یوسف را به مصر فرستادند و از اینرو یوسف این موضوع را قبل اعتراف و تصدیق میکند (پیدایش 4.45). ولی برای فهمیدن علت و دلیل دقیق و کامل اینکه او چرا به مصر فرستاده شد مستلزم این است که نه فقط به برادران یوسف بلکه همچنین بطور مهمتر خدا را مورد توجه قرار دهیم.
بنابراین روشن و واضح است که هم خدا و هم برادران یوسف در فرستادن یوسف به مصر نقش داشتند و مسئول بودند. هر 2 یعنی هم اراده خدا و هم رفتار اخلاقی برادران موثّر و دخیل بودند. همانطور که بعدا" یوسف در گفته های خود به برادرانش خاطر نشان ساخت :" شما برای من نقشه شریر و بد کشیدید ولی خدا نقشه شما را به خیر تبدیل کرد. (آیه 20 از باب 50 کتاب پیدایش): "هرچند شما به من بدی کردید اما خدا عمل بد شما را برای من به نیکی تبدیل کرد." یعنی اینکه: برادران عمل شریرانه و بد انجام دادند و خداوند همان وقایع را به صورت خیر تبدیل کرد.
البته به همه سئوالات در این مورد جواب داده نشد ولی ما می بینیم و باید قبول کنیم هم خواست خداوند و هم اصالت اعتبار مسئولیت اخلاقی خودمان را بطوریکه مثل حلقه های زنجیر هر دو در کلام خدا دست به دست هم میدهند و با هم ادغام میشوند و آنچه را که کلام خدا به هم وصل میکند هیچکس نمی تواند جدا کند.
گرسنگی و اعتیاد در مدارس
در میان هیاهوی تبلیغاتی دولت حاکم بر ایران، دادههای آماری کشور، و همچنین سخنان دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش، بی هیچ تعبیر و تفسیری میتوانند نشانگر موقعیتِ فلاکتباری باشد که بر فضای تعلیم و تربیت کشور حاکم است. سایت رسمی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که "حدود بیست هزار دانشآموز در کشور در دام اعتیاد گرفتار آمدهاند."
شهرزادنیوز: در میان هیاهوی تبلیغاتی دولت حاکم بر ایران، دادههای آماری کشور، و همچنین سخنان دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش، بی هیچ تعبیر و تفسیری میتوانند نشانگر موقعیتِ فلاکتباری باشند که بر فضای تعلیم و تربیت کشور حاکم است.
دانشآموزان و اعتیاد
سایت رسمی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که "حدود بیست هزار دانشآموز در کشور در دام اعتیاد گرفتار آمدهاند." به عبارتی دیگر، از هر صد دانشآموز ایرانی یک تن معتاد است. توضیح بیشتر اینکه شانزده درصد معتادان کشور زیر بیست سال سن دارند. سایت مجلس تأکید کرده که این آمار دقیق نیست و عده معتادان در واقع بیشتر از این است.
دولت احمدینژاد در مبارزه با مواد مخدر طی حکمی باجناق خود، اسماعیل احمدی مقدم، را با حفظ سمت خویش در پُستِ "فرمانده نیروی انتظامی"، به "دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر" منصوب کرد. دولت اما در نخستین اقدام، بودجه پیشگیری از اعتیاد را از 20 میلیارد تومان به دو میلیارد تومان کاهش داد.
سایت مجلس همچنین اعلام داشت که "مصرف مواد مخدر به خصوص تریاک و مشتقات آن به عنوان پُرمصرفترین ماده مخدر و پس از آن حشیش، و در نهایت هروئین و قرصهای روانگردان از پُرمصرفترین مواد مخدر در ایران هستند."
در سالهای اخیر استعمال قرصهای شیمیایی که از ژاپن و تایلند وارد میشوند در میان جوانان بسیار شایع شده. این قرصها که در بسیاری مواقع ارزانتر از سیگار هستند و آسانتر نیز بدست میآیند، تا کنون تلفات جانی زیادی به همراه داشته است.
دانشآموزان گرسنه
موضوع گرسنگی دانشآموزان و بیهوش شدن آنان هنگام درس خبری بود که از چند سال پیش در نشریات طرح شد و هنوز مورد بحث است. گرسنگی دانشآموزان در مناطق فقیرنشین کشور از جمله سیستان و بلوچستان حادتر از دیگر مناطق است.
لیلا عیوضزاده، عضو "انجمن تغذیه ایران"، در گفتگو با "خبرگزاری مهر" اعلام داشت: "بیش از 50 درصد دانشآموزان کشور صبحانه نخورده به مدرسه میروند". این در حالیست که فقط "36 درصد کودکان از همه گروههای غذایی مصرف میکنند".
دکتر مهین آذر، متخصص غذا و تغذیه، از "پایگاه اطلاع رسانی تغذیه و سلامت" اعلام داشت:
"مساله سوءتغذیه، به ویژه در بین دانشآموزان دوره ابتدایی (دبستانی) بسیار شایع است و بیشترین میزان سوءتغذیه از نوع سوءتغذیه گذشته و از دستدهی وزن است". به روایتی دیگر سوءتغذیه دانشآموزان زمینهای اجتماعی و دیرینه دارد.
مهین آذر میگوید: "یکی از مشکلات تغذیهای کشورهای در حال توسعه از جمله ایران کمخونی فقر آهن میباشد که شایعترین کمبود تغذیهای در کودکان سنین پیشدبستانی و نوجوانی است که منجر به عوارض زیادی از جمله رشد ناکافی، تغییرات رفتاری، افت تحصیلی و ابتلا به عفونتها میشود. از مشکلات دیگر تغذیهای دانشآموزان کموزنی، اضافه وزن، کوتاه قدی، کمبودهای ریزمغذیها و آغاز پوسیدگی دندانها را در هر دو دوران میتوان نام برد".
شهرزادنیوز: در میان هیاهوی تبلیغاتی دولت حاکم بر ایران، دادههای آماری کشور، و همچنین سخنان دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش، بی هیچ تعبیر و تفسیری میتوانند نشانگر موقعیتِ فلاکتباری باشند که بر فضای تعلیم و تربیت کشور حاکم است.
دانشآموزان و اعتیاد
سایت رسمی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که "حدود بیست هزار دانشآموز در کشور در دام اعتیاد گرفتار آمدهاند." به عبارتی دیگر، از هر صد دانشآموز ایرانی یک تن معتاد است. توضیح بیشتر اینکه شانزده درصد معتادان کشور زیر بیست سال سن دارند. سایت مجلس تأکید کرده که این آمار دقیق نیست و عده معتادان در واقع بیشتر از این است.
دولت احمدینژاد در مبارزه با مواد مخدر طی حکمی باجناق خود، اسماعیل احمدی مقدم، را با حفظ سمت خویش در پُستِ "فرمانده نیروی انتظامی"، به "دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر" منصوب کرد. دولت اما در نخستین اقدام، بودجه پیشگیری از اعتیاد را از 20 میلیارد تومان به دو میلیارد تومان کاهش داد.
سایت مجلس همچنین اعلام داشت که "مصرف مواد مخدر به خصوص تریاک و مشتقات آن به عنوان پُرمصرفترین ماده مخدر و پس از آن حشیش، و در نهایت هروئین و قرصهای روانگردان از پُرمصرفترین مواد مخدر در ایران هستند."
در سالهای اخیر استعمال قرصهای شیمیایی که از ژاپن و تایلند وارد میشوند در میان جوانان بسیار شایع شده. این قرصها که در بسیاری مواقع ارزانتر از سیگار هستند و آسانتر نیز بدست میآیند، تا کنون تلفات جانی زیادی به همراه داشته است.
دانشآموزان گرسنه
موضوع گرسنگی دانشآموزان و بیهوش شدن آنان هنگام درس خبری بود که از چند سال پیش در نشریات طرح شد و هنوز مورد بحث است. گرسنگی دانشآموزان در مناطق فقیرنشین کشور از جمله سیستان و بلوچستان حادتر از دیگر مناطق است.
لیلا عیوضزاده، عضو "انجمن تغذیه ایران"، در گفتگو با "خبرگزاری مهر" اعلام داشت: "بیش از 50 درصد دانشآموزان کشور صبحانه نخورده به مدرسه میروند". این در حالیست که فقط "36 درصد کودکان از همه گروههای غذایی مصرف میکنند".
دکتر مهین آذر، متخصص غذا و تغذیه، از "پایگاه اطلاع رسانی تغذیه و سلامت" اعلام داشت:
"مساله سوءتغذیه، به ویژه در بین دانشآموزان دوره ابتدایی (دبستانی) بسیار شایع است و بیشترین میزان سوءتغذیه از نوع سوءتغذیه گذشته و از دستدهی وزن است". به روایتی دیگر سوءتغذیه دانشآموزان زمینهای اجتماعی و دیرینه دارد.
مهین آذر میگوید: "یکی از مشکلات تغذیهای کشورهای در حال توسعه از جمله ایران کمخونی فقر آهن میباشد که شایعترین کمبود تغذیهای در کودکان سنین پیشدبستانی و نوجوانی است که منجر به عوارض زیادی از جمله رشد ناکافی، تغییرات رفتاری، افت تحصیلی و ابتلا به عفونتها میشود. از مشکلات دیگر تغذیهای دانشآموزان کموزنی، اضافه وزن، کوتاه قدی، کمبودهای ریزمغذیها و آغاز پوسیدگی دندانها را در هر دو دوران میتوان نام برد".
اشتراک در:
پستها (Atom)