
جا دارد از برادر مصطفی عزیز به خاطر ترجمه و انتخاب این متن تشکر کنم و اینکه اجازه دادند این متن را در وبلاگ بگذارم، برکت خداوندمان عیسی مسیح، هر روزه با شما باشد تا به ابد. آمین
نزدیک شهر سائو جوس در برزیل زندانی با امکانات قابل توجه وجود دارد. بیست سال پیش دولت برزیل در یک طرح آنرا به ندامتگاهی مسیحی تبدیل کرد. نام آنرا هم تغییر داده و"هیومایتا" گذاشتند. برنامه این بود که این زندان بر اساس موازین مسیحی دایر شود. قرار شد غیر از دو نفر پرسنل نظامی بقیه ي کارها به عهده زندانیان باشد. خانواده ها هم از بیرون با زندانیان همکاری می کردند و این روند بعد از محکومیتشان هم ادامه پیدا می کرد. چاک چالسون (یکی از مسئولین بین المللی) از این زندان بازدید نمود و اینگونه گزارش داد:
وقتی وارد زندان هیومایتا شدم، دیدم تمامی زندانیان لبخند بر لب دارند، به خصوص قاتلانی که کلید داشتند و در را باز کرده و مرا به داخل راهنمایی کردند. هر جا که می رفتم، مردانی را می دیدم که با آرامش و صلح و صفا در اطاقهای تمیزشان مشغول انجام کارهای صنعتی بودند. بر تمامی دیوارها جملاتی از کتابمقدس مثلا امثال، مزامیر و غیره نوشته شده بود. راهنما مرا تا سلولی که در گذشته برای شکنجه استفاده می شد راهنمایی کرد و گفت امروز این سلول تنها یک زندانی دارد. در انتهای سالنی بلند، بالاخره به آن اطاق رسیدیم. او کلید انداخت تا در را باز کند، اما مکث کرد و گفت آیا مطمئنید می خواهید داخل شوید؟
بی درنگ گفتم البته که می خواهم، من خیلی از سلولهای انفرادی را سراسر دنیا دیده ام. او به آرامی در را باز کرد و من تنها زندانی این سلول را دیدم. عیسی مسیح بر صلیب به زیبایی توسط زندانیان بر دیوار حک شده بود.
او به آرامی و با بغض گفت: او تمامی مدت حبس، باقی ما را در اینجا تحمل می کند...
امروز مسیح در همان سلولی هست که خواهران ما، مریم و مرضیه و برادمان شهرام هستند.(و عزیزانی دیگر که نام آنها را نمی دانیم ) در همان سلول هایی که یادگار شهدای کلیسای ایران هست. همان سلولی که با وجود تاریکی، روشنی مسیح می تواند چشمان زندانبانان را باز کند،چشم کسانی که خداوند را نمی شناسند و برای شکنجه زندانیان پوتین هایی آهنین به پا کرده اند، آنها فراموش کرده اند که دعاهای ایماندران به مسیح در سراسر دنیا می تواند لرزه ای بر قلب سنگی شان بیاندازد که همانند پولس که روزی دشمن مسیح بود، عاشق مسیح شوند. آنها فراموش کرده اند که مسیح گفت : اگر به فرزندان من آسیب برسانید بدانید که دارید به من لطمه می زنید. آنها فراموش کرده اند که با این کار دارند بر میخ های فرو رفته در بدن مسیح ضربه می زنند.
متی باب ۲۵ آیات ۴۱- ۴۶ «پس اصحاب طرف چپ را گويد: "اي ملعونان، از من دور شويد در آتش جاوداني كه براي ابليس و فرشتگان او مهيّا شده است.۴۲ زيرا گرسنه بودم مرا خوراك نداديد، تشنه بودم مرا آب نداديد،۴۳ غريب بودم مرا جا نداديد، عريان بودم مرا نپوشانيديد، مريض و محبوس بودم عيادتم ننموديد."۴۴ پس ايشان نيز به پاسخ گويند: "اي خداوند، كي تو را گرسنه يا تشنه يا غريب يا برهنه يا مريض يا محبوس ديده، خدمتت نكرديم؟"۴۵آنگاه در جواب ايشان گويد: "هرآينه به شما ميگويم، آنچه به يكي از اين كوچكان نكرديد، به من نكردهايد." ۴۶ و ايشان در عذاب جاوداني خواهند رفت، امّا عادلان در حيات جاوداني.»
و در آخر باید بگم که فراموش نکنید مسیح ما را هرگز ترک نکرده و نخواهد کرد. او که حافظ ماست هرگز نخوابیده و به خواب نخواهد رفت و او وعده داده است تا انقضای عالم با ما باشد، حال می خواهد آن مکان زندان باشد و یا هر جای دیگر.
متی باب ۲۸: ۲۰ و اينك مـن هـر روزه تا انقضاي عالم همراه شما ميباشـم .
«همراه شما ميباشم» اين آيه دلپسندترين آية تمام كتابمقدس بشمار ميرود. عيسي از ميان مردگان برخاست و مسلماً هيچگاه نخواهد مرد. او هم اكنون زنده است و همراه با قوم خويش، آنها را در هر وقت با قدرت محافظتكنندة خويش رهبري ميكند. او مقامي بالاتر از فرماندهي لشگريان فرشتگان را داراست. او نه تنها شخصاً فرماندة لشگريان آسمان است بلكه مايل است كه بصورت شخصي با هر يك از افراد قوم خويش در همة اوقات همراه باشد.
ما نميتوانيم درك كنيم كه چگونه يك فرد ميتواند بطور همزمان با ميليونها و شايد ميلياردها شخص همراهي كند. ولي اين نشانة الوهيت اين چنين شخصيتي است. و عيسي با سادهترين لحن ادعا نمود كه «من هر روزه همراه شما ميباشم». عيسي اين عبارات را در سخنان خويش ذكر نمود و او هرگز سخنان باطل نگفته است. او هيچوقت بيدليل لب به سخن گفتن نگشود. او هميشه با هدف سخن ميگفت. اين سخنان اگر چه ماوراي درك ما و يا بصورتي پوشيده و مرموز باشند، اما به حقيقي بودن آنها ايمان داريم. ما در هر حالي نيز كه باشيم، شاد يا غمگين، قوي يا ضعيف، او در هر وقت با هر يك از ماست و اگرچه ناديدني است ولي با ما همراه است. عيسي خداوند، همين حالا امشب، كه به خواب خواهيم رفت، فردا در محل كار، هفتة آينده، سال آينده با حضور خويش بر ما سايه افكنده است و كنار ما راه ميرود. او در حاليكه از جزئيات زندگي ما با خبر است و به همة تلاشهاي بينتيجة ما نگاه ميكند، طالب آن است كه ما را به جايي برساند كه وارث شادي فناناپذير و ابدي پدر گرديم. شايد اين عبارات بيشتر شبيه به يك رؤيا باشند اما بايد دانست كه در واقع، حقيقت اصلي زندگي ما است.