۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سهشنبه
خدا جسم پوشيد و در ميان انسانها آمد ، و اين همان حقيقت عجيب هستی است
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود . همان در ابتدا نزد خدا بود . همه چيز بواسطه او آفريده شد و به غير از او چيزی از موجودات وجود نيافت . در او حيات بود و حيات نور انسان بود . و نور در تاريکی ميدرخشد و تاريکی آن را در نيافت . شخصی از جانب خدا فرستاده شد که اسمش يحيی بود . او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد تا همه بوسيله او ايمان آورند . او آن نورِ حقيقی بود که هر انسان را منور ميگرداند و در جهان آمدنی بود . او در جهان بود و جهان بوسيله او آفريده شد و جهان او را نشناخت . به نزد خاصان خود آمد و خاصّانش او را نپذيرفتند ؛ و امّا به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، يعنی به هر که به اسم او ايمان آورد ، که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم ، بلکه از خدا تولّد يافتند. و کلمه جسم گرديد و ميان ما ظاهر شد ، پُر از فيض و راستی ؛ و جلال او را ديديم ؛ جلالی شايسته پسر يگانه پدر . و يحيی بر او شهدت داد و ندا کرده ، ميگفت : "اين است آنکه در باره او گفتم آنکه بعد از من ميآيد ، پيش از من شده است زيرا که بر من مقدم بود ." و از پری او جميع ما بهره يافتيم و فيض به عوض فيض ، زيرا شريعت به وسيله موسی عطا شد ، اما فيض و راستی به وسيله عيسی مسيح رسيد . خدا را هرگز کسی نديده است ؛ پسر يگانه ای که در آغوش پدر است ، همان او را ظاهر کرد . (انجيل يوحنا باب اول )
آرام باش آرام باش تو خدا را داري
آرام باش آرام باش تو خدا را داري آن حقيقت ، آن يگانه ، آن هوادار شبانه آرام باش آرام باش تو خدا را داري آن معبود ، آن پاكي ، آن همه خوبي واحساسو بهار را داري آرام باش ، آرام باش تو خدا را داري پس نگو تنهايم ، پس نگو بي ياور و بي يارم تو خدا را داري يعني عشق ، معبود ، سنگ صبوردل من ، دل تو پس خموش ما خدا را داريم




وقتی خدا بهت میگه صبر کن یعنی چیز بهتری رو واست داره آماده می کنه وقتی خدا بهت میگه نه یعنی بهترین چیز رو می خواد بهت بده یک شب کنار شمعی، تا صبح دم نشستم او گریه کرد می سوخت، من هم زغم شکستم در آن شب سیه رو، یادم به چشمت افتاد آن مستی نگاهت، بر روی چشمم افتاد آهسته اشکی آمد، پایین ز دیدگانم گویی به شعله آمد، شمع درون جانم
وقتی خدا بهت میگه صبر کن یعنی چیز بهتری رو واست داره آماده می کنه وقتی خدا بهت میگه نه یعنی بهترین چیز رو می خواد بهت بده یک شب کنار شمعی، تا صبح دم نشستم او گریه کرد می سوخت، من هم زغم شکستم در آن شب سیه رو، یادم به چشمت افتاد آن مستی نگاهت، بر روی چشمم افتاد آهسته اشکی آمد، پایین ز دیدگانم گویی به شعله آمد، شمع درون جانم
دعا کردن را به من بیاموز

خداوند دوست ماست ... بهترین دوست
ودعا منتظر شدن برای خداست، انتظار با عشق واشتیاق
وقتی که هنگام دعا چیزی را تقاضا می کنید هرگز فراموش نکنید ممکن است چیزهایی که می خواهید برایتان خوب نباشد ...
برای دریافت آنها دعا کنید اما به خدا بگویید در صورتی خواسته تان را اجابت کند که مطابق با خواست او باشد زیرا خواست او جز خیر وخوبی نهایی شما نیست.
دعا کنید : « خدایا! باشد که خواست تو ونه خواست من تحقق پذیرد.»
خداوند چهار پاسخ برای دعاهای ما دارد:
نخستین پاسخ او مثبت است.یعنی خواست ما را اجابت میکند.
اما گاهی هم خدا نه می گوید .
سومین پاسخ« منتظر باش» است وچهارمین پاسخ « اما چیز بهتری برایت است».
درک وپذیرش سه پاسخ اخیر برایمان دشوار است وبی تردید ایمان ما را به آزمون می کشد.
وقتی که پاسخ خداوند به دعاهایمان منفی است درآن رحمتی نهفته است
وقتی پاسخ خداوند به دعاهایمان منتظر باش است حکمت بزرگی در آن نهفته است
و در برخی از دعاها خدا می گوید:چیز بهتری برایت است.
جواب خدواند به دعاهایمان هر چه باشد باید با ایمان آنرا بپذیریم وبه عشق وخرد خداوند اعتماد کنیم .
خداوند عاشق تر از آن است که ما را مجازات کند
ودعا منتظر شدن برای خداست، انتظار با عشق واشتیاق
وقتی که هنگام دعا چیزی را تقاضا می کنید هرگز فراموش نکنید ممکن است چیزهایی که می خواهید برایتان خوب نباشد ...
برای دریافت آنها دعا کنید اما به خدا بگویید در صورتی خواسته تان را اجابت کند که مطابق با خواست او باشد زیرا خواست او جز خیر وخوبی نهایی شما نیست.
دعا کنید : « خدایا! باشد که خواست تو ونه خواست من تحقق پذیرد.»
خداوند چهار پاسخ برای دعاهای ما دارد:
نخستین پاسخ او مثبت است.یعنی خواست ما را اجابت میکند.
اما گاهی هم خدا نه می گوید .
سومین پاسخ« منتظر باش» است وچهارمین پاسخ « اما چیز بهتری برایت است».
درک وپذیرش سه پاسخ اخیر برایمان دشوار است وبی تردید ایمان ما را به آزمون می کشد.
وقتی که پاسخ خداوند به دعاهایمان منفی است درآن رحمتی نهفته است
وقتی پاسخ خداوند به دعاهایمان منتظر باش است حکمت بزرگی در آن نهفته است
و در برخی از دعاها خدا می گوید:چیز بهتری برایت است.
جواب خدواند به دعاهایمان هر چه باشد باید با ایمان آنرا بپذیریم وبه عشق وخرد خداوند اعتماد کنیم .
خداوند عاشق تر از آن است که ما را مجازات کند
وخردمند تر از آن است که اشتباهی مرتکب شود
جان بهروز جاوید تهرانی در معرض خطر جدی است

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بهروز جاوید طهرانی علیرغم اعتصاب غذای طولانی تحت شکنجه های شدید جسمی قرار داردبنابه گزارشات رسیده از سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت کرج،زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی که همچنان در اعتصاب غذا بسر می برد تحت شکنجه های شدید جسمی قرار دارد و جان این زندانی در معرض خطر جدی است.بهروز جاوید طهرانی تنها زندانی بازمانده از قیام دانشجویان در 18 تیر 1378 ، بیش از 1هفته است که به سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت منتقل شده است . پاسداربندها به این بند ،بند آخر خطی ها اطلاق می کنند و به سلولهای انفرادی آن سگ دونی می گویند. از زمان انتقال به این بند تا به حال او تحت شکنجه های شدید جسمی قرار گرفته است. پاسداربند ها به او پابند و دست بند و چشم بند زده اند و او را مدت طولانی آماج انواع باتوم های خود قرار داده اند . این شکنجه ها به حدی شدید می باشد که آثار زخم و کبودی بر پاها ،دستان ،پشت او عیان است.وضعیت جسمی او در اثر شکنجه و اعتصاب غذا که به او تحمیل شده وخیم می باشد. وخطر جدی وجود دارد که وزارت اطلاعات قصد حذف فیزیکی این زندانی سیاسی را دارد . کسانی که خود شخصا آقای جاوید طهرانی را مورد شکنجه قرار داده اند ،علی محمدی معاون رئیس زندان،کرمانی رئیس حفاظت و اطلاعات،نبی الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات ،خادم و تعدادی از پاسداربندها که به صورت گروهی شکنجه وحشیانه را علیه این زندان سیاسی بکار برده اند.این شکنجه ها در اتاقی صورت می گیرد و زندانی را در وسط قرار میدهند و افراد فوق او را احاطه می کنند و از هر طرف آماج باتوم های خود قرار میدهند.علی حاج کاظم و 2 نفر دیگر در آنجا ناظر شکنجه این زندانی سیاسی بوده اند.از زمان دستگیر تا روز گذشته او هیچ تماسی با خانواده خود نداشته است. خانواده اش بارها به زندان مراجعه کرده اند ولی به آنها گفته شده بود که ممنوع ملاقت وتلفن می باشد.روز گذشته خانواده او مجددا به زندان مراجعه کردند و برای دیدن عزیزشان پافشاری کردند تا اینکه ناچار به دادن ملاقات کابینی به خانواده وی شدند. وضعیت جسمی آقای جاوید طهرانی بسیار بد بوده و بدن او در اثر شکنجه زخمی و کبود بوده است.تمام دلایل حاکی از آن است که وزارت اطلاعات قصد حذف فیزیکی این زندانی سیاسی را دارد و جان او در معرض خطر جدی است. بهروز جاوید طهرانی در حالی که وادار به اعتصاب غذا شده است و نزدیک به 2 هفته است که در اعتصاب غذا بسر می برد برای تسریع در از بین بردن او شکنجه های جسمی را بر وی تشدید کرده اند . وزارت اطلاعات و افرادی که در شکنجه این زندانی نقش دارند بارها او را به حذف فیزیکی تهدید کردند و آماج حملات خود قرار دادند. آنها کینه حیوانی نسبت به این زندان سیاسی دارند. سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانهای تهران 9 اردیبهشت ماه خطاب به بهروز جاوید طهرانی گفت بود: تو را جایی می فرستیم تا بفهمی زندان یعنی چه؟ تا به حال زنده یادان ولی الله فیض مهدوی، عبدالرضا رجبی و امیر حسین حشمت ساران در زندان گوهردشت کرج با شیوه های مشابهی به قتل رسیده اند. بدلیل عدم تشکیل هیئت حقیقت یاب بین المللی و مجازات نیافتن آمرین و عاملین این جنایتها، خطر جدی جان سایر زندانیان سیاسی را مورد تهدید قرار داده است لازم به یادآوری است از اوایل اردیبهشت ماه فشارها و تهدیدات علیه زندانیان سیاسی برای انتقال هر کدام از آنها به نقطه ای آغاز گردید.روز یکشنبه 13 اردیبهشت ماه گارد ویژه زندان با یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی ،آنها را مورد ضرب وشتم قرار داد و زندانیان سیاسی را با خشونت به سلول انفرادی و سایر سلولهای بند 2 منتقل کرد. زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی آخرین زندانی قیام دانشجویان سال 1378 که آماج ضربات باطوم گارد ویژه قرار گرفته بودو بطور وحشیانه مورد ضرب وشتم قرار گرفت به سلولهای انفرادی انتقال یافت. او به محض انتقال به سلول انفرادی در اعتراض به یورش وحشیانه ضرب وشتم و انتقال آنها به سلولهای مختلف اقدام به اعتصاب غذا نمود. زندانی سیاسی افشین بایمانی به طور موقت به سلول 32 سالن 6 بند2 زندان گوهردشت انتقال یافت. آقای علیرضا کرمی خیرآبادی به سالن 5 بند 2 زندان گوهردشت انتقال یافت.فعالین حقوق شر و دمکراسی در ایران،نسبت به خطری که متوجه جان این زندانی سیاسی است هشدار میدهد و برای پیشگیری از فاجعه ای دیگر و برای نجات جان زندانیان سیاسی و بخصوص جان بهروز جاوید طهرانی خواستار اقدامات بین المللی گسترده از سوی هموطنان انسان دوست و اقدامات عاجل سازمانهای بین المللی برای نجات جان این زندانی سیاسی است.
29 اردیبهشت 1388 برابر با 19 می 2009گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین المللسازمان دیدبان حقوق بشر
بهروز جاوید طهرانی علیرغم اعتصاب غذای طولانی تحت شکنجه های شدید جسمی قرار داردبنابه گزارشات رسیده از سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت کرج،زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی که همچنان در اعتصاب غذا بسر می برد تحت شکنجه های شدید جسمی قرار دارد و جان این زندانی در معرض خطر جدی است.بهروز جاوید طهرانی تنها زندانی بازمانده از قیام دانشجویان در 18 تیر 1378 ، بیش از 1هفته است که به سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت منتقل شده است . پاسداربندها به این بند ،بند آخر خطی ها اطلاق می کنند و به سلولهای انفرادی آن سگ دونی می گویند. از زمان انتقال به این بند تا به حال او تحت شکنجه های شدید جسمی قرار گرفته است. پاسداربند ها به او پابند و دست بند و چشم بند زده اند و او را مدت طولانی آماج انواع باتوم های خود قرار داده اند . این شکنجه ها به حدی شدید می باشد که آثار زخم و کبودی بر پاها ،دستان ،پشت او عیان است.وضعیت جسمی او در اثر شکنجه و اعتصاب غذا که به او تحمیل شده وخیم می باشد. وخطر جدی وجود دارد که وزارت اطلاعات قصد حذف فیزیکی این زندانی سیاسی را دارد . کسانی که خود شخصا آقای جاوید طهرانی را مورد شکنجه قرار داده اند ،علی محمدی معاون رئیس زندان،کرمانی رئیس حفاظت و اطلاعات،نبی الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات ،خادم و تعدادی از پاسداربندها که به صورت گروهی شکنجه وحشیانه را علیه این زندان سیاسی بکار برده اند.این شکنجه ها در اتاقی صورت می گیرد و زندانی را در وسط قرار میدهند و افراد فوق او را احاطه می کنند و از هر طرف آماج باتوم های خود قرار میدهند.علی حاج کاظم و 2 نفر دیگر در آنجا ناظر شکنجه این زندانی سیاسی بوده اند.از زمان دستگیر تا روز گذشته او هیچ تماسی با خانواده خود نداشته است. خانواده اش بارها به زندان مراجعه کرده اند ولی به آنها گفته شده بود که ممنوع ملاقت وتلفن می باشد.روز گذشته خانواده او مجددا به زندان مراجعه کردند و برای دیدن عزیزشان پافشاری کردند تا اینکه ناچار به دادن ملاقات کابینی به خانواده وی شدند. وضعیت جسمی آقای جاوید طهرانی بسیار بد بوده و بدن او در اثر شکنجه زخمی و کبود بوده است.تمام دلایل حاکی از آن است که وزارت اطلاعات قصد حذف فیزیکی این زندانی سیاسی را دارد و جان او در معرض خطر جدی است. بهروز جاوید طهرانی در حالی که وادار به اعتصاب غذا شده است و نزدیک به 2 هفته است که در اعتصاب غذا بسر می برد برای تسریع در از بین بردن او شکنجه های جسمی را بر وی تشدید کرده اند . وزارت اطلاعات و افرادی که در شکنجه این زندانی نقش دارند بارها او را به حذف فیزیکی تهدید کردند و آماج حملات خود قرار دادند. آنها کینه حیوانی نسبت به این زندان سیاسی دارند. سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانهای تهران 9 اردیبهشت ماه خطاب به بهروز جاوید طهرانی گفت بود: تو را جایی می فرستیم تا بفهمی زندان یعنی چه؟ تا به حال زنده یادان ولی الله فیض مهدوی، عبدالرضا رجبی و امیر حسین حشمت ساران در زندان گوهردشت کرج با شیوه های مشابهی به قتل رسیده اند. بدلیل عدم تشکیل هیئت حقیقت یاب بین المللی و مجازات نیافتن آمرین و عاملین این جنایتها، خطر جدی جان سایر زندانیان سیاسی را مورد تهدید قرار داده است لازم به یادآوری است از اوایل اردیبهشت ماه فشارها و تهدیدات علیه زندانیان سیاسی برای انتقال هر کدام از آنها به نقطه ای آغاز گردید.روز یکشنبه 13 اردیبهشت ماه گارد ویژه زندان با یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی ،آنها را مورد ضرب وشتم قرار داد و زندانیان سیاسی را با خشونت به سلول انفرادی و سایر سلولهای بند 2 منتقل کرد. زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی آخرین زندانی قیام دانشجویان سال 1378 که آماج ضربات باطوم گارد ویژه قرار گرفته بودو بطور وحشیانه مورد ضرب وشتم قرار گرفت به سلولهای انفرادی انتقال یافت. او به محض انتقال به سلول انفرادی در اعتراض به یورش وحشیانه ضرب وشتم و انتقال آنها به سلولهای مختلف اقدام به اعتصاب غذا نمود. زندانی سیاسی افشین بایمانی به طور موقت به سلول 32 سالن 6 بند2 زندان گوهردشت انتقال یافت. آقای علیرضا کرمی خیرآبادی به سالن 5 بند 2 زندان گوهردشت انتقال یافت.فعالین حقوق شر و دمکراسی در ایران،نسبت به خطری که متوجه جان این زندانی سیاسی است هشدار میدهد و برای پیشگیری از فاجعه ای دیگر و برای نجات جان زندانیان سیاسی و بخصوص جان بهروز جاوید طهرانی خواستار اقدامات بین المللی گسترده از سوی هموطنان انسان دوست و اقدامات عاجل سازمانهای بین المللی برای نجات جان این زندانی سیاسی است.
29 اردیبهشت 1388 برابر با 19 می 2009گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین المللسازمان دیدبان حقوق بشر
رنجنامه دانشجوی بهایی محروم از تحصیل
فعالان حقوق بشر در ایران
آنچه در پی می آید رنجنامه فربد اشراقی دانشجوی محروم از تحصیل بهایی است، این رنجنامه از سلسله نامه ها و اسناد گردآوری شده کمیته پی جویی حق تحصیل بهاییان در ایران است.
از فربد اشراقی
به تمام مردم دنیا
به نام خداوندی که پیامبران را بر روی صفحه گیتی آورد تا آواز خوش صلح و دوستی و برادری را در گوش ابناء بشر زمزمه کنند تا شاید انسان غافل به خود آید و دین را دست آویزی برای کدورت و دشمنی قرار ندهد.
اینجانب فربد اشراقی دانشجوی اخراجی دانشکده فنی مهاجر اصفهان می باشم که در سال 1383 به علت اعلام برداشته شدن ستون مذهب از فرم ثبت نام کنکور برای کاردانی پیوسته ثبت نام و شرکت نموده و پذیرفته شدم. در تاریخ 30/6/83 جهت ثبت نام به دانشکده مراجعه و فرم ثبت نام را پر نمودم. قابل توضیح است که در فرم ثبت نام در بخش ستون مذهب واژه "بهایی" را وارد نمودم. پس از گذراندن مراحل ثبت نام و حضور در سلسله اتاق های مسئولین مختلف به بنده فرمودند که می توانم از روز 4 مهر ماه در دانشگاه ادامه تحصیل دهم. اینجانب نیز در 4 مهرماه به دانشگاه مراجعه و مشغول به تحصیل شدم. تا اینکه در آبان ماه امور دانشجویی اینجانب را احضار نموده و از بنده به طور شفاهی مشخصات خود از جمله اسم، فامیل، نام پدر و دین را سوال نمودند. بعد از مطرح شدن این سوالات به بنده فرمودند که می توانم به تحصیل خود در دانشگاه ادامه دهم. تا اینکه در تاریخ 14/10/83 یعنی دقیقا 2 روز قبل از شروع امتحانات پایان ترم حراست دانشگاه اینجانب را احضار نمودند. دقیقا همان فرمی که در روز اول ثبت نام به بنده دادند را دوباره لطف نموده تا پر نمایم. اینجانب هم دوباره در قسمت دین نام دیانت بهایی را وارد نموده و فرم را به مسئول حراست دانشکده تقدیم نمودم. ایشان نیز بعد از دیدن نام دین به بنده ابلاغ فرمودند که چون شما بهایی هستید به موجب قوانین جمهوری اسلامی ایران نمی توانی در دانشگاه تحصیل کنی و نام بنده را از لیست دانشجویان خط زدند.
لازم به ذکر است که رتبه بنده در کنکور 141 شد و توانستم در اولویت اول خود که دانشکده فنی مهاجر بود قبول شوم. دانشکده فنی مهاجر از بهترین دانشکده های فنی ایران می باشد.
آری، من آرزویی جز خدمت به وطن و جامعه عزیز ایران ندارم و با هزار شوق و امید که می توانم با داشتن تحصیلات عالیه بهتر و بیشتر به کشور مالوفم خدمت نمایم به خاطر دین و عقیده ام از دانشگاه وطن زادگاهم اخراج و از ادامه تحصیل دور ماندم. ابن تنها مشکل من نیست بلکه تمامی جوانان بهایی ایران از حق تحصیل در دانشگاه های ایران محرومند. به امید روزی که دیگر دین و عقیده انسان ها باعث دشمنی و عداوت نگردد و بهانه ای جهت دشمنی ورزیدن به همدیگر نشود.
با امید به تاییدات خداوند منان
فربد اشراقی
کمیته پی جویی حق تحصیل بهاییان در ایران
آنچه در پی می آید رنجنامه فربد اشراقی دانشجوی محروم از تحصیل بهایی است، این رنجنامه از سلسله نامه ها و اسناد گردآوری شده کمیته پی جویی حق تحصیل بهاییان در ایران است.
از فربد اشراقی
به تمام مردم دنیا
به نام خداوندی که پیامبران را بر روی صفحه گیتی آورد تا آواز خوش صلح و دوستی و برادری را در گوش ابناء بشر زمزمه کنند تا شاید انسان غافل به خود آید و دین را دست آویزی برای کدورت و دشمنی قرار ندهد.
اینجانب فربد اشراقی دانشجوی اخراجی دانشکده فنی مهاجر اصفهان می باشم که در سال 1383 به علت اعلام برداشته شدن ستون مذهب از فرم ثبت نام کنکور برای کاردانی پیوسته ثبت نام و شرکت نموده و پذیرفته شدم. در تاریخ 30/6/83 جهت ثبت نام به دانشکده مراجعه و فرم ثبت نام را پر نمودم. قابل توضیح است که در فرم ثبت نام در بخش ستون مذهب واژه "بهایی" را وارد نمودم. پس از گذراندن مراحل ثبت نام و حضور در سلسله اتاق های مسئولین مختلف به بنده فرمودند که می توانم از روز 4 مهر ماه در دانشگاه ادامه تحصیل دهم. اینجانب نیز در 4 مهرماه به دانشگاه مراجعه و مشغول به تحصیل شدم. تا اینکه در آبان ماه امور دانشجویی اینجانب را احضار نموده و از بنده به طور شفاهی مشخصات خود از جمله اسم، فامیل، نام پدر و دین را سوال نمودند. بعد از مطرح شدن این سوالات به بنده فرمودند که می توانم به تحصیل خود در دانشگاه ادامه دهم. تا اینکه در تاریخ 14/10/83 یعنی دقیقا 2 روز قبل از شروع امتحانات پایان ترم حراست دانشگاه اینجانب را احضار نمودند. دقیقا همان فرمی که در روز اول ثبت نام به بنده دادند را دوباره لطف نموده تا پر نمایم. اینجانب هم دوباره در قسمت دین نام دیانت بهایی را وارد نموده و فرم را به مسئول حراست دانشکده تقدیم نمودم. ایشان نیز بعد از دیدن نام دین به بنده ابلاغ فرمودند که چون شما بهایی هستید به موجب قوانین جمهوری اسلامی ایران نمی توانی در دانشگاه تحصیل کنی و نام بنده را از لیست دانشجویان خط زدند.
لازم به ذکر است که رتبه بنده در کنکور 141 شد و توانستم در اولویت اول خود که دانشکده فنی مهاجر بود قبول شوم. دانشکده فنی مهاجر از بهترین دانشکده های فنی ایران می باشد.
آری، من آرزویی جز خدمت به وطن و جامعه عزیز ایران ندارم و با هزار شوق و امید که می توانم با داشتن تحصیلات عالیه بهتر و بیشتر به کشور مالوفم خدمت نمایم به خاطر دین و عقیده ام از دانشگاه وطن زادگاهم اخراج و از ادامه تحصیل دور ماندم. ابن تنها مشکل من نیست بلکه تمامی جوانان بهایی ایران از حق تحصیل در دانشگاه های ایران محرومند. به امید روزی که دیگر دین و عقیده انسان ها باعث دشمنی و عداوت نگردد و بهانه ای جهت دشمنی ورزیدن به همدیگر نشود.
با امید به تاییدات خداوند منان
فربد اشراقی
کمیته پی جویی حق تحصیل بهاییان در ایران
افشای گوشه ای از جنایات هولناک رژیم اسلامی
مشاهدههاي حيرتآور خبرنگاري از يك كلانتري در تهران؛
«جوان متهم را بهجای لوستر از سقف آویزان کرده بودند»!
سایت خرداد، رضا جلودارزاده: انتشار گزارش صبا آذرپيك در روزنامهي اعتماد كه از ضرب و شتم و بازداشت وي از سوي گشت ارشاد نيروي انتظامي خبر ميداد، سبب شد تا مشاهدههاي خود را از دو روز تلخ زندگيم در بازداشتگاه يك كلانتري بنويسم.
سال گذشته در روزهای دوشنبه و سه شنبه مورخ ٧ و ٨ بهمن ماه به مدت ۴٨ ساعت به دلیل اختلاف مالی كه منجر به درگیری و زد و خورد با یکی از طرفهای مالی موسسه تحت مدیریتم شد، در بازداشتگاه کلانتری ]...[ خيابان "ن" تهران و پایگاه ]...[ آگاهی به مدت دو روز در بازداشت بودم.
در این خصوص، پروندهای در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۴ رسالت تشکیل و اینجانب با قید کفالت تا رسیدگی پرونده آزاد شدم.
موضوع پرونده یک مورد شخصی است که دلیلی براي رسانهای کردن آن وجود ندارد اما در طاین ۴٨ ساعت رفتارها و برخوردهایی را از سوی برخی از افراد پلیس با متهمین مشاهده کردم که هویت حرفهای من ایجاب میکند که به آن اشاره کنم.
انچه در ادامه ميخوانيد، شرح اين ماجراست:
برخوردهای فیزیکی با روش هایی نظیر سیلی زدن ، پس گردنی و لگد زدن به پهلو و شکم به گمان در کلانتری ها بطور اعم و در آگاهی ها بطور اخص یک امر کاملا طبیعی به نظر میرسد! البته متهم هرچه جوان تر باشد بیشتر مورد اینگونه روش ها واقع خواهد شد و فحاشی های رکیک که جای خود دارد. فردی هم که مسول بازدید بدنی است، قبل از تفتیش به متهم میگوید؛ «اگر چیزی داری هوای منو داشته باش»! جمله ای که به خود من نیز گفته شد و جالب اینکه هر آن کسی که به این درخواستها پاسخی احتمالا ریالی ندهد و یا موارد خلافی نداشته باشد، بیشتر مورد بی احترامی و به تبع مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، همان گونه که من دچار آن شدم.
البته بعد آنکه دو کارت جانبازی و خبرنگاری ام را نشان دادم از برخوردهای فیزیکی در امان ماندم به گونهای که افراد پلیس با علامت دادن به یکدیگر، با من دیگر برخورد نامناسبی نداشتند اما پیش از این یک سیلی و دو پس گردنی و دو سه تا فحش آبدار و بسیار زشت را دریافت کرده بودم!
در این نوشته سعی می کنم تنها به یکی از نمونه ها که شاهد و ناظر آن بودم به اجمال اشاره ای داشته باشم :
از برخوردهای بد پلیس و بسیاری از نیروهای انتظامی با مردم به لحاظ رفتاری در جاها و مکان های مختلف بسیارشنید و حتا دیده بودم اما هرگز آن صحنه ای که در پایگاه چهارم پلیس آگاهی دیدم حتی تصور اش برایم مشکل بود.
از متهم پرسیده شد؛ «بچه کجایی و چند سالته؟»
صدایی با لکنت و رعشه شنیده شد: «اهل زنجانام و متولد ١٣۶۴...»
هنوز پاسخ جوان متهم به اتمام نرسیده بود که صدای چک و لگد بود و شیون و آه وناله های آن جوان که تمام سالن را پر کرده بود. ساعت حوالی ٩ شب بود.
دقایقی بعد پسر جوان را به دیواری آویزان کردند به این صورت که دیواری به طول تقریبی دو متر که حدود یک متر بر بالای آن میله های آهنی قرار داشت، دست های جوان نگون بخت را با دست بند به آن میله ها بستند، بطوری که جوان متهم مثل لوسترهای سقفی کاملا آویزان شده بود. جیغ و داد و گریه های سوزناک این جوان بود و سیلی ها و مشت و لگدهای که در پی برسرورویاش میبارید. جوان آویزان شده فریاد میزد که «شما را به خدا دست هایم در حال قطع شدن است، من غلط کردم و..... هرچی شما میگید درسته، بهخدا امضا میکنم» و...
اما با این اوصاف آنچه که برای خودم اتفاق افتاد تا اندازه های بسیار زیادی گویای بسیاری از نادیده های عجیب بود !
از همان ابتدای ورود به کلانتری ١٢٧ با فرمان کلاغ پر تا انتهای سالن بصورت کلاغ پر رفتم و در انتهای سالن با یک ستوان جوانی روبرو شدم که از من خواست که هرچه در جیب دارم بیرون بریزم . من در حال انجام خالی کردن تمامی وسایل داخل جیبم بودم که افسر جوان با یک آرامش خاصی که توام با ادبیات ملایم بود به من گفت؛ «اگر موردی در جیبات داری به من بگو تا هوای ات را داشته باشم»!
البته من از این جمله چیزی نفهمیدم اما در پایان کار به وضوح متوجه آن شدم، مثلا از میان وسایل توی جیبم یک عطر بیک داشتم که آن را یک افسر دیگر برای خود برداشت! در مورد ديگري از بین ٨٠ هزار تومان پول نقد و ١ میلیون تومان تراولچک همراهام ، آخرالامر و هنگام ترخیص با یک ترفندی فقط ٩٠٠ هزار تومان از تراولها را به من تحویل دادند! ٨٠ هزارتومان در کلانتری به جیب افسری به نام "ص" رفت و یک تراول ١٠٠ هزار تومانی هم در آگاهی به درون جیب افسری بنام "ش" غلتید.
مشاهدههاي من به اينجا ختم نميشود. در مراکز نظامی مانند ادارات پلیس کسی اجازه استعمال دخانیات ندارد و اين شايد امر نیکویی است اما این ممنوعیت در مراکز پلیس به اهرمی مبدل شده که سربازان و برخی از افراد پلیس با بهرهبرداری از این مقررات به کسب درآمد نامشروع می پردازند. یعنی با خرید سیگار برای فرد بازداشت شده از آن مبالغ گزافی را دریافت می کنند و یا اینکه افسر پرونده در جریان بازجویی به صراحت به متهم می گویند که «اگر هوای مرا داشته باشی گزارشات را به گونه ای می نویسم که قاضی نتواند تو را محکوم کند»...!
احساس من از این مشاهدات دو روزه این است که این نوع مراودات و جریانات تلخ و زشت به گمان به یک روال عادی هم برای مردم و هم برای پلیس تبدیل شده است که به این سادگی ها هم قابلیت اصلاح ندارد. براساس مشاهدههاي من گويا اکثریت افراد پلیس برای سر کیسه کردن افراد بازداشت شده گوی سبقت از یکدیگر میربایند و در چنين فضايي هرمتهمی که از نظر فرد پلیس به لحاظ مالی ضعیفتر باشد تنها باید خود را آماده کتک خوردن کند و البته آنکه بلحاظ مالی توانمند تر است می باید سر کیسه را برای پرداخت رشوه شل بکند!
«جوان متهم را بهجای لوستر از سقف آویزان کرده بودند»!
سایت خرداد، رضا جلودارزاده: انتشار گزارش صبا آذرپيك در روزنامهي اعتماد كه از ضرب و شتم و بازداشت وي از سوي گشت ارشاد نيروي انتظامي خبر ميداد، سبب شد تا مشاهدههاي خود را از دو روز تلخ زندگيم در بازداشتگاه يك كلانتري بنويسم.
سال گذشته در روزهای دوشنبه و سه شنبه مورخ ٧ و ٨ بهمن ماه به مدت ۴٨ ساعت به دلیل اختلاف مالی كه منجر به درگیری و زد و خورد با یکی از طرفهای مالی موسسه تحت مدیریتم شد، در بازداشتگاه کلانتری ]...[ خيابان "ن" تهران و پایگاه ]...[ آگاهی به مدت دو روز در بازداشت بودم.
در این خصوص، پروندهای در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۴ رسالت تشکیل و اینجانب با قید کفالت تا رسیدگی پرونده آزاد شدم.
موضوع پرونده یک مورد شخصی است که دلیلی براي رسانهای کردن آن وجود ندارد اما در طاین ۴٨ ساعت رفتارها و برخوردهایی را از سوی برخی از افراد پلیس با متهمین مشاهده کردم که هویت حرفهای من ایجاب میکند که به آن اشاره کنم.
انچه در ادامه ميخوانيد، شرح اين ماجراست:
برخوردهای فیزیکی با روش هایی نظیر سیلی زدن ، پس گردنی و لگد زدن به پهلو و شکم به گمان در کلانتری ها بطور اعم و در آگاهی ها بطور اخص یک امر کاملا طبیعی به نظر میرسد! البته متهم هرچه جوان تر باشد بیشتر مورد اینگونه روش ها واقع خواهد شد و فحاشی های رکیک که جای خود دارد. فردی هم که مسول بازدید بدنی است، قبل از تفتیش به متهم میگوید؛ «اگر چیزی داری هوای منو داشته باش»! جمله ای که به خود من نیز گفته شد و جالب اینکه هر آن کسی که به این درخواستها پاسخی احتمالا ریالی ندهد و یا موارد خلافی نداشته باشد، بیشتر مورد بی احترامی و به تبع مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، همان گونه که من دچار آن شدم.
البته بعد آنکه دو کارت جانبازی و خبرنگاری ام را نشان دادم از برخوردهای فیزیکی در امان ماندم به گونهای که افراد پلیس با علامت دادن به یکدیگر، با من دیگر برخورد نامناسبی نداشتند اما پیش از این یک سیلی و دو پس گردنی و دو سه تا فحش آبدار و بسیار زشت را دریافت کرده بودم!
در این نوشته سعی می کنم تنها به یکی از نمونه ها که شاهد و ناظر آن بودم به اجمال اشاره ای داشته باشم :
از برخوردهای بد پلیس و بسیاری از نیروهای انتظامی با مردم به لحاظ رفتاری در جاها و مکان های مختلف بسیارشنید و حتا دیده بودم اما هرگز آن صحنه ای که در پایگاه چهارم پلیس آگاهی دیدم حتی تصور اش برایم مشکل بود.
از متهم پرسیده شد؛ «بچه کجایی و چند سالته؟»
صدایی با لکنت و رعشه شنیده شد: «اهل زنجانام و متولد ١٣۶۴...»
هنوز پاسخ جوان متهم به اتمام نرسیده بود که صدای چک و لگد بود و شیون و آه وناله های آن جوان که تمام سالن را پر کرده بود. ساعت حوالی ٩ شب بود.
دقایقی بعد پسر جوان را به دیواری آویزان کردند به این صورت که دیواری به طول تقریبی دو متر که حدود یک متر بر بالای آن میله های آهنی قرار داشت، دست های جوان نگون بخت را با دست بند به آن میله ها بستند، بطوری که جوان متهم مثل لوسترهای سقفی کاملا آویزان شده بود. جیغ و داد و گریه های سوزناک این جوان بود و سیلی ها و مشت و لگدهای که در پی برسرورویاش میبارید. جوان آویزان شده فریاد میزد که «شما را به خدا دست هایم در حال قطع شدن است، من غلط کردم و..... هرچی شما میگید درسته، بهخدا امضا میکنم» و...
اما با این اوصاف آنچه که برای خودم اتفاق افتاد تا اندازه های بسیار زیادی گویای بسیاری از نادیده های عجیب بود !
از همان ابتدای ورود به کلانتری ١٢٧ با فرمان کلاغ پر تا انتهای سالن بصورت کلاغ پر رفتم و در انتهای سالن با یک ستوان جوانی روبرو شدم که از من خواست که هرچه در جیب دارم بیرون بریزم . من در حال انجام خالی کردن تمامی وسایل داخل جیبم بودم که افسر جوان با یک آرامش خاصی که توام با ادبیات ملایم بود به من گفت؛ «اگر موردی در جیبات داری به من بگو تا هوای ات را داشته باشم»!
البته من از این جمله چیزی نفهمیدم اما در پایان کار به وضوح متوجه آن شدم، مثلا از میان وسایل توی جیبم یک عطر بیک داشتم که آن را یک افسر دیگر برای خود برداشت! در مورد ديگري از بین ٨٠ هزار تومان پول نقد و ١ میلیون تومان تراولچک همراهام ، آخرالامر و هنگام ترخیص با یک ترفندی فقط ٩٠٠ هزار تومان از تراولها را به من تحویل دادند! ٨٠ هزارتومان در کلانتری به جیب افسری به نام "ص" رفت و یک تراول ١٠٠ هزار تومانی هم در آگاهی به درون جیب افسری بنام "ش" غلتید.
مشاهدههاي من به اينجا ختم نميشود. در مراکز نظامی مانند ادارات پلیس کسی اجازه استعمال دخانیات ندارد و اين شايد امر نیکویی است اما این ممنوعیت در مراکز پلیس به اهرمی مبدل شده که سربازان و برخی از افراد پلیس با بهرهبرداری از این مقررات به کسب درآمد نامشروع می پردازند. یعنی با خرید سیگار برای فرد بازداشت شده از آن مبالغ گزافی را دریافت می کنند و یا اینکه افسر پرونده در جریان بازجویی به صراحت به متهم می گویند که «اگر هوای مرا داشته باشی گزارشات را به گونه ای می نویسم که قاضی نتواند تو را محکوم کند»...!
احساس من از این مشاهدات دو روزه این است که این نوع مراودات و جریانات تلخ و زشت به گمان به یک روال عادی هم برای مردم و هم برای پلیس تبدیل شده است که به این سادگی ها هم قابلیت اصلاح ندارد. براساس مشاهدههاي من گويا اکثریت افراد پلیس برای سر کیسه کردن افراد بازداشت شده گوی سبقت از یکدیگر میربایند و در چنين فضايي هرمتهمی که از نظر فرد پلیس به لحاظ مالی ضعیفتر باشد تنها باید خود را آماده کتک خوردن کند و البته آنکه بلحاظ مالی توانمند تر است می باید سر کیسه را برای پرداخت رشوه شل بکند!
برخی دستگیرشدگان 20 ماه است بلاتکلیف هستند
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
دستگیر شدگان گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی 20 ماه است که در بلاتکلیفی بسر می برندبنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین ، دستگیر شدگان مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 ، بیست (20) ماه است که در بلاتکلیفی بسر می برند.آقایان علی صارمی، محمد علی منصوری و میثاق یزدان نژاد در شهریور ماه سال 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 دستگیر شدند . آنها چندین ماه در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین تحت شکنجه های جسمی و روحی بسر بردند و سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شدند. از زمان انتقال به بند 350 فشارها و اذیت وآزارها علیه آنها ادامه داشته و از اول فروردین ماه تا به حال از داشتن ملاقات حضوری با خانواده هایشان محروم هستند. آنها همچنین از درمان محروم هستند.زندانی سیاسی علی صارمی 60 ساله و در طی 4 بار دستگیری که از سال 1361 تا به حال نزدیک به 20 سال در زندانهای این رژیم بسر برده است. آقای صارمی آخرین بار 14 شهریور 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 دستگیر شد و 7 ماه در بند 209 اوین بسر برد. سپس او را به بند 350 زندان اوین منتقل کردند. در طی مدت بازداشت در بند 350 تحت فشارها و اذیت وآزارهای بزرگ نیا رئیس بند 350 که اوامر بازجویان وزارت اطلاعات را در این بند به اجرا در می آورد قرار داشت. بزرگ نیا برای تحت فشار قرار دادن او،او را چندین هفته به سلولهای انفرادی بند 240 منتقل کرد.آقای صارمی از ناراحتیهای متعدد جسمی رنج می بردو نیاز مبرم به عمل جراحی دارد و همچنین بینائی چشمانش تا حد زیادی کاهش یافته است بطور اینکه انجام کارهای معمول روزانه را برای او سخت کرده است.ا و نیاز فوری به عینک طبی دارد.اما تا به حال از انجام هرگونه اقدامی برای معالجه این زندانی سیاسی خوداری کرده اند .و بیماریش را بعنوان یک عامل فشار علیه او بکار برده می شود.زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد 22 ساله دنشجوئی که بدلیل شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 در 18 شهریور 1386 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزلشان دستگیر و به بند 209 متقل گردید.او در حدود 90 روز در سلولهای انفرادی بند 209 توسط بازجویان وزارت اطلاعات که با نامهای مستعار رحمتی و سید مورد شکنجۀ جسمی و روحی قرار گرفت.بازجویان وزارت اطلاعات اتهمات غیر واقعی و متعددی را به آنها نسبت داده اند اما به دلیل حساسیتهای بین المللی سازمانهای حقوق بشری نسبت به قتل عام های زندانیان سیاسی سال 67 از علت دستگیری که شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 بوده خوداری می کنند.بازجویان وزارت اطلاعات پرونده آنها را به شعبه 15 دادگاه انقلاب که رئیس آن فردی بنام صلواتی است منتقل کردند . این فرد حکم های که بازجویان وزارت اطلاعات برای زندانی سیاسی تعیین کرده اند را مورد تایید قرار می دهد.غلیرغم گذشت 20 ماه از دستگیری آنها ولی همچنان در بلاتکلیفی بسر می برند. آنها تا به حال هر کدام 3 بار به دادگاه انقلاب برده شده اند ولی از آزادی آنها خوداری می کنند.زندانی سیاسی محمد علی منصوری که از شرکت کنندگان در مراسم گرامیداشت بوده سال گذشته بر اساس قانون محاربه مورد محاکمه قرار گرفت و به 17 سال زندان همراه با تبعید محکوم شد. او نسبت به این حکم سنگین و غیر انسانی تنها به دلیل شرکت در مراسم گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی اعتراض نمود اما چندین ماه از اعتراض او می گذرد ولی هنوز به آن رسیدگی نشده است.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران؛دستگیری شرکت کنندگان در مراسم گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی و 20 ماه در بلاتکلیفی قرار دادن آنها را محکوم می کند ، از کیمیسر عالی حقوق بشر و سایر سازمانهای بین المللی خواستار دخالت برای آزادی آنها است.
29 اردیبهشت 1388 برابر با 19 می 2009گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین المللسازمان دیدبان حقوق بشر
دستگیر شدگان گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی 20 ماه است که در بلاتکلیفی بسر می برندبنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین ، دستگیر شدگان مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 ، بیست (20) ماه است که در بلاتکلیفی بسر می برند.آقایان علی صارمی، محمد علی منصوری و میثاق یزدان نژاد در شهریور ماه سال 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 دستگیر شدند . آنها چندین ماه در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین تحت شکنجه های جسمی و روحی بسر بردند و سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شدند. از زمان انتقال به بند 350 فشارها و اذیت وآزارها علیه آنها ادامه داشته و از اول فروردین ماه تا به حال از داشتن ملاقات حضوری با خانواده هایشان محروم هستند. آنها همچنین از درمان محروم هستند.زندانی سیاسی علی صارمی 60 ساله و در طی 4 بار دستگیری که از سال 1361 تا به حال نزدیک به 20 سال در زندانهای این رژیم بسر برده است. آقای صارمی آخرین بار 14 شهریور 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 دستگیر شد و 7 ماه در بند 209 اوین بسر برد. سپس او را به بند 350 زندان اوین منتقل کردند. در طی مدت بازداشت در بند 350 تحت فشارها و اذیت وآزارهای بزرگ نیا رئیس بند 350 که اوامر بازجویان وزارت اطلاعات را در این بند به اجرا در می آورد قرار داشت. بزرگ نیا برای تحت فشار قرار دادن او،او را چندین هفته به سلولهای انفرادی بند 240 منتقل کرد.آقای صارمی از ناراحتیهای متعدد جسمی رنج می بردو نیاز مبرم به عمل جراحی دارد و همچنین بینائی چشمانش تا حد زیادی کاهش یافته است بطور اینکه انجام کارهای معمول روزانه را برای او سخت کرده است.ا و نیاز فوری به عینک طبی دارد.اما تا به حال از انجام هرگونه اقدامی برای معالجه این زندانی سیاسی خوداری کرده اند .و بیماریش را بعنوان یک عامل فشار علیه او بکار برده می شود.زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد 22 ساله دنشجوئی که بدلیل شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 در 18 شهریور 1386 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزلشان دستگیر و به بند 209 متقل گردید.او در حدود 90 روز در سلولهای انفرادی بند 209 توسط بازجویان وزارت اطلاعات که با نامهای مستعار رحمتی و سید مورد شکنجۀ جسمی و روحی قرار گرفت.بازجویان وزارت اطلاعات اتهمات غیر واقعی و متعددی را به آنها نسبت داده اند اما به دلیل حساسیتهای بین المللی سازمانهای حقوق بشری نسبت به قتل عام های زندانیان سیاسی سال 67 از علت دستگیری که شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 بوده خوداری می کنند.بازجویان وزارت اطلاعات پرونده آنها را به شعبه 15 دادگاه انقلاب که رئیس آن فردی بنام صلواتی است منتقل کردند . این فرد حکم های که بازجویان وزارت اطلاعات برای زندانی سیاسی تعیین کرده اند را مورد تایید قرار می دهد.غلیرغم گذشت 20 ماه از دستگیری آنها ولی همچنان در بلاتکلیفی بسر می برند. آنها تا به حال هر کدام 3 بار به دادگاه انقلاب برده شده اند ولی از آزادی آنها خوداری می کنند.زندانی سیاسی محمد علی منصوری که از شرکت کنندگان در مراسم گرامیداشت بوده سال گذشته بر اساس قانون محاربه مورد محاکمه قرار گرفت و به 17 سال زندان همراه با تبعید محکوم شد. او نسبت به این حکم سنگین و غیر انسانی تنها به دلیل شرکت در مراسم گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی اعتراض نمود اما چندین ماه از اعتراض او می گذرد ولی هنوز به آن رسیدگی نشده است.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران؛دستگیری شرکت کنندگان در مراسم گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی و 20 ماه در بلاتکلیفی قرار دادن آنها را محکوم می کند ، از کیمیسر عالی حقوق بشر و سایر سازمانهای بین المللی خواستار دخالت برای آزادی آنها است.
29 اردیبهشت 1388 برابر با 19 می 2009گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین المللسازمان دیدبان حقوق بشر
خداوند از تو چه چیز را می طلبد؟
خداوند از تو چه چیز را میطلبد؟» این سؤال در میکا ۶:۸ پیدا میشود. در این مقاله میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم. خداوند از ما چه میخواهد؟ از ما چه انتظاراتی دارد؟ طالب چه خصوصیات روحانی میباشد؟ برای اینکه بتوانیم به این سؤال جواب بدهیم، به عهدعتیق و به مسأله قربانیها مراجعه کنیممیدانیم که در آن زمان بنی اسرائیل قربانی میگذرانید و خود خدا قربانی را مقرر فرمود. برای اینکه راه به حضور خدا باز بشود، ریختن خون قربانی لازم بود. قربانی نشانهای از توبه، ایمان، سپاسگزاری و پرستش در قلبهای پرستندگان بود. پس این مراسم مستلزم حالت و قلبی روحانی بود؛ یعنی برای مؤثر واقع شدن قربانی، لازم بود که قلب پرستنده راست میبود. قربانی قرار بود تجلی ظاهری از قلبی راست در حضور خدا باشد. اما متأسفانه بنیاسرائیل با اینکه قربانی میکردند، آن حالت روحانی و درونی را نداشتند؛ در زمان مسیح نیز همینطور بود. به همین دلیل مسیح فریسیان را محکوم میکرد. ظاهراً همه چیز درست به نظر میرسید چون روزه میگرفتند، دعا میکردند و ... اما با قلبهای ناپاک. بنابراین در حضور «خدایی که عارف دلهای ماست» (لوقا ۱۶:۱۵) وضع و حالت قلبهای ما خیلی مهم استبنابراین در عهد عتیق با آیات مختلفی برخورد میکنیم که در آنها خدا میفرماید که بعلت نبودنِ روحانیتِ واقعی، دیگر قربانی نمیخواهد. در همین آیات خودش توضیح میدهد که بجای قربانی از ایمانداران چه میخواهد. پس ما الان میخواهیم همین آیات را بررسی کنیم و ببینیم خداوند از ما چه چیز را میطلبد. از طریق این آیات ما حداقل ۵ خصوصیت روحانی مشاهده میکنیم۱- معرفت خدا«زیرا که رحمت را پسند کردم و نه قربانی را و معرفت خدا را بیشتر از قربانیهای سوختنی» (هوشع ۶:۶). خصوصیت اول این است که محبت و رحمت داشته باشیم و خدا را بشناسیم. «من از شما محبت میخواهم نه قربانی. من از هدایای شما خشنود نیستم بلکه خواهان آنم که مرا بشناسید» (ترجمه تفسیری). خدا را شکر که چون خدا بهطرق مختلف مثلاً خلقت، تاریخ، کلام خدا و بالاخره از طریق پسر خود عیسی مسیح (عبرانیان ۱:۱-۲، یوحنا یک:هجده، خودش را شناسانیده است، ما میتوانیم او را بشناسیم. وقتی که مسیح روی زمین بود، مردم را دعوت میکرد که همراهش باشند. بنابراین توانستند او را بشناسند و بوسیلۀ شناختن او میتوانستند پدرش را بشناسند. عیسی مسیح جسماً دیگر با ما نیست ولی روحاً با ماست و هیچ فرقی نمیکند. هنوز میتوانیم او را بیابیم و بوسیلۀ مصاحبت با او میتوانیم خدای پدر را بشناسیمخوانندگان عزیز، این شناخت از همه چیز مهمتر است چون خدا میفرماید که حکیم نباید از حکمت خود فخر بکند، یا شخص نیرومند از قوت خود یا ثروتمند از ثروت خود، «بلکه هر که میخواهد افتخار بکند به این افتخار بکند که مرا میشناسد» (ارمیا ۹:۲۳ و ۲۴). بوسیلۀ ایمان به مسیح زنده آن ارتباط بین خدا و ما برقرار میشود ولی ما باید از طریق خواندن کلام خدا و دعا، در حضور خدا بسر ببریم، همیشه با او راز و نیاز کنیم و بهقول پولس «در معرفت خدا رشد و نمو بکنیم» (کولسیان ۱:۱۰). آیا در معرفت خدا رشد کردهاید؟ آیا نسبت به سال گذشته بیشتر او را میشناسید؟ ما مثل خنوخ، باید هر روز با او راه برویم و با او مشارکت داشته باشیم چون خداوند از ما همین را میخواهد۲- فروتنی«زیرا قربانی را دوست نداشتی واِلا میدادم. قربانی سوختنی را پسند نکردی. قربانیهای خدا روح شکسته است. خدایا دل شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد» (مزمور ۵۱:۱۶ و ۱۷). خصوصیت دوم به فروتنی مربوط است. جواب سؤال اصلی ما از میکا ۶:۸ همان را میگوید «خداوند از تو چه چیز را میطلبد غیر از اینکه ... در حضور خدای خویش با فروتنی سلوک نمایی». ما میدانیم که خدا، خدای متعال، در عالم بالا ساکن است. ولی طبق کلام خدا دیگر در کجا ساکن است؟ «خدای متعال و مقدس که تا ابد زنده است، چنین میگوید: "من در مکانهای بلند و مقدس ساکنم و نیز در وجود کسی که روحی متواضع و توبهکار دارد"» (اشعیا ۵۷:۱۹ما هم میدانیم که در رابطه با همین موضوع مسیح الگوی ماست و بهقول پولس «طرز تفکر شما درباره زندگی باید مانند طرز تفکر مسیح عیسی باشد». «هیچ عملی را از روی چشمهمچشمی و خودخواهی انجام ندهید، بلکه با فروتنی، دیگران را از خود بهتر بدانید. به نفع دیگران فکر کنید و تنها در فکر خود نباشید» (فیلیپیان ۲:۳-۵۳- سپاسگزاریبا سرود نام خدا را ستایش خواهم نمود و با دعای شکرگزاری عظمت او را خواهم ستود. خداوند چنین پرستش را بیش از قربانی حیوانات میپسندد» (مزمور ۶۹:۳۰ و ۳۱). سپاسگزاری و ستایش نقش مهمی در زندگی ایمانداران دارد. قربانی ما برای خداوند همین است. «پیوسته خدا را بوسیلۀ عیسی حمد گوییم و با صداهای خود نام او را تمجید نماییم - این است قربانی ما به درگاه خدا» (عبرانیان ۱۳:۱۵). بنابراین «برای هر چه که پیش بیاید خدا را شکر کنید زیرا خدا در عیسی مسیح از شما همین انتظار را دارد» (اول تسالونیکیان ۵:۱۸۴- اطاعتمطابق ماجرایی که در اول سموئیل ۱۵ ذکر شده، شائول پادشاه یاد گرفت که اطاعت از فرمان خداوند مهمتر از قربانیهاست. در پایان، سموئیل به شائول میفرماید «...آیا خداوند به قربانیها خشنود است یا به اطاعت از کلامش؟ اطاعت بهتر از قربانی است. اگر او را اطاعت میکردی خشنودتر میشد تا اینکه برایش گوسفندانِ فربه قربانی کنی» (آیه ۲۲). آیا کلام خدا را اطاعت میکنیم؟ مسیح میفرماید: «اگر مرا دوست دارید دستورهای مرا اطاعت خواهید کرد» (یوحنا ۱۴:۱۵)؛ و این حالت نشان میدهد که ما اعضای خانوادۀ مسیح هستیم. «مادر من و برادران من آنانی هستند که کلام خدا را میشنوند و آن را بجا میآورند» (لوقا ۸:۲۱۵- تعهد کاملخداوند در تورات میفرماید: «پس الان ای اسرائیل، یهوه خدایت از تو چه میخواهد، جز اینکه از یهوه خدایت بترسی و در همۀ طریقهایش سلوک نمایی، و او را دوست بداری و یهوه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود عبادت نمایی» (تثنیه ۱۰:۱۲ و ۱۳). پس خداوند از ما چه میخواهد؟ یک تعهد کامل که مستلزم اعتماد، ایمان و توکل به خداست. این تسلیم کامل از قربانیها بالاتر است. خودمان را به عنوان قربانی زنده در اختیار خدا بگذاریم. اینجاست که به موضوع قلب انسان که در قسمت اول این مقاله مطرح شد، برمیگردیم. «به تمامی دل خود بر خداوند توکل نما و بر عقل خود تکیه مکن. در همۀ راههای خود او را بشناس و او طریقهایت را راست خواهد گردانید» (امثال ۳:۵ و ۶). «زیرا خداوند به تمام جهان چشم دوخته است تا کسانی را که از دل و جان به او وفادارند بیابد و به آنان قوت ببخشد» (دوم تواریخ ۶:۹بعد از رد شدن شائول، سموئیل تحت هدایت خدا داود را با آن دل پاکش برمیگزیند. کلام خدا میفرماید: «کیست که به مکان قدس خداوند ساکن شود؟ او که پاک دست و صاف دل باشد - او که بیعیب سالک باشد و عدالت را بجا آورد و در دل خویش راستگو باشد» (مزمور ۲۴:۳پس در نتیجه، بهگفتۀ پولس «ما میخواهیم خدایی را خشنود کنیم که دلهای ما را پیوسته میآزماید» (اول تسالونیکیان ۲:۴). بیایید بوسیلۀ روحالقدس که در ما کار میکند، این خصائص روحانی را بپرورانیم. خداوند از ما همین را میخواهد
گرویدن خانمی به مسیحیت و دریافت شفا
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از MNN- با افزایش موج جفا و خشونت بر مسیحیان هندوستان، یکی از سازمانهای مسیحی این کشور، اخیراً خبر خوشحالکنندهای درباره روی آوردن خانمی به مسیحیت منتشر کرد که گویا خدایان هندی نتوانسته بودند شوهرش را شفا دهند.
این خانم گفت: "من بشدت اعتقاد داشتم که خدایان میتوانند در زندگی به من کمک کنند. اما درست در زمانی که نیاز مبرم داشتیم، هیچ چیزی دریافت نمیکردیم و من دیگر نمیدانستم به چه چیز باید روی آورم."
شوهر این خانم که یک فعال سیاسی نیز می باشد، در روز وقوع حادثه مورد اصابت تیری زهرآلود قرار میگیرد و به گفته همسرش، وقتی ایشان در راه انتقال وی به بیمارستان بودند، اعضای حزب مخالف به خانواده و منزلش حمله میکنند.
وی افزود: "آنها مادر مرا که پیش ما بود مورد ضرب و شتم قرار دادند و تمام ظروف آشپزخانه را شکستند. و در همین حین، وضع جسمانی همسرم لحظه به لحظه وخیمتر میشد."گویا پس از این اتفاق، یکی از همسایگان این زن به او بشارت مسیح را میدهد و گروهی از ایمانداران برایش دعا میکنند.
به گفته ایشان، خود پس از اتمام دعا بشدت احساس آرامش درونی کرده و روز بعد به بیمارستانی که همسرش را در آن بستری کرده بودند، میرود.
وی اذعان داشت: "حال همسرم به طرز معجزهآسایی رو به بهبودی رفت و در طی چند هفته بهتر و بهتر شد و وقتی برایش توضیح دادم که درواقع چه کسی او را شفا داده، بشدت از شرکت در جلسات کلیسایی استقبال کرد."این زوج هماکنون، در حال خدمت به جامعه پیرامون خود میباشند.
این خانم گفت: "من بشدت اعتقاد داشتم که خدایان میتوانند در زندگی به من کمک کنند. اما درست در زمانی که نیاز مبرم داشتیم، هیچ چیزی دریافت نمیکردیم و من دیگر نمیدانستم به چه چیز باید روی آورم."
شوهر این خانم که یک فعال سیاسی نیز می باشد، در روز وقوع حادثه مورد اصابت تیری زهرآلود قرار میگیرد و به گفته همسرش، وقتی ایشان در راه انتقال وی به بیمارستان بودند، اعضای حزب مخالف به خانواده و منزلش حمله میکنند.
وی افزود: "آنها مادر مرا که پیش ما بود مورد ضرب و شتم قرار دادند و تمام ظروف آشپزخانه را شکستند. و در همین حین، وضع جسمانی همسرم لحظه به لحظه وخیمتر میشد."گویا پس از این اتفاق، یکی از همسایگان این زن به او بشارت مسیح را میدهد و گروهی از ایمانداران برایش دعا میکنند.
به گفته ایشان، خود پس از اتمام دعا بشدت احساس آرامش درونی کرده و روز بعد به بیمارستانی که همسرش را در آن بستری کرده بودند، میرود.
وی اذعان داشت: "حال همسرم به طرز معجزهآسایی رو به بهبودی رفت و در طی چند هفته بهتر و بهتر شد و وقتی برایش توضیح دادم که درواقع چه کسی او را شفا داده، بشدت از شرکت در جلسات کلیسایی استقبال کرد."این زوج هماکنون، در حال خدمت به جامعه پیرامون خود میباشند.
نگاه جامعه ایرانی به همجنسگرایان
روز ۲۶ اردیبهشت روزبین المللی مبارزه با ترس از همجنسگرایی بود. این روز از سال ۲۰۰۵ به دنبال حذف همجنسگرایی از مقوله بیماری های روانی گرامی داشته می شود. در حال حاضر در ۹۰ کشور همجنسگرایی ممنوع است.
همجنسگرایی در ایران پدیده اجتماعی بحث برانگیزی است، حتی در میان بستگان همجنسگرایان.
میترا یکی از همجنسگرایان ایرانی درخصوص این موضوع می گوید: "مادرم بسیاری تلاش می کرد که من را مانند دیگر دخترها بزرگ کند. حتی زمانی که بزرگتر شدم و به دبیرستان رفتم، برای نخستین بار عاشق دختری شدم، این اتفاق دعوا و کتک و داد و هوار به همراه داشت." میترا که در رشته پرستاری تحصیل کرده، مسائل اجتماعی را نیز از مشکلات همجنسگرایان در ایران می داند و اضافه می کند: "مجبوریم همیشه ماسکی بر روی صورتمان داشته باشیم. من از سر کارم دو بار اخراج شدم. به این دلیل که دکتر همکارم می خواست با من ارتباط برقرار کند، اما من نمی خواستم و رفتار بدی با وی کردم. از دوستانم شنیده بودم که وقتی به روانپزشک مراجعه می کنند رفتار نامناسبی با آنها دارند. به دلیل ترسی که از طرد شدن داشتم، به روانپزشک مراجعه نکردم."
میترا و سایر همجنسگرایان در ایران می گویند که اغلب اوقات جامعه همجنسگرایان افرادی محسوب می شوند که انحراف جنسی دارند و این برای آنها آزاردهنده است. آرشام پارسی، دبیر "سازمان دگرباشان جنسی" هشت سال است در تورنتو برای کمک به همجنسگرایان ایران فعالیت می کند.
آقای پارسی به بی بی سی فارسی می گوید: "یک فرد (همجنسگرا) حق و حقوق اساسی اش را در ایران ندارد و هر لحظه ممکن است با خطر مواجه شود. سازمان ما تلاش کرده حقوق دگرباشان جنسی ایرانی را مطرح کند و به عنوان یک مسئله حقوق بشری جای اندازد. در حال حاضر سازمان ما به آن دسته از همجنسگرایانی که برای گرایش جنسی از ایران فرار کرده و درخواست پناهندگی داده اند، کمک می کند."آقای پارسی خودکشی دو تن از دوستان همجنسگرایش را دلیلی برای این فعالیت مدنی عنوان می کند.
نگاه تاریخی
از دیگر کارشناسانی که روی مسئله همجنسگرایان کار تحقیقاتی انجام داده، ژانت آفاری استاد دانشگاه درآمریکا است که کتابی با عنوان "سیاست جنسی در ایران" را به تازگی منتشر کرده است. او در این کتاب به سیر تاریخی همجنسگرایی از قرن ۱۹ تا کنون پرداخته است.
خانم آفاری به بی بی سی فارسی می گوید: "درست است که از لحاظ مذهبی مسئله همجنسگرایی گناه بود اما از لحاظ فرهنگی تحمل پذیر بود، اما از دوره رضا شاه به طور مشخص برخوردها با همجنسگرایان شروع می شود."
خانم آفاری به تاثیر انقلاب و مسئله همجنسگرایی و تحولات آن نیز پرداخته و می گوید: "اگرچه قانونا در ایران مسئله همجنسگرایی جرم است. اما نوشته ها و مصاحبه ها نشان می دهد که کم کم تحمل پذیری حتی از دوران پهلوی بیشتر است. البته هنوز بسیار کم است. متاسفانه مشکل اساسی جنبش همجنسگرایی سنتی بودن خانواده های آنها است. خانواده ها اصرار دارند که دختر و پسرشان حتما ازدواج کنند و بچه دار شوند."
همجنسگرایان می گویند حضور آنها در محافل عمومی با مشکلاتی روبرو است.
آرین ۲۱ ساله از جمله کسانی است که ترجیح می داده در محافل عمومی ظاهر نشود و از دید افراد به دور باشد.
او در گفتگو با بی بی سی فارسی دلیل این امر را این چنین بیان می کند: "اگر مردم از الفاظ بدی در مورد ما استفاده نمی کردند، در عوض برخورد خوبی هم با ما نداشتند. جاهای زیادی بود که همجنسگرایان دور هم جمع می شدند، ولی در آن رستوران ها، پارک ها و کافی شاپ ها هم با ترس از دیدن اقوام و یا ماموران حکومتی جمع می شدند."
مهاجرت به خارج
بسیاری از همجنسگرایان ایرانی در سالهای اخیر به دلیل آنچه مشکلات اجتماعی، فرهنگی و قانونی علیه خود عنوان می کنند، به خارج از کشور پناهنده شده اند.
حمید پرنیان از جمله همین افراد است. او با اشاره به برخورد حکومت ایران با همجنسگرایان می گوید: "این نظام با زدن برچسب بر دامن همجنسگرایان، آنها را وادار می کند که خودشان را گم کنند تا دیده نشوند."مقامات ایران با عنوان این مسئله که همجنسگرایی خلاف اسلام و قوانین جمهوری اسلامی است، این عمل را غیر قانونی می دانند، اما کارشناسان این حوزه عنوان می کنند نگاه های اغراق آمیز و سیاسی کردن این موضوعات است که مشکلات این گروه را بیشتر می کند.
سیما، پژوهشگر در مسائل جنسیتی در آمریکا می گوید: "یک سری از گروه های مدافع حقوق همجنسگرایان بین المللی به همراه اپوزیسیون خارج از کشور موارد اعدام تجاوز به کودکان را در ایران به عنوان همجنسگرایی در ایران ارائه داده اند. این موضوع در سطح حکومتی حساسیت ایجاد می کند. این مسئله این گونه نشان داده می شود که یک حرکت زیرزمینی همجنسگرایی در ایران وجود دارد که قصدش براندازی است، در حالی که می دانیم این طور نیست. این دقیقا به دلیل استفاده ابزاری گروه های اپوزیسیون خارج از ایران از مسئله همجنسگرایی است."
در حالیکه افراد مذهبی و سنتی در ایران همجنسگرایی را خلاف اخلاق و زیانبار برای کانون خانواده می دانند، فعالان حوزه همجنسگرایان می گویند این افراد بخشی از اعضای جامعه هستند که باید همانند دیگر گروه ها از حقوق شهروندی برابر برخوردار باشند.
همجنسگرایی در ایران پدیده اجتماعی بحث برانگیزی است، حتی در میان بستگان همجنسگرایان.
میترا یکی از همجنسگرایان ایرانی درخصوص این موضوع می گوید: "مادرم بسیاری تلاش می کرد که من را مانند دیگر دخترها بزرگ کند. حتی زمانی که بزرگتر شدم و به دبیرستان رفتم، برای نخستین بار عاشق دختری شدم، این اتفاق دعوا و کتک و داد و هوار به همراه داشت." میترا که در رشته پرستاری تحصیل کرده، مسائل اجتماعی را نیز از مشکلات همجنسگرایان در ایران می داند و اضافه می کند: "مجبوریم همیشه ماسکی بر روی صورتمان داشته باشیم. من از سر کارم دو بار اخراج شدم. به این دلیل که دکتر همکارم می خواست با من ارتباط برقرار کند، اما من نمی خواستم و رفتار بدی با وی کردم. از دوستانم شنیده بودم که وقتی به روانپزشک مراجعه می کنند رفتار نامناسبی با آنها دارند. به دلیل ترسی که از طرد شدن داشتم، به روانپزشک مراجعه نکردم."
میترا و سایر همجنسگرایان در ایران می گویند که اغلب اوقات جامعه همجنسگرایان افرادی محسوب می شوند که انحراف جنسی دارند و این برای آنها آزاردهنده است. آرشام پارسی، دبیر "سازمان دگرباشان جنسی" هشت سال است در تورنتو برای کمک به همجنسگرایان ایران فعالیت می کند.
آقای پارسی به بی بی سی فارسی می گوید: "یک فرد (همجنسگرا) حق و حقوق اساسی اش را در ایران ندارد و هر لحظه ممکن است با خطر مواجه شود. سازمان ما تلاش کرده حقوق دگرباشان جنسی ایرانی را مطرح کند و به عنوان یک مسئله حقوق بشری جای اندازد. در حال حاضر سازمان ما به آن دسته از همجنسگرایانی که برای گرایش جنسی از ایران فرار کرده و درخواست پناهندگی داده اند، کمک می کند."آقای پارسی خودکشی دو تن از دوستان همجنسگرایش را دلیلی برای این فعالیت مدنی عنوان می کند.
نگاه تاریخی
از دیگر کارشناسانی که روی مسئله همجنسگرایان کار تحقیقاتی انجام داده، ژانت آفاری استاد دانشگاه درآمریکا است که کتابی با عنوان "سیاست جنسی در ایران" را به تازگی منتشر کرده است. او در این کتاب به سیر تاریخی همجنسگرایی از قرن ۱۹ تا کنون پرداخته است.
خانم آفاری به بی بی سی فارسی می گوید: "درست است که از لحاظ مذهبی مسئله همجنسگرایی گناه بود اما از لحاظ فرهنگی تحمل پذیر بود، اما از دوره رضا شاه به طور مشخص برخوردها با همجنسگرایان شروع می شود."
خانم آفاری به تاثیر انقلاب و مسئله همجنسگرایی و تحولات آن نیز پرداخته و می گوید: "اگرچه قانونا در ایران مسئله همجنسگرایی جرم است. اما نوشته ها و مصاحبه ها نشان می دهد که کم کم تحمل پذیری حتی از دوران پهلوی بیشتر است. البته هنوز بسیار کم است. متاسفانه مشکل اساسی جنبش همجنسگرایی سنتی بودن خانواده های آنها است. خانواده ها اصرار دارند که دختر و پسرشان حتما ازدواج کنند و بچه دار شوند."
همجنسگرایان می گویند حضور آنها در محافل عمومی با مشکلاتی روبرو است.
آرین ۲۱ ساله از جمله کسانی است که ترجیح می داده در محافل عمومی ظاهر نشود و از دید افراد به دور باشد.
او در گفتگو با بی بی سی فارسی دلیل این امر را این چنین بیان می کند: "اگر مردم از الفاظ بدی در مورد ما استفاده نمی کردند، در عوض برخورد خوبی هم با ما نداشتند. جاهای زیادی بود که همجنسگرایان دور هم جمع می شدند، ولی در آن رستوران ها، پارک ها و کافی شاپ ها هم با ترس از دیدن اقوام و یا ماموران حکومتی جمع می شدند."
مهاجرت به خارج
بسیاری از همجنسگرایان ایرانی در سالهای اخیر به دلیل آنچه مشکلات اجتماعی، فرهنگی و قانونی علیه خود عنوان می کنند، به خارج از کشور پناهنده شده اند.
حمید پرنیان از جمله همین افراد است. او با اشاره به برخورد حکومت ایران با همجنسگرایان می گوید: "این نظام با زدن برچسب بر دامن همجنسگرایان، آنها را وادار می کند که خودشان را گم کنند تا دیده نشوند."مقامات ایران با عنوان این مسئله که همجنسگرایی خلاف اسلام و قوانین جمهوری اسلامی است، این عمل را غیر قانونی می دانند، اما کارشناسان این حوزه عنوان می کنند نگاه های اغراق آمیز و سیاسی کردن این موضوعات است که مشکلات این گروه را بیشتر می کند.
سیما، پژوهشگر در مسائل جنسیتی در آمریکا می گوید: "یک سری از گروه های مدافع حقوق همجنسگرایان بین المللی به همراه اپوزیسیون خارج از کشور موارد اعدام تجاوز به کودکان را در ایران به عنوان همجنسگرایی در ایران ارائه داده اند. این موضوع در سطح حکومتی حساسیت ایجاد می کند. این مسئله این گونه نشان داده می شود که یک حرکت زیرزمینی همجنسگرایی در ایران وجود دارد که قصدش براندازی است، در حالی که می دانیم این طور نیست. این دقیقا به دلیل استفاده ابزاری گروه های اپوزیسیون خارج از ایران از مسئله همجنسگرایی است."
در حالیکه افراد مذهبی و سنتی در ایران همجنسگرایی را خلاف اخلاق و زیانبار برای کانون خانواده می دانند، فعالان حوزه همجنسگرایان می گویند این افراد بخشی از اعضای جامعه هستند که باید همانند دیگر گروه ها از حقوق شهروندی برابر برخوردار باشند.
اتهامات بهاییان، مدام تغییر میکند
دانشجویان فرانسوی عضو لیگ حقوق بشر دانشگاه سوربن پاریس به اخراج و جلوگیری از ادامه تحصیل دانشجویان بهایی ایران اعتراض كردند و خواستار آن شدند كه جمهوری اسلامی از محروم كردن دانشجویان بهایی ایران از تحصیل در دانشگاهها تنها به دلیل عقاید دینی آنها دست بردارد.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل اززمانه، دانشجویان فرانسوی عضو لیگ حقوق بشر سوربن در نشستی که جمعه شب گذشته در آمفی تئاتر شماره یک پانتئون این دانشگاه برگزار کردند از چند چهرهی فعال ایرانی نیز دعوت کرده بودند که به پرسشهای آنان در مورد علت اخراج همتایان ایرانیشان از دانشگاههای ایران پاسخ دهند.
در این نشست آقایان کریم لاهیجی، رییس جامعه دفاع از حقوق بشر ایران و نائب رییس جامعههای جهانی حقوق بشر، سعید پیوندی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آموزشی ایران، دکتر فواد صابران، روانپزشک و عضو جامعهی بهاییان فرانسه و خانم شفیق، نویسنده و فعال حقوق زنان و نیز مارک کراوتس، روزنامه فرانس کونت تور شرکت داشتند و هر کدام مسایل سیاسی و اجتماعی امروز جمهوری اسلامی و وضعیت اقلیتهای قومی، مذهبی و نیز زنان و دانشجویان را در ایران تشریح کردند.
آقای فواد صابران، روانپزشک و عضو جامعهی بهاییان فرانسه که جزو سخنرانان این نشست بود علت دعوت دانشجویان عضو لیگ حقوق بشر دانشگاه سوربن را شرح دادند.
انجمن حقوق بشر دانشگاه سوربن از ما دعوت کرده بود. آقای سعید پیوندی که متخصص کتابهای مدارس ایران است و تمامی کتابها را سنجیدهاند که از لحاظ عقیدتی چه چیزی در آن راجع به اقلیتها و زنان نوشته شده است. و آقای سعید پیوندی هم در این باره گزارش داد.
آقای لاهیجی دربارهی قوانین ایران حرف زدهاند و خانم شهلا شفیق که نامه سرگشادهای را در مورد جامعه بهایی به نام «ما شرمگینیم» امضا کرده بودند و از تجربهی خودشان در کودکی در روابط با یک خانواده بهایی که همسایهشان بودهاند، گفته است.
اخیراً نویسندگان و هنرمندان ایرانی در خارج و و داخل کشور به من گفتند که ما شرمگین هستیم. و از دولت ایران درخواست کردند که به جامعه بهایی آزادی بدهد. نمیتوانم بگویم نماینده جامعه بهایی بودم. ولی من را به نام بهایی دعوت کرده بودند.
به نام خودم حرف میزدم و از اوضاع بهاییان و مخصوصاً دانشجویان در ایران گفتم و تعریف کردم که چگونه و با چه حقههایی مانع از آن میشوند که بچههایی که در ۱۸ یا ۲۰ سالگی در دانشگاه اسم مینویسند و در کنکور شرکت میکنند و در دانشگاه قبول میشوند و درس را شروع میکننند و بعد از سه یا چهار ماه با حقههای مختلف از کار بیکارشان میکنند.
یک مطلب دیگر هم که گفته شد آن هم اینکه چطور تقریباً هفت یا هشت سال پیش یک بار دولت ایران نامهای داده بود که مانع از حضور بهاییان در دانشگاه شوند. و از طرفی دیگر چگونه باید جلوی نفس کشیدن بهاییها را گرفت، از کار باید اخراجشان کرد از مدارس باید اخراجشان کرد، با آنها تجارت نکرد و طوری که میخواهند باعث خفقان جامعه بهاییت بشوند.
بهاییان ایرانیالاصل دنیا فقط پنج درصد بهاییان دنیا را تشکیل میدهند و ۹۵ درصد بهاییهای دنیا فرانسوی، آمریکایی، چینی، ژاپنی، هندی، برزیلی، آرژانتینی حتی مصری هستند. چرا دولت کنونی ایران میخواهد بهاییان را سرکوب کند؟ سوال این است که چرا یک عده را نابود میکنند و این خیلی باعث تعجب است. البته فقط بهاییان نیستند. در ایران زنان و اقلیتهای مذهبی هم تحت فشار هستند. که بیش از ۵۰ یا ۶۰ درصد این اقلیتها، ایران را ترک کردهاند. که وضعیت بهاییان از همه بدتر است.در رابطه با آزار و اذیت بهاییان و بازداشت خودسرانه آنها از سوی دولت جمهوری اسلامی در حال حاضر از سوی پارلمان اروپا، پارلمان کانادا، چند نمایندهی پارلمان فرانسه از جمهوری اسلامی خواستهاند که هفت عضو گروه رهبری جامعه بهاییان ایران را که در خطر اعدام قرار دارند، آزاد کند.
بر اساس گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر مقامهای مسئول در جمهوری اسلامی ایرن به خانوادههای این زندانیان بهایی گفتهاند احتمال دارد آنها به جرم مفسد فیالارض متهم شوند. در سی سال گذشته گروه پر شماری از بهاییان ایران با همین اتهام اعدام شدند. دکتر فواد صابران در این باره میگوید:
یک سال تمام است این هفت نفر در زندان هستند و هنوز معلوم نیست به چه چیزی متهم هستند و هر چند وقت یکبار این اتهام تغییر میکند. هیچوقت چیز رسمی هیچ جایی گفته نشده است زندانبانها به اقوام این افراد گفتهاند که به مفسد فیالارض متهم شدهاند.
دفعه پیش که خبرگزاری داشجویان ایران ایسنا خبر داده بود که آقای حداد گفتهاند که اینها اعتراف کردهاند که جاسوس اسرائیل و آمریکا هستند. یعنی اتهامات تغییر میکند. قضات ایران که اینها را در زندان نگه میدارند خودشان دقیقاً نمیدانند چه میخواهند.
ممکن است دلیلش این باشد که بیگناه هستند. این هفت نفر سالهاست، ماههاست که هر روز تحت نظر هستند. نامههایشان، اینترنتشان، تلفشان زیر نظر بوده. به عنوان اینکه اینها جاسوس هستند.
یعنی دولت ایران نتوانسته است به اندازه کافی روی آنها نظارت داشته باشد که مانع از جاسوسی بشود؟ این معنی نمیدهد. و این قضیه مفسد فیالارض مشکلش این است که معلوم نیست که دارای چه معنی است.
یعنی مثل زمان قدیم که هر کسی که به استالین و رژیمهای کمونیسیتی میگفت که بالای چشمتان ابرو است به ضد انقلابی، ضد سوسالیسمی متهم میشدند و بعداً اعدامشان میکردند. که بعد از ۵۰ سال مشخص شده همهی آنها بیگناه بودند.
در حال حاضر به جز هفت گروه رهبری جامعه بهاییان ایرن که در زندان اوین در بازداشت هستند دست کم ۴۰ نفر از بهاییان ایران در زندانهای جمهوری اسلامی در انتظار محاکمه هستند. در این باره جوامع مختلف حقوق بشر جهانی و نیز جامعه بهاییان در جهان با ارسال نامههایی به رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی خواستار آزادی آنان و نیز رعایت حقوق شهروندی آنان شدهاند. دکتر صابران ادامه میدهد:
بهاییان دنیا رسماً و علناً نامه فرستادهاند به دادگستری ایران که آقایان، خانمها فکر کنید ببینید ما علیه شما اقداماتی نمیکنیم که شما را به خطر بیانداریم. ما اسلحه نداریم، جنگجو نیستیم، ما خرابکاری نمیکنیم.
از طرفی دیگر در خارج تا آنجا که میتوانیم با انجمنهای حقوق بشر همکاری میکنیم که آنها هم از دولت ایران خواهش بکنند که به عقل بیایند و اشتباهات خود را ادامه ندهند.
دکتر کوشنر در جواب نمایندگان مجلس فرانسه که به وزیر امور خارجه فرانسه، نامه داده بودند که شما برای بهاییان چه کاری کردهاید؟ گفته است که دولت فرانسه و جامعه اروپا به ایران اعتراض کردهاند. ما هم اعتراضمان را ادامه میدهیم. ولی پشتیبان اولیه جامعه بهایی ایران خود ایرانیها هستند. برای اینکه اگر ایرنیها و آنهایی که انسانپرست هستند پشت ما را نمیگرفتند الان نابود شده بودیم.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل اززمانه، دانشجویان فرانسوی عضو لیگ حقوق بشر سوربن در نشستی که جمعه شب گذشته در آمفی تئاتر شماره یک پانتئون این دانشگاه برگزار کردند از چند چهرهی فعال ایرانی نیز دعوت کرده بودند که به پرسشهای آنان در مورد علت اخراج همتایان ایرانیشان از دانشگاههای ایران پاسخ دهند.
در این نشست آقایان کریم لاهیجی، رییس جامعه دفاع از حقوق بشر ایران و نائب رییس جامعههای جهانی حقوق بشر، سعید پیوندی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آموزشی ایران، دکتر فواد صابران، روانپزشک و عضو جامعهی بهاییان فرانسه و خانم شفیق، نویسنده و فعال حقوق زنان و نیز مارک کراوتس، روزنامه فرانس کونت تور شرکت داشتند و هر کدام مسایل سیاسی و اجتماعی امروز جمهوری اسلامی و وضعیت اقلیتهای قومی، مذهبی و نیز زنان و دانشجویان را در ایران تشریح کردند.
آقای فواد صابران، روانپزشک و عضو جامعهی بهاییان فرانسه که جزو سخنرانان این نشست بود علت دعوت دانشجویان عضو لیگ حقوق بشر دانشگاه سوربن را شرح دادند.
انجمن حقوق بشر دانشگاه سوربن از ما دعوت کرده بود. آقای سعید پیوندی که متخصص کتابهای مدارس ایران است و تمامی کتابها را سنجیدهاند که از لحاظ عقیدتی چه چیزی در آن راجع به اقلیتها و زنان نوشته شده است. و آقای سعید پیوندی هم در این باره گزارش داد.
آقای لاهیجی دربارهی قوانین ایران حرف زدهاند و خانم شهلا شفیق که نامه سرگشادهای را در مورد جامعه بهایی به نام «ما شرمگینیم» امضا کرده بودند و از تجربهی خودشان در کودکی در روابط با یک خانواده بهایی که همسایهشان بودهاند، گفته است.
اخیراً نویسندگان و هنرمندان ایرانی در خارج و و داخل کشور به من گفتند که ما شرمگین هستیم. و از دولت ایران درخواست کردند که به جامعه بهایی آزادی بدهد. نمیتوانم بگویم نماینده جامعه بهایی بودم. ولی من را به نام بهایی دعوت کرده بودند.
به نام خودم حرف میزدم و از اوضاع بهاییان و مخصوصاً دانشجویان در ایران گفتم و تعریف کردم که چگونه و با چه حقههایی مانع از آن میشوند که بچههایی که در ۱۸ یا ۲۰ سالگی در دانشگاه اسم مینویسند و در کنکور شرکت میکنند و در دانشگاه قبول میشوند و درس را شروع میکننند و بعد از سه یا چهار ماه با حقههای مختلف از کار بیکارشان میکنند.
یک مطلب دیگر هم که گفته شد آن هم اینکه چطور تقریباً هفت یا هشت سال پیش یک بار دولت ایران نامهای داده بود که مانع از حضور بهاییان در دانشگاه شوند. و از طرفی دیگر چگونه باید جلوی نفس کشیدن بهاییها را گرفت، از کار باید اخراجشان کرد از مدارس باید اخراجشان کرد، با آنها تجارت نکرد و طوری که میخواهند باعث خفقان جامعه بهاییت بشوند.
بهاییان ایرانیالاصل دنیا فقط پنج درصد بهاییان دنیا را تشکیل میدهند و ۹۵ درصد بهاییهای دنیا فرانسوی، آمریکایی، چینی، ژاپنی، هندی، برزیلی، آرژانتینی حتی مصری هستند. چرا دولت کنونی ایران میخواهد بهاییان را سرکوب کند؟ سوال این است که چرا یک عده را نابود میکنند و این خیلی باعث تعجب است. البته فقط بهاییان نیستند. در ایران زنان و اقلیتهای مذهبی هم تحت فشار هستند. که بیش از ۵۰ یا ۶۰ درصد این اقلیتها، ایران را ترک کردهاند. که وضعیت بهاییان از همه بدتر است.در رابطه با آزار و اذیت بهاییان و بازداشت خودسرانه آنها از سوی دولت جمهوری اسلامی در حال حاضر از سوی پارلمان اروپا، پارلمان کانادا، چند نمایندهی پارلمان فرانسه از جمهوری اسلامی خواستهاند که هفت عضو گروه رهبری جامعه بهاییان ایران را که در خطر اعدام قرار دارند، آزاد کند.
بر اساس گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر مقامهای مسئول در جمهوری اسلامی ایرن به خانوادههای این زندانیان بهایی گفتهاند احتمال دارد آنها به جرم مفسد فیالارض متهم شوند. در سی سال گذشته گروه پر شماری از بهاییان ایران با همین اتهام اعدام شدند. دکتر فواد صابران در این باره میگوید:
یک سال تمام است این هفت نفر در زندان هستند و هنوز معلوم نیست به چه چیزی متهم هستند و هر چند وقت یکبار این اتهام تغییر میکند. هیچوقت چیز رسمی هیچ جایی گفته نشده است زندانبانها به اقوام این افراد گفتهاند که به مفسد فیالارض متهم شدهاند.
دفعه پیش که خبرگزاری داشجویان ایران ایسنا خبر داده بود که آقای حداد گفتهاند که اینها اعتراف کردهاند که جاسوس اسرائیل و آمریکا هستند. یعنی اتهامات تغییر میکند. قضات ایران که اینها را در زندان نگه میدارند خودشان دقیقاً نمیدانند چه میخواهند.
ممکن است دلیلش این باشد که بیگناه هستند. این هفت نفر سالهاست، ماههاست که هر روز تحت نظر هستند. نامههایشان، اینترنتشان، تلفشان زیر نظر بوده. به عنوان اینکه اینها جاسوس هستند.
یعنی دولت ایران نتوانسته است به اندازه کافی روی آنها نظارت داشته باشد که مانع از جاسوسی بشود؟ این معنی نمیدهد. و این قضیه مفسد فیالارض مشکلش این است که معلوم نیست که دارای چه معنی است.
یعنی مثل زمان قدیم که هر کسی که به استالین و رژیمهای کمونیسیتی میگفت که بالای چشمتان ابرو است به ضد انقلابی، ضد سوسالیسمی متهم میشدند و بعداً اعدامشان میکردند. که بعد از ۵۰ سال مشخص شده همهی آنها بیگناه بودند.
در حال حاضر به جز هفت گروه رهبری جامعه بهاییان ایرن که در زندان اوین در بازداشت هستند دست کم ۴۰ نفر از بهاییان ایران در زندانهای جمهوری اسلامی در انتظار محاکمه هستند. در این باره جوامع مختلف حقوق بشر جهانی و نیز جامعه بهاییان در جهان با ارسال نامههایی به رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی خواستار آزادی آنان و نیز رعایت حقوق شهروندی آنان شدهاند. دکتر صابران ادامه میدهد:
بهاییان دنیا رسماً و علناً نامه فرستادهاند به دادگستری ایران که آقایان، خانمها فکر کنید ببینید ما علیه شما اقداماتی نمیکنیم که شما را به خطر بیانداریم. ما اسلحه نداریم، جنگجو نیستیم، ما خرابکاری نمیکنیم.
از طرفی دیگر در خارج تا آنجا که میتوانیم با انجمنهای حقوق بشر همکاری میکنیم که آنها هم از دولت ایران خواهش بکنند که به عقل بیایند و اشتباهات خود را ادامه ندهند.
دکتر کوشنر در جواب نمایندگان مجلس فرانسه که به وزیر امور خارجه فرانسه، نامه داده بودند که شما برای بهاییان چه کاری کردهاید؟ گفته است که دولت فرانسه و جامعه اروپا به ایران اعتراض کردهاند. ما هم اعتراضمان را ادامه میدهیم. ولی پشتیبان اولیه جامعه بهایی ایران خود ایرانیها هستند. برای اینکه اگر ایرنیها و آنهایی که انسانپرست هستند پشت ما را نمیگرفتند الان نابود شده بودیم.
تندروی اسلامی و ادامه حملات ضد مسیحی
ازبكستان؛ همزمان با افزایش فشارهای دولت بر افرادی که با جنبشهای مذهبی از هر نوع در ارتباطند، خشونت علیه مسیحیان این کشور رو به افزایش گذاشت.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از christian post، گویا دولت از وجود شورشهای پیاپی، به ویژه شورشهای وابسته به تندرویان مسلمان، بشدت ناآرام و متشنج است.ازبکستان سالهاست که تحت نظر پرزیدنت "اسلام کریمف" اداره میشود. وی در این باب اذعان داشت که رشد نزاعطلبی در میان تندرویان مسلمان، تهدیدی جدی برای آرامش و امنیت کشور است.
"جوئل گریفت" از سازمان مسیحی انجیل تأیید کرد ممکن است این هم بخشی از علت وجود رفتار ناملایم با ایمانداران ازبکی باشد. وی افزود: "طبعاً دولت با تندروی از هر نوع مشکل دارد؛ اما این روزها نگرانی ایشان تندروی اسلامی است. و برای ایجاد آن نوع از سختگیری که باعث تأدیب بعضی شود، دولت ناگزیر به اجرای آن برای همه است؛ حال چه افراد، تندرو باشند و چه نباشند.
به هر حال من اعتقاد دارم که طرز فکر فعلی دولت این باشد و آنها نمیخواهند که کنترل این گونه تندرویهای اسلامی به هر نحوی از دستشان خارج شود.
"متأسفانه میزان تندروی اسلامی در ازبکستان همیشه زیاد بوده و این خود نوعی اخطار برای تمامی گروههای مذهبی در سراسر کشور است. برای مثال در اکتبر گذشته، وقتی کنسول شهری با مسلمانان منطقه برای برگزاری جشن در روز عید فطر موافقت نکرد، ایشان دست به اعمال خشونتآمیزی زدند. گزارشات حاکی از آنست که برنامه بلند مدت مسلمانان ازبکستان، تبدیل آن به کشوری اسلامی است.
دولت هم در جهت تلاش برای خاتمه دادن به این قبیل فعالیتها، در اجرای مجازاتهای خود سختگیرتر شده است.بنا به گزارش رویترز، دولت ازبکستان در تلاش است تا هرگونه تأثیر مذاهب بر اداره حکومت را به کلی از بین ببرد.به گفته گریفت: "چیزی که هماکنون میتواند بیشترین تأثیر را داشته باشد، دعاست. چون وقتی تلاش انسانی به بنبست میرسد، دعا کارساز است."
دعا کنیم تا خشم دولت از تندرویهای مذهبی، گریبان ایمانداران را نگیرد. همچنین برای قوت مسیحیان ازبکستان و سایر کشورهای اسلاوی زبان در دعا باشید.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از christian post، گویا دولت از وجود شورشهای پیاپی، به ویژه شورشهای وابسته به تندرویان مسلمان، بشدت ناآرام و متشنج است.ازبکستان سالهاست که تحت نظر پرزیدنت "اسلام کریمف" اداره میشود. وی در این باب اذعان داشت که رشد نزاعطلبی در میان تندرویان مسلمان، تهدیدی جدی برای آرامش و امنیت کشور است.
"جوئل گریفت" از سازمان مسیحی انجیل تأیید کرد ممکن است این هم بخشی از علت وجود رفتار ناملایم با ایمانداران ازبکی باشد. وی افزود: "طبعاً دولت با تندروی از هر نوع مشکل دارد؛ اما این روزها نگرانی ایشان تندروی اسلامی است. و برای ایجاد آن نوع از سختگیری که باعث تأدیب بعضی شود، دولت ناگزیر به اجرای آن برای همه است؛ حال چه افراد، تندرو باشند و چه نباشند.
به هر حال من اعتقاد دارم که طرز فکر فعلی دولت این باشد و آنها نمیخواهند که کنترل این گونه تندرویهای اسلامی به هر نحوی از دستشان خارج شود.
"متأسفانه میزان تندروی اسلامی در ازبکستان همیشه زیاد بوده و این خود نوعی اخطار برای تمامی گروههای مذهبی در سراسر کشور است. برای مثال در اکتبر گذشته، وقتی کنسول شهری با مسلمانان منطقه برای برگزاری جشن در روز عید فطر موافقت نکرد، ایشان دست به اعمال خشونتآمیزی زدند. گزارشات حاکی از آنست که برنامه بلند مدت مسلمانان ازبکستان، تبدیل آن به کشوری اسلامی است.
دولت هم در جهت تلاش برای خاتمه دادن به این قبیل فعالیتها، در اجرای مجازاتهای خود سختگیرتر شده است.بنا به گزارش رویترز، دولت ازبکستان در تلاش است تا هرگونه تأثیر مذاهب بر اداره حکومت را به کلی از بین ببرد.به گفته گریفت: "چیزی که هماکنون میتواند بیشترین تأثیر را داشته باشد، دعاست. چون وقتی تلاش انسانی به بنبست میرسد، دعا کارساز است."
دعا کنیم تا خشم دولت از تندرویهای مذهبی، گریبان ایمانداران را نگیرد. همچنین برای قوت مسیحیان ازبکستان و سایر کشورهای اسلاوی زبان در دعا باشید.
دستگيری يک بهايی ديگر در سمنان
كميته اديان كانون دفاع از حقوق بشر- آلمان
صبح روز یکشنبه 27/2/88 ساعت 5/7 مامورين با حكم بازرسي و دستگيري به منزل اقاي بهنام متعارفي مراجعه نموده و پس از تفتيش منزل و ضبط وسايل شخصي از قبيل كتب، سي دي، فيلم، موبايل وغيره , ايشان را بازداشت نمودند منبع: خبر نورد
صبح روز یکشنبه 27/2/88 ساعت 5/7 مامورين با حكم بازرسي و دستگيري به منزل اقاي بهنام متعارفي مراجعه نموده و پس از تفتيش منزل و ضبط وسايل شخصي از قبيل كتب، سي دي، فيلم، موبايل وغيره , ايشان را بازداشت نمودند منبع: خبر نورد
مصوبه غیرانسانی مجمع اصناف سمنان علیه بهاییان
كميته اديان كانون دفاع از حقوق بشر- آلمان
مصوبه غیر انسانی و ضد قانون مجمع اصناف سمنان علیه بهاییان
در تاریخ 25/10/87 مجمع روسای اتحادیه های سمنان با امضا تمامی روسای اتحادیه ها –حدودا 40 نفر-دستورالعملی را به تصویب رساند که مطابق آن از تاریخ فوق به بعد به کلیه افرادی که عقیده و مذهب آنان بهایی میباشد جواز کسب داده نشود.
این مصوبه که با پیگیری ها و فشارهای مداوم سید علیان رییس بسیج اصناف سمنان به تصویب رسید و مشخصا مخالف قانون اساسی است متاسفانه توسط علی اکبر صیادجو رییس مجمع اصناف سمنان و اداره بازرگانی که مسؤلیت مطابقت مصوبات مجمع اصناف با اصول قانونی را دارند نیز مورد تایید و حمایت قرار گرفت تا بتوانند برای اینگونه اقدامات غیر انسانی وجاهت قانونی ایجاد کنند هر چند مخالف قانون اساسی باشد.
مصوبه غیر انسانی و ضد قانون مجمع اصناف سمنان علیه بهاییان
در تاریخ 25/10/87 مجمع روسای اتحادیه های سمنان با امضا تمامی روسای اتحادیه ها –حدودا 40 نفر-دستورالعملی را به تصویب رساند که مطابق آن از تاریخ فوق به بعد به کلیه افرادی که عقیده و مذهب آنان بهایی میباشد جواز کسب داده نشود.
این مصوبه که با پیگیری ها و فشارهای مداوم سید علیان رییس بسیج اصناف سمنان به تصویب رسید و مشخصا مخالف قانون اساسی است متاسفانه توسط علی اکبر صیادجو رییس مجمع اصناف سمنان و اداره بازرگانی که مسؤلیت مطابقت مصوبات مجمع اصناف با اصول قانونی را دارند نیز مورد تایید و حمایت قرار گرفت تا بتوانند برای اینگونه اقدامات غیر انسانی وجاهت قانونی ایجاد کنند هر چند مخالف قانون اساسی باشد.
تعطیلی خانه داستان نویسان و عکاسان تبریز
خبرگزاری مهر: مسئول خانه داستان نویسان تبریز از انتقاد هنرمندان تبریز نسبت به تعطیلی خانه داستان نویسان و خانه عکاسان سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز خبر داد.
مهدی ابراهیم پور صبح سه شنبه در جمع خبرنگاران افزود: این تعطیلی بدون نظرخواهی از مسئولان خانه ها صورت گرفته است.
وی اظهار داشت: هنگامی که دلیل تعطیلی خانه داستان نویسان را از معاون مالی و اداری و روابط عمومی سازمان جویا شدیم، علت را نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری همچنین نقل مکان سازمان فرهنگی هنری اعلام کردند.
ابراهیم پور، دلایل ذکر شده را غیرقابل قبول خواند و اضافه کرد: مسائل مطرح شده هیچ ارتباطی به تعطیلی خانه داستان نویسان ندارد و هرگز نمی تواند علت واقعی باشد.
خلیل غلامی مسئول خانه عکاسان تبریز هم در این جلسه درباره تعطیلی خانه عکاسان تبریز گفت: مطابق معمول، نیم ساعت قبل از اینکه قرار بود برای برگزاری جلسات هفتگی به محل خانه عکاسان در سازمان فرهنگی شهرداری تبریز مراجعه کنم، تعطیلی خانه را به ما اطلاع دادند.
وی با اشاره به اعتراض هنرمندان عکاس به اتخاذ چنین تصمیمی، احتمال مرتبط بودن این تعطیلی با تغییر و تحولات صورت گرفته در مدیریت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تبریز را رد نکرد.
غلامی افزود: یکی از مسئولان سازمان مزبور علت تعطیلی خانه عکاسان تبریز را تصمیم هیئت مدیره این مجموعه اعلام کرده است.
مهدی ابراهیم پور صبح سه شنبه در جمع خبرنگاران افزود: این تعطیلی بدون نظرخواهی از مسئولان خانه ها صورت گرفته است.
وی اظهار داشت: هنگامی که دلیل تعطیلی خانه داستان نویسان را از معاون مالی و اداری و روابط عمومی سازمان جویا شدیم، علت را نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری همچنین نقل مکان سازمان فرهنگی هنری اعلام کردند.
ابراهیم پور، دلایل ذکر شده را غیرقابل قبول خواند و اضافه کرد: مسائل مطرح شده هیچ ارتباطی به تعطیلی خانه داستان نویسان ندارد و هرگز نمی تواند علت واقعی باشد.
خلیل غلامی مسئول خانه عکاسان تبریز هم در این جلسه درباره تعطیلی خانه عکاسان تبریز گفت: مطابق معمول، نیم ساعت قبل از اینکه قرار بود برای برگزاری جلسات هفتگی به محل خانه عکاسان در سازمان فرهنگی شهرداری تبریز مراجعه کنم، تعطیلی خانه را به ما اطلاع دادند.
وی با اشاره به اعتراض هنرمندان عکاس به اتخاذ چنین تصمیمی، احتمال مرتبط بودن این تعطیلی با تغییر و تحولات صورت گرفته در مدیریت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تبریز را رد نکرد.
غلامی افزود: یکی از مسئولان سازمان مزبور علت تعطیلی خانه عکاسان تبریز را تصمیم هیئت مدیره این مجموعه اعلام کرده است.
فراخوان به کمپین برای آزادی دستگیرشدگان روز کارگر
سایت سندیکای کارگران شرکت واحد
کارگران، تشکل ها و نهادهای کارگری ایران و جهان!
در روز جهانی کارگر هنگامی که کارگران و خانواده های آنان که بنابر فراخوان کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه(مشتمل بر تشکل های مستقل کارگری ایران) که برای اعلام مطالبات خود و گرامی داشت این روز درپارک لاله تهران گرد هم آمده اند، به همراه تعداد دیگری از مردم حاضر درپارک مورد یورش نیروهای امنیتی-پلیسی و ماموران لباس شخصی قرار گرفتند.این نیروها با انواع ابزار و روش های سرکوب، تعداد زیادی را شدیدا مجروح و بیش از صد و پنجاه نفر را در حالی که مورد ضرب و شتم واقع شده بودند، دستگیر و روانه زندان کردند.از این تعداد هنوز حدود یکصد تن درزندان به سر می برند. این افراد هیچ جرمی مرتکب نشده بودند که این چنین غیر انسانی سرکوب و به بند کشیده شده اند. آنها فقط به خاطر این که همزمان با میلیاردها کارگر دیگر در سراسر دنیا و به دلیل طرح مطالبات میلیون ها انسان در ایران که هر روزه تحقیر می شوند، به دلیل برپاکردن تشکل های مستقل سرکوب می شوند وماه های متمادی حقوقی دریافت نمی کنند، تنها به دلیل این که صدای اعتراض برآورده اند، امروز در بدترین شرایط در زندان هستند. هر روز خانواده هایشان که برای آزادی آن ها در مقابل دادگاه ها و مراجع دیگرقضایی مراجعه می کنند اما با برخوردهای نامناسب و پاسخ های ضد و نقیض مواجه می شوند. ما میلیون ها کارگر و زحمتکش و مساوات طلب نسبت به عزیزان دربند و خانواده هایشان مسئول هستیم و نباید آن ها را تنها بگذاریم. باید فورا متحدانه دست به کار مبارزه ای وسیع تا آزادی همه دستگیر شدگان شویم.
ما ضمن اعلام این کمپین از تمامی تشکل ها و نهادهای کارگری و حقوق بشر داخلی و بین المللی می خواهیم که با تمامی توان خود و به فراخور امکانات خود و از هر طریق ممکن، ضمن محکوم کردن دستگیری این عزیزان و درخواست برای آزادی بی قید و شرط آنان به حمایت های گوناگون و متناسب با توان خود از این عزیزان و خانواده های آنان و اصرار بر مطالبات اعلام شده در قطعنامه اول ماه مه این کارگران بپردازند.
اعلام حمایت ها، بیانیه ها و گزارش اقدامات انجام شده خود را به این نشانی بفرستید: campain1may@gmail.com
نوزده اردیبهشت 88
کمیته ی برگزاری مراسم روز جهانی کارگر
سندیکای كارگران شرکت واحد اتوبوسراني تهران و حومهسندیکای كارگران نیشکر هفت تپهاتحادیه آزاد کارگران ایرانهیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمانشورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری شامل:- کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های آزاد کارگری- کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری- جمعی از فعالین کارگری- شورای زنانکانون مدافعان حقوق کارگر
کارگران، تشکل ها و نهادهای کارگری ایران و جهان!
در روز جهانی کارگر هنگامی که کارگران و خانواده های آنان که بنابر فراخوان کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه(مشتمل بر تشکل های مستقل کارگری ایران) که برای اعلام مطالبات خود و گرامی داشت این روز درپارک لاله تهران گرد هم آمده اند، به همراه تعداد دیگری از مردم حاضر درپارک مورد یورش نیروهای امنیتی-پلیسی و ماموران لباس شخصی قرار گرفتند.این نیروها با انواع ابزار و روش های سرکوب، تعداد زیادی را شدیدا مجروح و بیش از صد و پنجاه نفر را در حالی که مورد ضرب و شتم واقع شده بودند، دستگیر و روانه زندان کردند.از این تعداد هنوز حدود یکصد تن درزندان به سر می برند. این افراد هیچ جرمی مرتکب نشده بودند که این چنین غیر انسانی سرکوب و به بند کشیده شده اند. آنها فقط به خاطر این که همزمان با میلیاردها کارگر دیگر در سراسر دنیا و به دلیل طرح مطالبات میلیون ها انسان در ایران که هر روزه تحقیر می شوند، به دلیل برپاکردن تشکل های مستقل سرکوب می شوند وماه های متمادی حقوقی دریافت نمی کنند، تنها به دلیل این که صدای اعتراض برآورده اند، امروز در بدترین شرایط در زندان هستند. هر روز خانواده هایشان که برای آزادی آن ها در مقابل دادگاه ها و مراجع دیگرقضایی مراجعه می کنند اما با برخوردهای نامناسب و پاسخ های ضد و نقیض مواجه می شوند. ما میلیون ها کارگر و زحمتکش و مساوات طلب نسبت به عزیزان دربند و خانواده هایشان مسئول هستیم و نباید آن ها را تنها بگذاریم. باید فورا متحدانه دست به کار مبارزه ای وسیع تا آزادی همه دستگیر شدگان شویم.
ما ضمن اعلام این کمپین از تمامی تشکل ها و نهادهای کارگری و حقوق بشر داخلی و بین المللی می خواهیم که با تمامی توان خود و به فراخور امکانات خود و از هر طریق ممکن، ضمن محکوم کردن دستگیری این عزیزان و درخواست برای آزادی بی قید و شرط آنان به حمایت های گوناگون و متناسب با توان خود از این عزیزان و خانواده های آنان و اصرار بر مطالبات اعلام شده در قطعنامه اول ماه مه این کارگران بپردازند.
اعلام حمایت ها، بیانیه ها و گزارش اقدامات انجام شده خود را به این نشانی بفرستید: campain1may@gmail.com
نوزده اردیبهشت 88
کمیته ی برگزاری مراسم روز جهانی کارگر
سندیکای كارگران شرکت واحد اتوبوسراني تهران و حومهسندیکای كارگران نیشکر هفت تپهاتحادیه آزاد کارگران ایرانهیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمانشورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری شامل:- کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های آزاد کارگری- کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری- جمعی از فعالین کارگری- شورای زنانکانون مدافعان حقوق کارگر
اشتراک در:
پستها (Atom)