۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

نامه سرگشاده نوجوان محکوم به اعدام

نامه سرگشاده ابراهیم گودرزوند چگینی / نوجوان محکوم به اعدام
خبرگزاری هرانا : اینجانب ابراهیم گودرزوند چگینی فرزند منصور به جرم قتل الان 7 سال است که در زندان هستم . در سن 16 سالگی با رفیقم شوخی کردم و یکدفعه چاقو به سینه اش خورد. اسم رفیقم ولی الله پیرمردوند چگینی بود که با هم 12 سال همسایه بودیم. همیشه من خانه شان بودم و بعضی از روزها که با هم به ماهیگیری می رفتیم ماهی ها را به مادرش می دادیم و مادرش هم از درخت حیاطشان به من انگور می داد. مادرش من را خیلی دوست داشت. ما هر روز با هم به مدرسه می رفتیم و همیشه با هم در کوچه بازی می کردیم. تا اینکه آن روز ولی الله را دیدم که با یک نفر دعوا می کند. من رفتم که آنها را از هم جدا کنم و این ماجرا پیش آمد که من به او گفتم دعوا نکن بیا به خانه برویم ولی او گفت نمی آیم مگر تو چه کار هستی؟ گفتم: من دوست تو هستم اگر نیایی با چاقو می زنم که البته به شوخی گفتم. و او گفت: نمی توانی بزنی و من هم به شوخی چاقو را زدم که متاسفانه فوت کرد.
من الآن خیلی پشیمانم. به خاطر بچگی اشتباه کردم و یکی از دوستان خوبم را از دست دادم و حتی الآن که در زندان هستم با کسی رفاقت نکردم چون همیشه به یاد او بودم.
از اولیای دم خواهش می کنم به خاطر رضای خدا و به خاطر مادر و پدر پیری که دارم من را ببخشند. چون پدرم یک کارگر ساده است و من باید الآن نان آور خانه باشم اما در زندان هستم.
امیدوارم که آنها من را ببخشند و قول می دهم وقتی که از زندان آزاد شدم برای پدر و مادر ولی الله جبران کنم.چون من آنها را مانند پدر و مادر خودم می دانم همان طور که زمانی که بچه بودیم، مادر ولی الله سر من و ولی الله را روی پایش می گذاشت و نوازش می کرد و من برایش مانند پسرش بودم.
ابراهیم گودرزوند چگینی
بند خانه سلامت زندان رودبار
20 خرداد 88

در باره ابعاد سركوب جوانان در جمهوری اسلامی

روزنامه اعتماد به گوشه ای از ابعاد سركوب جوانان در جمهوری اسلامی اذعان كرد و نوشت هر چند نيروى انتظامى در ارائه آمار از ميزان و تعداد دستگيرشده ها در مدت زمان اجراى طرح امنيت اجتماعى خست به خرج مى دهد، اما به گزارش ايرنا، 85 درصد از بازداشت شدگان در طرح امنيت اجتماعى نيروى انتظامى، طى شش ماه اول سال 86 بين 16 تا 26ساله بودهاند. ارگان رسمى دولت هم‌ چنين خبر داده در زمينه آنچه «اقلام ضدفرهنگى» ناميده مىشوند و معمولا شامل فيلم و موسيقى غيرمجاز مىشود، 90 درصد دستگيرشدگان در سنين 16 تا 26سال قرار دارند و 70 درصد بازداشت شدگان به علت تهيه و توزيع تجهيزات ماهواره نيز در سنين 16 تا 26سال قرار دارند.

استمداد مادر و پدر یک زندانی سیاسی از سازمانهای حقوق بشری

انتشار: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد و سازمان های حقوق بشری بین المللیبه استحضار می رسانیم که روز دوشنبه 14 اردیبهشت ماه ساعت 07:30 مامورین اداره اطلاعات به منزل پسرمان وریا نقشبندی 28 ساله حمله بردند. آنها پسرمان را مورد ضرب وشتم قرار دادند و با گاز اشک آور و گاز فلفل او را بیهوش کرده و سپس دستگیر و با خود بردند .آنها همچنین تمام وسائل منزل فرزندمان را به هم ریختند و یک سری از وسایل را شکسته و پاره کردند و سایر وسایل را همچون دستگاه ماهواره ، دوربین عکاسی (بدون فیلم ) ، یک سری نوار کاست و سی دی ، سند موبایل ،شناسنامه ، کارت ملی ، کارت پایان خدمت ، گواهینامه ، گذرنامه وریا ، گواهینامه و گذرنامه همسرش و مدارکهای ماشین و همچنین خود ماشین رو هم با خود برده بودند . وریا برای آزمایشگاه مکانیک خاک شرکت جامع کار سپاهان کار می کرد و به دلیل بردن ماشین شرکت توسط اداره اطلاعات ما باید هر روز 35000 تومان خسارت ماشین را پرداخت میکردیم که بعد از 20 روز اسرار زیادو هزینه های سنگین توانستیم ماشین را از توقیف آنها آزاد کنیم .بعد از 17 روز تلاش و کوشش و نامه نگاریهای زیاد توانستیم ملاقات 5 دقیقه ای را با وریا داشته باشیم که وریا در شرایط روحی و جسمانی بدی به سر می برد او مورد ضرب و شتم ماموران اطلاعات قرار گرفته بود و یک هفته بعد برای بار دوم توانستیم ملاقات دیگری با وریا داشته باشیم که باز هم وریا وضعیت خوبی از لحاظ روحی و جسمانی نداشت مخصوصا به خاطر مشکلی که برای پای وریا وجود داشت که 2 روز قبل از دستگیری پای او را از گچ خارج کرده بودیم و آنها از این موضوع برای شکنجه وریا استفاده می کردند.وریا بعد از 25 روز که در اطلاعات مریوان بود. در تاریخ 7/3/88 او را به اطلاعات سنندج منتقل کردند و تا آلان 20/3/88 پسرمان در اطلاعات سنندج به سر می برد. در کل 39 روز است که در زندان میباشد . به دلیل طولانی شدن مدت بازداشت وریا و بی مسئولیتی ماموران اطلاعات وریا از کارش اخراج شد و تا الان مدت 10 روز است که وریا در اطلاعات سنندج به سر می برد و در طی این 13 روز مراجعه ما به اطلاعات و دادگاه انقلاب، آنها هیچ جوابی درست و حسابی به ما نداده اند و بعضی مواقع حتی می گویند که وریا اینجا نیست و مورد تهدید ماموران قرار می گیریم که اگر به اطلاعات مراجعه کنید شما را دستگیر و برخورد فیزیکی خواهد شد . اینجانبان پدر و مادر وریا نقشبندی از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل ، سازمان عفو بین الملل و تمامی سازمانهای حقوق بشری و انسان دوست جهان استمداد می طلبیم که برای آزادی فوری و بی قید وشرط فرزند بی گناهمان اقدامات عاجل را مبذول بفرمائید .
رابعه پیرخضری و محمد مهدی نقشبندیمادر و پدر وریا نقشبندی20 خرداد 1386
نامه فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

سرکوب وحشیانه مردم دو باره آغاز شد

یکی از خوانندگان از کرمانشاه: شب گذشته یگان ویژه ناجا بطور غافلگیرانه اقدام به محاصره حدود 50 نفر از هواداران موسوی در جلوی ستاد وی در نوبهار کرمانشاه نمود و با باتوم به جان مردان و زنان و کودکان افتادند بطوریکه همه را در گوشه ای که از یک طرف به دیوار و از 3 طرف محاصره بودند جمع کرده و انقدر بر سر و بدن آنها زدند تا یکی یکی از تونل مرگ که خودشان درست کرده بودند با دریافت چند باتوم به بدن از مهلکه فرار کردند. با این اقدام سایر یگانهای ویژه و تعدادی بسیجی با لباس لجنی از طرف دیگر به جان مردم افتاده و آنها را مورد کتک کاری شدید قرار دادند . این اقدام تا ساعت 24 نصف شب ادامه داشت .

آنچه قرار است فردا در حوزه های رای گیری رخ دهد

روزنامه آفتاب یزد: موارد زير نمونه‌اي از تخلفات قانون انتخابات است:
‌‌ ‌1‌- وجود برگه‌هاي تبليغاتي در درون شعبه اخذ راي يا اطراف آن و يا تبليغ دست اندركاران امور اجرايي و ‌نظارتي شعبه. ‌2‌- تردد افرادي به غير از مسئولان اجرايي و نظارتي و نمايندگان نامزدها در شعبه يا اطراف آن براي تبليغ و اعمال نظر. ‌3‌- نوشتن تعرفه‌هاي راي به وسيله افرادي غير از منشي‌هاي شعبه. ‌‌ ‌4‌- راي گيري از افراد بدون شناسنامه. ‌5‌- نوشتن راي براي بي‌سوادان توسط دست‌اندركاران اجرا، نظارت و يا ماموران انتظامي شعبه.6‌- دخالت ناظران شوراي نگهبان در امور اجرايي شعبه.7‌- تلاش دست‌اندركاران شعبه براي ديدن راي افراد. ‌8‌- فعاليت كليه بخش‌هاي نيروهاي مسلح در محل راي‌گيري. ‌9‌- اقدامات سازمان يافته برخی گروهها برای اعمال‌نفوذ.

من رای نمیدهم

شهباز نخعی
من رای نمیدهم، با آنكه عمیقا بر این باورم كه رای دادن نماد وجدان و اراده انسان در تعیین سرنوشت و شیوه اداره جامعه است. در جامعه ای كه شیوه اداره آن بر مبنای اراده یك فرد، كه خود را نماینده خدواند و مامور اعمال اراده او میپندارد، رای دادن چیزی جز مهر تایید زدن بر این روند ناروا و مشروعیت بخشیدن به آن نیست. من رای نمیدهم، زیرا نمیخواهم مصداق گفته ماكیاول باشم كه میگوید: "مردم چنان ساده دلند و به قدری زیر نفوذ نیازهای آنی خود قرار دارند، كه همواره هر فریبكاری، فریب خورندگانی را پیدا خواهد كرد." با ندادن رای، من فریبكاران را ناكام میكنم و فریب خورندگان را در اقلیت قرار میدهم. من رای نمیدهم، زیرا صندوق رای را تجلی گاه شعور انسان میدانم. اگر بنا باشد صندوق رای به ابزار نفی شعور انسان تبدیل شود، این كار را توهین به شأن و شعور او دانسته و از شركت در آن خودداری میكنم. من رای نمیدهم، چون چنته به اصطلاح نامزدها را آنچنان خالی میبینم كه به مصداق "قافیه چو تنگ آید ــ شاعر به جفتك آید" همه به سخیف ترین نوع یاوه گویی افتاده اند. یاوه هایی كه حتی كودكان دبستانی را نیز نمیفریبد. من رای نمیدهم،تا به چهار نامزد تایید صلاحیت شده از طرف حكم حكومتی رهبر ــکه این روزها انواع وعده های غیرعملی و ناهما هنگ با ذات حكومت آخوندی را به مردم میدهند، بفهمانم آنقدر كه آنان و رهبرشان تصور میكنند، ساده لوح نیستم و این را میفهمم كه در واقع آنان نه نامزد بلكه خواستگارانی هستند كه به خواستگاری عجوزه قدرت ــ كه آن را دلبری فتان تصور میكنند ــ آمده اند و حاضرند همه شرایط تحقیركننده پدر یا قیم عروس، یعنی رهبر را نیز بپذیرند. با ندادن رای، من عدم اعتماد خود را به این آدم نماهای حقیر و دروغگو نشان میدهم. من رای نمیدهم، زیرا به خلاف آنچه كه اصلاح طلبان حكومتی تبلیغ میكنند نظام حاكم بر كشورم را قابل اصلاح نمیدانم و این نظرم متكی بر تجربه های فراوان گذشته، از جمله 8 سال دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی است. من رای نمیدهم، چون در جبین كشتی سوراخ شده و در حال غرق نظام ولایت مطلقه فقیه ــ شامل همه جناح سازیها و جناح بازیهای آن ــ نور رستگاری نمیبینم و زندگی و آینده نسل جوان و نسلهای آینده كشورم را در گرو این خودداری از رای دادن میدانم. من رای نمیدهم، تا نشان دهم كه راه خود را از وابستگان، نفع بران و مزدوران نظام جدا كرده ام. من رای نمیدهم، تا به دنیا بویژه سیاستمداران فاسد، نفع پرست و طماع اتحادیه اروپا بفهمانم كه این نظام فاقد پایگاه مردمی و نظامی غاصب است كه با خدعه و تزویر، سركوب و جنایت و غارت و چپاول، بر سرنوشت ملتی بزرگ و با فرهنگ، با پیشینه ی تاریخی چند هزار ساله، حكومت میكند و نفع واقعی و درازمدت این كشورها در آن است كه به مردم ایران بپیوندند و به خواست دیرینه آنان كه آزادی، مردم سالاری و رعایت حقوق انسانی است، تن دهند. من رای نمیدهم، تا لكه ننگ تروریست بودن را از پیشانی خود و هم میهنانم پاك كنم. من رای نمیدهم، تا نشان دهم كه آنقدر شرافت و شهامت اخلاقی دارم كه به اشتباه و ندانم كاری بزرگ خود در 30 سال پیش در دادن رای در همه پرسی 12 فروردین ماه 1358 اعتراف كنم و از نسل جوان كشورم، كه هزینه های سنگین آن اشتباه بزرگ مرا میپردازند، پوزش بخواهم و طلب بخشایش كنم. من رای نمیدهم، تا حكومت آخوندی آنطور كه رهبر معظم آن میخواهد "یكدست" شود و سپس آسان تر بتوان آن یك دست را از گلوگاه مردم بلادیده و مصیبت زده ایران قطع كرد. من رای نمیدهم، تا با تایید ضمنی خود شریك جرم و جنایت ها و ظلم هایی كه یك اقلیت معدود به نام خدا انجام میدهند، نبوده و در پیشگاه وجدان و خداوند مورد بازخواست قرار نگیرم. من رای نمیدهم، تا با وجود آنكه نه "انتخابات" ی در كار است، نه آنكه منصوب میشود اختیار و "ریاست" میدارد و نه ذات و ساختار نظام ولایت مطلقه فقیه هیچ تجانسی با "جمهوری" در مفهوم متعارف آن دارد، "انتخاب" ی واقعی داشته باشم. "انتخاب" این كه با گفتن یك "نه" بزرگ، فقدان مشروعیت نظام را به دنیا نشان دهم، با واداشتنش به تقلب هر چه بیشتر در انظار جهانیان رسواترش كنم و "علی را با حوض" متعفن اش كه كرمهایی در گنداب آن می لولند و به گمان باطل خود بر سرنوشت 70 میلیون انسان حكم میرانند، تنها بگذارم. برای من این "انتخاب" صد بار از مضحكه "انتخابات" ی كه نظام با انواع حیله و ترفند میخواهد مرا پای صندوق رای آن بكشاند، با ارزش تر است. من رای نمیدهم، زیرا قرن بیست و یكم است، من ایرانی هستم و سرشتم با پذیرش ظلم، خواری و ذلت سازگار نیست. من رای نمیدهم، زیرا . . .

تصمیم گرگها برای دریدن یکدیگر

جعفر پویه
کشتی به غرقاب درافتاده نظام ولایت فقیه برای برون رفت از وضعیت به غایت سرنوشت ساز کنونی، سرگردان به هر سوی بادبان می کشد. بحرانهای اقتصادی و اجتماعی همراه با بحران سیاسی که عدم مشروعیت رژیم بر تارک آن خودنمایی می کند، همچون گردابی شده که رژیم و پایوران آن را به تقلا و تلاش واداشته است. کشاندن مردم به پای صندوقهای رای به هر قیمت کاری است که دلقکهای برگزیده شورای نگهبان با جان و دل انجام می دهند. اما این همه ماجرا نیست.
بحران در پایین باعث شکافی عمیق در بالا شده است و نمایندگان باندهای درگیر در قدرت با تمام قوا به جان هم افتاده اند. محمود احمدی نژاد، پادوی بیت رهبری و دست آموز علی خامنه ای رو در بایستی را به کناری نهاده و در مناظره تلویزیونی با میرحسین موسوی شکاف اصلی را رونمایی کرد. او با زیر ضرب گرفتن رفسنجانی، خطاب به رقیب خود گفت که آنها همچون عروسکهای خیمه شب بازی از پشت پرده و از سوی دیگران هدایت می شوند. فساد و دزدی رفسنجانی و خانواده او موضوعی نیست که کسی در ایران از آن بی خبر باشد اما برملا کردن اینگونه آن از سوی احمدی نژاد، بیرون زدن نوک کوه یخ بحران در بالا و در بین رهبران باندهای قدرت است.
شمشیر از رو بسته احمدی نژاد و باند خامنه ای از سوی جناح رفسنجانی که این روزها سعی به سازماندهی جنبشی اجتماعی برای جلوگیری از پرتاب خود به بیرون از اتوبوس قدرت کرده، بی جواب نماند. نامه رفسنجانی به خامنه ای به خوبی نشان داد که دعوای اصلی در پشت پرده بین او و علی خامنه ای در جریان است. کشیدن پای رهبر جمهوری اسلامی به این دعوا تحت هر عنوانی که باشد، به این دلیل است که او نتواند با حیله خود را پشت احمدی نژاد پنهان نماید و او را میدان دار این کشاکش وانمود کند. هرچند رفسنجانی، خامنه ای را تهدید کرد که در صورت عدم کنترل نوچه خود و ادامه رای سازی برای بیرون کشیدن او از صندوق، آتشی که افروخته شده را تا بیت رهبری بالا خواهد برد اما واقعیت این است که کشتی سوراخ شده رژیم در زیر بار بحرانهای روی هم تلنبار شده، در حال غرق شدن است و دست و پا زدن و گاز گرفتن یکدیگر در پشت این گاری کاری به پیش نخواهد برد.
رفسنجانی به خامنه ای می نویسد: "از جنابعالی با توجه به مقام و مسوولیت و شخصیت‌تان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم‌اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هر گونه که صلاح می‌دانید اقدام موثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید."
او به خامنه ای گوشزد می کند که آتش افروخته شده به زودی فروکش نخواهد کرد و حتا بعد از انتخابات نیز دامن بسیاری را خواهد گرفت. در دعوای بین گرگهای راس نظام ولایت فقیه آنها تصمیم به دریدن یکدیگر دارند. این چیزی است که از فحوای کلام رفسنجانی به خوبی پیداست و احمدی نژاد نیز گفته است که این مفسدان را باید رنگ زد و در خیابان چرخاند. حال چه کسی پیروز این دعواست: کسانی که تصمیم به رنگ زدن رقیب و چرخاندن او در خیابانها دارند یا آنهایی که می خواهند آتش افروخته شده را تا بیت رهبری بکشانند؟
پاسخ این سووالها در روزهای آینده داده خواهد شد.