همراه با فرانسیسِ آسیسی
● خوشابهحال آن برادری که برادرش را در بیماری و در اوقاتی که هیچ نفعی به او نمیتواند برساند، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی تندرست است. خوشابهحال برادری که برادرش را وقتی که غایب است، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی حاضر است؛ و نتواند در غیبت او چیزی بگوید که در حضورش قادر به گفتنش نیست.
● تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد شخص است، هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که او چه مقدار بردبار و فروتن است. این را فقط زمانی میتوانیم بگوییم که آنانی که باید با او همکاری کنند، درست بر خلاف آن عمل نمایند. میزان بردباری و فروتنی شخص فقط در چنین مواقعی مشخص میشود و بس.
●میگویند که وقتی پاپ او را بهحضور پذیرفت، به او گفت: "بهنظر من چنین میآید که نداشتنِ هیچ مال و منالی در این دنیا بس دشوار است." فرانسیسِ مبارک در پاسخ او گفت: "اگر مال و منالی داشته باشیم، نیاز به اسلحه خواهیم داشت تا آنها را حفظ کنیم، چرا که مال این دنیا عامل اختلاف و نزاع است، و بهطرق گوناگون ما را از خدا و انسان جدا میسازد. برای همین است که ما خواهان آنیم که هیچ مالی در این جهان نداشته باشیم."
● من کرمی بودم که با نگاه مسیح پروانه شدم. از این پس، با هر انسانی که روبرو میشوم ایمان دارم که درون او کرمی هست که میتواند پروانه شود، پس به آن کرم نگاه میکنم و میگویم پروانه شو
● خداوندا، به من صبر و متانت عطا کن تا آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم. به من شجاعت عطا کن تا قادر به تغییر آن چیزهایی که میتوانم تغییر دهم، بگردم. و مرا خرد عطا کن تا تفاوت میان این دو را دریابم. اطاعت مقدس، هرگونه خودسری را شرمسار میسازد، و نیز هر تعلق نفسانی را و هر خیرهسری را.اطاعت است که تن را خوار میدارد،د تا از روح اطاعت کند، تا از برادر خویش اطاعت کند.اطاعت است که آدمی را مطیع و فرمانبردار میسازد،جمله آدمیان این دنیا را،و نه تنها آدمیان را، بل جانوران و ددان را رخصت میدهد تا چنان که میخواهند از او برخورند، چنان که خداوند از عالم بالا ایشان را اجازت میدهد. ستایش تراست، ای خداوند من، بهر آنان که بهسبب عشق به تو میبخشایند؛که آزمونها و بیماریها را برمیتابند، نیکبختاند اگر صلح را نگاه دارند، چه تو، ای خدای تعالی، بر سر ایشان تاج خواهی نهاد
● سعی کنید تا با تمامی زندگی خود و اعمالتان انجیل را بشارت دهید، و تنها در صورت نیاز از کلمات استفاده نمایید.
● به همان دلیلی که یک شهر به مجموعه قوانینی نیاز دارد تا ساکناناش بتوانند کنار هم زندگی کنند، انسان هم به یک قانون منحصر بهفرد - عشق- نیاز دارد تا بتواند در صفای کامل با جهان روحانی و معنوی همزیستی کند.
2
فلورانس نایتینگل (۱۸۲۰-۱۹۱۰)
داستان زندگی فلورانس نایتینگل، شرح حال شهامت و از خود گذشتگیهای زنی است که با لبیک گفتن به دعوت الهی، عمری را وقف خدمت به خدا و خلق او کرد و از رویارویی با مشکلات و موانع نهراسید.
فلورانس نایتینگل، ملقب به "بانوی چراغ"، در دوازدهم ماه مه سال ۱۸۲۰ در شهر فلورانس ایتالیا چشم به جهان گشود. پدر و مادرش که انگلیسی بودند، دو سال اول ازدواجشان را به گشت و گذار در اروپا اختصاص داده بودند و دختر اولشان یک سال پیش از تولد فلورانس، در شهر ناپل بهدنیا آمده بود. خانوادۀ فلورانس کوتاه زمانی پس از تولد وی به انگلیس بازگشتند. وقتی فلورانس ۵ ساله بود، پدرش ویلیام نایتینگل که تحصیلکردۀ کمبریج بود، در استان Hampshire منزلی خرید و شخصاً مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندانش را عهدهدار شد. فلورانس زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و نیز مباحث تاریخ، فلسفه و ریاضیات را نزد پدر فراگرفت. او از درس خواندن لذت میبرد، و تحت نفوذ پدرش به مطالعۀ آثار کلاسیک و کتابمقدس علاقهمند گردید. او با وجود کمیِ سن، به مسائل سیاسی نیز علاقۀ فراوان داشت. اما آنچه بیش از همه او را مجذوب خود ساخت، ریاضیات بود. فلورانس در سال ۱۸۴۰ از والدینش خواهش کرد اجازه دهند به فراگیری این رشته بپردازد، اما مادرش چندان با این کار موافق نبود زیرا ریاضیات به عقیدۀ او رشتۀ مناسبی برای زنان نبود. بااینحال اصرار زیاد فلورانس سبب شد والدینش عاقبت با درخواست وی موافقت کنند، و بدین ترتیب فلورانس جوان به فراگیری مبحثی پرداخت که بعدها در حرفۀ پرستاریاش فوقالعاده مؤثر واقع شد.
فلورانس از کوچکی خداوند را دوست داشت و کتابمقدس را با دقت فراوان میخواند. به گفتۀ خودش، در روز هفتم فوریه سال ۱۸۳۷، درحالیکه در یکی از پارکهای اطراف منزلشان قدم میزد احساس کرد صدای خدا را میشنود که او را به مأموریتی خاص فرا میخواند. اما تنها ۹ سال بعد بود که فلورانس دریافت این مأموریت چیست. او در نتیجۀ این دعوت الهی، بیش از پیش به مسائل اجتماعی روزگار خود علاقه پیدا کرد. در سال ۱۸۴۵ از والدینش اجازه خواست در بیمارستانی مشغول کار شود تا از این طریق بتواند در زمینۀ پرستاری تجربه کسب کند. تا آن زمان، تنها تجربهاش در این زمینه، پرستاری و مراقبت از دوستان و بستگان بیمارش بود. اما والدین فلورانس بهشدت با این تقاضا مخالفت کردند. در انگلستان اواسط قرن نوزده، پرستاری به هیچ وجه برای یک زن تحصیلکرده شغل مناسبی محسوب نمیشد. پرستاران در آن زمان آموزش چندانی برای این کار نمیدیدند، و عموماً به زنانی خشن، هرزه و بیسواد شهرت داشتند.
فلورانس چند سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۹ به اتفاق چند تن از دوستان خانوادگیاش از اروپا و سپس از مصر دیدن کرد. او در جریان این سفرها فرصت یافت از نزدیک با وضعیت بیمارستانهای مختلف در این مناطق آشنا شود. در اوایل سال ۱۸۵۰ بهعنوان کارآموز در بیمارستان سنت وینسنت دو پل در اسکندریۀ مصر که توسط کلیسای کاتولیک رم اداره میشد، مشغول کار شد. در ماه جولای همان سال، به آلمان و فرانسه رفت و در آنجا نیز مدتی داوطلبانه در بیمارستانهای مختلف خدمت کرد. سپس در سال ۱۸۵۳ به لندن بازگشت و بهطور افتخاری مدیریت بیمارستانی را برعهده گرفت بهنام "مؤسسه بانوان بیمار".
و اما کمتر از یک سال بعد، اتفاقی افتاد که باعث شد زندگی خدمتی فلورانس وارد مسیری کاملاً تازه شود. در سال ۱۸۵۴، کشورهای انگلیس، فرانسه و ترکیه به روسیه اعلان جنگ دادند و بدین ترتیب جنگهای کریمه آغاز شد. در یکی از این جنگها موسوم به "نبرد رود آلما" که در بیستم سپتامبر سال ۱۸۵۴ رخ داد، سپاهیان روسیه بهسختی از سربازان انگلیسی شکست خوردند. اما ارتش انگلیس نیز متحمل تلفات زیادی شد و بههمین مناسبت، روزنامه تایمز بهشدت از وضعیت اسفناک بهداشت در اردوگاههای نظامی انگلیس و کمبود امکانات پزشکی در ارتش انتقاد کرد. در پاسخ، سیدنی هربرت وزیر جنگ انگلیس که از دوستان فلورانس بود، طی نامهای از او خواست پرستارانی را به بیمارستانهای نظامی اردوگاه انگلیس در ترکیه ببرد و شخصاً بر کار ایشان نظارت نموده، به وضعیت بهداشت ارتش سر و سامان دهد. بدین ترتیب فلورانس در چهارم نوامبر سال ۱۸۵۴ به اتفاق ۳۸پرستار به اردوگاه نظامی سربازان انگلیسی واقع در حومۀ قسطنطنیه (استامبول امروزی) وارد شد.
فلورانس وضعیت بهداشت را در این اردوگاه بینهایت رقتانگیز یافت. سربازان مجروح در شرایطی غیربهداشتی بر کف زمین رها شده بودند و در اتاقهای عمل، معدود پزشکان اردوگاه نومیدانه میکوشیدند با وسائلی ابتدایی، آلوده و غیربهداشتی سربازان مشرف به موت را نجات دهند. بیمارستانِ اردوگاه پر بود از موش و ساس و شپش، و وبا و تیفوئید در بین سربازان بیداد میکرد. فلورانس با مشاهده این وضع، با عزمی راسخ و ارادهای خستگیناپذیر تصمیم گرفت هر طور شده وضعیت موجود را دگرگون سازد. او با استفاده از دانش ریاضیاش، به محاسبه میزان مرگ و میر در بیمارستان پرداخت. آماری که تهیه کرد نشان میداد که ماهیانه از هر هزار نفر مجروح، ششصد نفر در نتیجه بیماریهای مسری و عفونی جان میدهند. اگر وضعیت به همین منوال ادامه مییافت و نیروهای جدید بهطور مرتب جایگزین کشتهشدگان نمیشد، بهزودی همان بیماری کافی بود تا کل ارتش انگلیس را از بین ببرد. بااینحال آمار و ارقام فلورانس چندان نزد فرماندهان ارتش خریدار نداشت. او بهخاطر زن بودن پیوسته خود را با انواع و اقسام موانع، مشکلات و کارشکنیها مواجه میدید: از اخلالگریهای مسئولین بیمارستان و بیاعتنایی مقامات نظامی گرفته، تا سرکشی پرستارانی که ناگزیر شد برخی را بهخاطر میگساری و اعمال غیراخلاقی به انگلیس بازگرداند. اما فلورانس کسی نبود که تسلیم شود. در نتیجه تلاشهای شبانهروزی او، میزان مرگ و میر سربازان تا ماه فوریه سال ۱۸۵۵، یعنی تنها سه ماه پس از ورود او به اردوگاه نظامی ترکیه، از ۶۰ درصد به ۴۲درصد تقلیل یافت. فلورانس با پولی که از انگلیس به همراه آورده بود، برای بیمارستان تجهیزات پزشکی خرید و برای سربازان میوه و سبزیجات و آب آشامیدنی سالم تدارک دید. بدین ترتیب میزان مرگ و میر در اردوگاه تا بهار آن سال کاهشی چشمگیر پیدا کرد و به تنها ۲/۲ درصد تنزل یافت. فلورانس همچون مادری از سربازان مجروح مراقبت میکرد. او هر شب شخصاً چراغ بهدست به تک تک بیماران اردوگاه سرکشی میکرد، و به همین جهت رفته رفته او را "بانوی چراغ" لقب دادند.
فلورانس تا این زمان بهواسطۀ خدماتی که در بین سربازان انجام داده بود، در داخل انگلیس به شهرت و محبوبیت فراوانی دست یافته بود. اما او که هیچگاه دوست نداشت کانون توجه عموم قرار گیرد، در پایان جنگهای کریمه با اسمی مستعار به انگلیس بازگشت تا بتواند بهدور از انظار همگان، تمام وقت و توجه خود را معطوف بهبود وضع سلامت سربازان نماید. در واقع در تمام مدتی که فلورانس در انگلیس بود، اکثر مردم تصور میکردند که او مدتها پیش مرده است!
فلورانس در بازگشت از جنگهای کریمه متوجه شد که غیربهداشتی بودن وضعیت بیمارستانهای نظامی تنها محدود به میدان جنگ نیست، بلکه در خود انگلیس نیز میزان مرگ و میر در میان سربازان بین ۲۰ تا ۲۵ سال دو برابر بیشتر از افراد غیرنظامی بود. فلورانس با استناد به این آمار، بر ضرورت رعایت بهداشت در بیمارستانهای نظامی و ایجاد اصلاحات اساسی در این زمینه، تأکید ورزید. او موفق شد توجه ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت و نیز توجه نخستوزیر وقت لرد پالمرستون را نسبت به این موضوع جلب کند. فلورانس از آنان تقاضا کرد که اجازه دهند تحقیق رسمی در زمینۀ وضعیت بهداشت بیمارستانهای نظامی صورت گیرد، و در سال ۱۸۵۷ با این تقاضای او موافقت شد. بدین ترتیب، "مؤسسۀ سلطنتی تحقیق در مورد سلامت ارتش" تأسیس گردید.
فلورانس در سال ۱۸۶۰، "آموزشگاه پرستاری نایتینگل" را در بیمارستان سنت توماس لندن تأسیس کرد. این آموزشگاه که اولین دانشکدۀ پرستاری در دنیا بهشمار میرود، با ۱۰ دانشجو آغاز به کار کرد. هزینۀ تأسیس آن توسط "صندوق نایتینگل" تأمین شده بود که شامل هدایایی بود که مردم بههنگام خدمت فلورانس در جنگهای کریمه برای کمک به او جمعآوری کرده بودند. این اولین دانشکده پرستاری در دنیا، بر دو اصل مهم استوار بود: یکی اینکه پرستاران حتماً میبایست بهطور عملی در رشتۀ تخصصی خود آموزش میدیدند، و دیگر اینکه موظف بودند نظم و انظباط و اصول اخلاقی را در هر شرایطی رعایت کنند. فلورانس نایتینگل با تأسیس این آموزشگاه موفق شد حرفۀ پرستاری را از شغلی بدنام به حرفهای آبرومند برای زنان تبدیل کند.
دامنۀ خدمات فلورانس روز بهروز گسترش مییافت. او پس از چندی برای بهبود وضع سربازان انگلیسی در هند به آن کشور سفر کرد و خدمات مهمی در آنجا ارائه داد. بهزودی دولت کانادا نیز از او دعوت کرد جهت سازمان دادن به وضع بهداشت و درمان در بیمارستانهای نظامی این کشور، به آنجا برود. فلورانس در دوران جنگهای داخلی امریکا نیز مشاور دولت امریکا در امور مربوط به بهداشت سربازان بود.
فلورانس نایتینگل در سالهای پایانی عمر خود بهخاطر بیماری که در مدت خدمتش در کریمه بدان مبتلا شده بود، بستری بود و همین بیماری بهتدریج باعث شد دیگر نتواند بهعنوان پرستار انجام وظیفه کند. اما او کماکان در راه بهبود وضع بهداشت جامعه تلاش میکرد. از او بیش از ۲۰۰ کتاب، رساله و گزارش بهجای مانده است که اکثراً در زمینه پرستاری است. یکی از این کتب، "یادداشتهایی پیرامون پرستاری" نام دارد که در سال ۱۸۶۰ منتشر شد و اولین کتاب آموزش پرستاری در دنیا محسوب میشود. این کتاب تابهحال به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است.
فلورانس نایتینگل عمیقاً بر این باور بود که خدمت پرستاری او، دعوتی است از جانب خدا. او دعوت الهی خود را در این میدید که هر چه در توان دارد در راه بهبود وضع بهداشت و سلامت افراد جامعه بهکار ببندد. فلورانس در بیمارستانها به وضع روحانی بیماران نیز توجه فراوان داشت، و پیام امید و محبت را به گوش سربازان بیمار میرساند. او بهمنظور انجام هر چه بهتر رسالت الهی خود، هیچگاه ازدواج نکرد و پیوسته از انظار عموم دوری میجست تا بتواند در آرامش کامل، تمام وقت و نیروی خود را صرف خدمت به مردم کند.
خدمات فلورانس، نخستین تلاش سازمان یافته در جهت تسکین آلام جنگ بود. به پاس همین فداکاریها، ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۸۳ مدال سلطنتی "صلیب سرخ" را به وی اهدا کرد، که سازمان جهانی "صلیب سرخ" نام خود را از آن دارد.
فلورانس نایتینگل در ۱۳ آگوست ۱۹۱۰ در سن نود سالگی درگذشت. این زن فداکار که عمری را وقف خدمت به بیماران کرد، در روزگاری که زنان چندان بهحساب نمیآمدند و برای پیشرفت در جامعه با موانع بسیار مواجه بودند، در دنیای زمان خود منشاء تحولات عظیمی شد و براستی در زمرۀ یکی از برجستهترین شخصیتهای قرن نوزده جای دارد. یادش گرامی.
--------------------------------------------------------------------------------
3
امروزه با شنیدن اسم "کولگِیت" بیدرنگ بهیاد خمیردندان، و شاید هم خدای ناکرده دردِ دندان، میافتیم. اما بد نیست بدانیم در پسِ موفقیت این کالای جهانی که امروزه تقریباً در همه جای دنیا، از سوپرمارکتهای شهرکمانندِ نیویورک گرفته تا بقالی سر کوچۀ مادربزرگِ بنده در اصفهان یافت میشود، شخصیتی مسیحی وجود دارد که اساس موفقیت زندگی و حرفۀ خود را بر اصول کتابمقدس بنیاد نهاد.
ویلیام کولگیت در ۲۵ ژانویه ۱۷۸۳ در دهکدهای در استان کِنت واقع در کشور انگلستان چشم به جهان گشود. پدرش کشاورز باهوشی بود که از تحولات آزادیخواهانهای که در آن ایام در فرانسه و آمریکا جریان داشت بهشدت جانبداری میکرد. به همین جهت نیز بهزودی از سوی مقامات حکومتی انگلیس مورد ایذاء و آزار قرار گرفت و ناگزیر در ماه مارس ۱۷۹۸ بههمراه خانوادهاش کشور خود را به مقصد آمریکا ترک گفت. خانواده کولگیت در آمریکا در مزرعهای در هارتفورد (Hartford) واقع در ایالت مریلند ساکن شدند.
در مریلند، پدر ویلیام پس از چندی با شخصی بهنام رالف ماهر (Ralph Maher) در نیویورک شریک شد و این دو به یاریِ هم به تولید شمع و صابون پرداختند. بهزودی ویلیام جوان نیز به آنها ملحق شد و خیلی زود راه و چاهِ این حرفه را فرا گرفت. اما این شراکت دیری نپایید و پدر ویلیام پس از مدت کوتاهی مجدداً به حرفۀ کشاورزی بازگشت. ولی ویلیام جوان که مصمم بود هر طور شده در این راه موفق شود، یک تَنه این حرفه را ادامه داد تا اینکه یکسال بعد به دلیل کمبود سرمایه ورشکست شد.
ویلیام در آن دوران دوستی مسیحی داشت که پیوسته او را تشویق میکرد قلب خود را به مسیح بسپارد. یکبار که ویلیام جوان از سرخوردگی خود در کار تولید صابون با او صحبت میکرد، دوستش این آیه از کتاب امثال را برایش نقل کرد: «در همه راههای خود او را بشناس، و او طریقهای تو را راست خواهد گردانید.» سپس به ویلیام چنین نصیحت کرد: «قلب خود را به مسیح بسپار، هرآنچه را که متعلق به خداست به او بده، با صداقت صابون بساز... و آن وقت چرا بزرگترین صابونسازِ نیویورک تو نباشی؟»
ویلیام که از کوچکی در خانوادهای مسیحی پرورش یافته بود، تصمیم گرفت که ایمان به خدا را جدیتر بگیرد. یکبار که سرگرم مطالعۀ کتابمقدس بود، چشمش به سخن یعقوب در پیدایش ۲۸:۲۰-۲۲ افتاد و سخت شیفتۀ این طرز نگرش شد: «یعقوب نذر کرده گفت: اگر خدا با من باشد، مرا در این راه که میروم محافظت کند، و مرا نان دهد تا بخورم و رخت تا بپوشم تا به خانه پدر خود بهسلامتی برگردم، هرآینه یهوه، خدای من خواهد بود و این سنگی که چون ستون برپا کردم، بیتالله شود. و آنچه به من بدهی، دهیک آن را به تو خواهم داد.»
ویلیام در سال ۱۸۰۴ بهعنوان شاگرد برای یکی دیگر از صابونسازان نیویورک مشغول کار شد. او که اکنون از این حرفه اندک سررشتهای داشت، خیلی زود متوجه شد که کارخانهای که در آن مشغول بهکار است بهدرستی اداره نمیشود، اما با فروتنی و جدیت به کار خود ادامه داد. اما حق با او بود، و آن کارخانه در سال ۱۸۰۶ تعطیل گردید. ویلیام در این مدت در میان تجّارِ صابون شهر نیویورک شهرتی بهدست آورده بود و بهمدد پشتکار و عزم راسخی که داشت، بهزودی موفق شد "کمپانی صابونسازی ویلیام کولگیت" را تأسیس کند. کار ویلیام از همان آغاز با موفقیتی چشمگیر مواجه شد و رونق فراوان یافت. ویلیام بهزودی با تجار صابون در شهرهای مختلف آمریکا ارتباط برقرار کرد و بدین ترتیب توانست بر تولیدات خود بیفزاید و فروش خود را به چندین برابر برساند. او در کمتر از شش سال موفق شد قسمت عمدهای از بازار صابون در آمریکا را تحت پوشش خود قرار دهد و رفته رفته به تولید لوازم بهداشتی و آرایشی نیز روی آورد. بدین ترتیب ثروت، شهرت و موفقیت بهطرزی خارقالعاده به ویلیام کولگیت رخ نمود.
بااینحال ویلیام گرچه سخت سرگرم ادارۀ امور شرکت خود بود، اما در تمام این مدت هیچگاه عهدی را که با خدا بسته بود از یاد نبرد. او موفقیت خود را در گرو وفادار ماندن به اصول کتابمقدس میدانست و هر ساله ده درصد از عایدات خود را وقفِ کار خدا میکرد. خدا نیز پیوسته او را برکت میداد، نه تنها از لحاظ مالی، بلکه در زندگی خانوادگی نیز، او را از هر جهت برکت داد. ویلیام در سال ۱۸۱۱ با مری گیلبرت ازدواج کرد و خداوند به آنها ۱۱ فرزند بخشید. خانواده کولگیت برای تک تک فرزندانشان اسامی کتابمقدسی انتخاب کردند و بدین ترتیب بر حاکمیت خدا بر تمام شئونات زندگی خود صحه گذاردند. خانوادۀ کولگیت هر روزه با هم کتابمقدس میخواندند و تا حد امکان در جلسات کلیسایی شرکت میکردند. ویلیام بهرغم مشغولیتهای شغلی، فعالانه در امور مختلف کلیسایی و روحانی نیز شرکت داشت و سخاوتمندانه از فعالیتهای مبشران خارجی و مؤسسات آموزش الهیات پشتیبانی میکرد. یکی از این مؤسسات، کالج مدیسون (Madison College) واقع در نیویورک بود که امروزه بهپاس قدردانی از حمایتهای مالی خانواده کولگِیت، به "دانشگاه کولگیت" معروف است. یکی دیگر از خدمات ویلیام، تأسیس چندین انجمن کتبمقدسه بود که از جمله آنها میتوان به نقش تعیینکنندهای که وی در تأسیس انجمن کتبمقدسه آمریکا در سال ۱۸۱۶ ایفا نمود، اشاره کرد.
کارخانه تولید لوازم بهداشتی کولگیت که اکنون "کولگِیت-نخل زیتون" Palm Olive نامیده میشد، هر سال پررونقتر میشد و گسترش مییافت. خدا کار و حرفه ویلیام را چنان برکت داد که او پس از مدتی تصمیم گرفت بهجای دهیک عایدات خود، بیست درصد از درآمد سالانه خود را برای کار خدا کنار بگذارد. ویلیام مدت کوتاهی بعد، این مبلغ را به سی درصد افزایش داد، و خدا نیز همچنان او و خانوادهاش را برکت میداد.
ویلیام کولگیت در ۲۵ مارس سال ۱۸۵۷ در سن هفتاد و چهار سالگی نزد پدر آسمانی خود شتافت. پس از او، پسرش ادارۀ امور کمپانی را برعهده گرفت و او نیز مانند پدرش کماکان شرکت کولگیت را بر اساس اصول کتابمقدسی بهپیش میبرد.
امروزه کمپانیِ "کولگِیت-نخل زیتون" یکی از قدیمیترین، موفقترین، و شناختهشدهترین کمپانیهای دنیاست؛ در ۲۲۱ کشور و استان مختلف جهان شعبه دارد، و درآمد سالیانهاش به ۹ میلیارد دلار میرسد.
موفقیت چشمگیر کمپانی "کولگِیت-نخل زیتون" گواهی است بر این واقعیت که اگر خدا را در کار و زندگی خود در اولویت قرار دهیم و وفادارانه آنچه را که متعلق به اوست، برای کار او کنار بگذاریم، خدا نیز مطابق آنچه در کلام خود وعده داده: «روزنههای آسمان را بر ما خواهد گشود و ما را چنان برکت خواهد داد که گنجایش آن نباشد» (ملاکی ۳:۱۰).
۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه
مرگ و قیام مسیح
کلام خدا موضوع مرگ و قیام مسیح را به کاشتن و دور کردن تشبیه میکند تا پرده از راز هویت الهی و آسمانی خداوند ما عیسی مسیح بر دارد و تفاوت غیر قابل انکار او با تمام انبیاء را بر تمامی بشر آشکار سازد .
اگر به قانون طبیعی کاشتن و درو کردن انسان در غلاطیان 7:6 توجه کنیم میگوید:
هرآنچه که آدمــی بکارد همان را درو میکند
و این اتفاقی ست که در تمامی دوران عالم هستی بدون استثناء تکرار شده است چون این نظام طبیعت زمینی میباشد که خدا آفریده است. اگر به تاریخ نگاه کنیم درمییابیم که دقیقا:
آنچه که انبیا کاشتند همان را درو کردند
آنچه که دانشمندان کاشتند همان را درو کردند
آنچه که سیاستمداران کاشتند همان را درو کردند
آنچه زارعین و کشاوران کاشتند همان را درو کردند
چون انسان بودند و فوق از این نه توانستند عمل کنند و نتوانستند ادعا کنند، تا روزی که موضوع مرگ و دفن عیسی مسیح در غروب جمعه و زنده شدن و قیام او در طلوع صبح یکشنبه اتفاق افتاد و قانون کاشتن و درو کردن بگونه دیگری عمل کرد.
حالا به اول قرنتیان 15: 42 تا 44 نگاه کنیم
در روز جمعه صلیب فساد انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام بی فسادی الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ذلت انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جلال الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ضعف انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام قوت الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب جسم نفسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جسم روحانی روئیده شد
و اگر این تفاوت بین کاشتن در جمعه صلیب و روئیده شدن در یکشنبه قیام را با قانون آنچه آدمی بکارد همان را درو میکند مقایسه کنیم تنها دو راه برای توجیه موجودیت عیسی مسیح در پیش رو داریم:
اول اینکه بگوئیم عیسی مسیح موجودی خارق العاده بود که توانست ماورای طبیعت عالم الهی عمل کند و قانون طبیعت را نقض کند که در این صورت باید قدرت او را برابر یا همردیف با قدرت خدا بدانیم.
دوم اینکه او را درحقیقت خدای مجسم شده در جسم بدانیم که به میان ما آمده است تا طبیعت ما را عوض کند.
اما آیا به راستی این قانون کاشتن و درویدن در مرگ و قیام مسیح شکسته و نقض شد؟ جواب البته خـیر است قانون خدا تغییر کردنی نیست . برای توضیح بیشتر یکبار دیگر به غلاطیان 7:6 نگاه کنیم که میفرماید:
هـــر آنچه آدمـــی بکارد
این آیه در مورد آدمی که مخلوق است صحبت میکند و هرگز هم شکسته نشده است. ولی اول قرنتیان 15 : 42 تا 44 در مورد کلمه جسم پوشیده خدا عیسی مسیح صحبت میکند که قادرست از نیستی ها هستی ها را بیافریند .بنابراین جای شکی باقی نمیماند که عیسی مسیح برخاسته از مردگان همان کلمه مجسم شده خداست که تمام عا لم ها بوسیله او آفریده شد.
تبدیل فسادمان به بی فسادی الهی
تبدیل ذلت هایمان به جلال الهی
تبدیل ضعفهایمان به قدرت الهی
تبدیل نفسانیتمان به روحانیت الهی
در مرگ و قیام پر جلال عیسی مسیح مبارک باد
اگر به قانون طبیعی کاشتن و درو کردن انسان در غلاطیان 7:6 توجه کنیم میگوید:
هرآنچه که آدمــی بکارد همان را درو میکند
و این اتفاقی ست که در تمامی دوران عالم هستی بدون استثناء تکرار شده است چون این نظام طبیعت زمینی میباشد که خدا آفریده است. اگر به تاریخ نگاه کنیم درمییابیم که دقیقا:
آنچه که انبیا کاشتند همان را درو کردند
آنچه که دانشمندان کاشتند همان را درو کردند
آنچه که سیاستمداران کاشتند همان را درو کردند
آنچه زارعین و کشاوران کاشتند همان را درو کردند
چون انسان بودند و فوق از این نه توانستند عمل کنند و نتوانستند ادعا کنند، تا روزی که موضوع مرگ و دفن عیسی مسیح در غروب جمعه و زنده شدن و قیام او در طلوع صبح یکشنبه اتفاق افتاد و قانون کاشتن و درو کردن بگونه دیگری عمل کرد.
حالا به اول قرنتیان 15: 42 تا 44 نگاه کنیم
در روز جمعه صلیب فساد انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام بی فسادی الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ذلت انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جلال الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب ضعف انسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام قوت الهی روئیده شد
در روز جمعه صلیب جسم نفسانی ما کاشته شد و در یکشنبه قیام جسم روحانی روئیده شد
و اگر این تفاوت بین کاشتن در جمعه صلیب و روئیده شدن در یکشنبه قیام را با قانون آنچه آدمی بکارد همان را درو میکند مقایسه کنیم تنها دو راه برای توجیه موجودیت عیسی مسیح در پیش رو داریم:
اول اینکه بگوئیم عیسی مسیح موجودی خارق العاده بود که توانست ماورای طبیعت عالم الهی عمل کند و قانون طبیعت را نقض کند که در این صورت باید قدرت او را برابر یا همردیف با قدرت خدا بدانیم.
دوم اینکه او را درحقیقت خدای مجسم شده در جسم بدانیم که به میان ما آمده است تا طبیعت ما را عوض کند.
اما آیا به راستی این قانون کاشتن و درویدن در مرگ و قیام مسیح شکسته و نقض شد؟ جواب البته خـیر است قانون خدا تغییر کردنی نیست . برای توضیح بیشتر یکبار دیگر به غلاطیان 7:6 نگاه کنیم که میفرماید:
هـــر آنچه آدمـــی بکارد
این آیه در مورد آدمی که مخلوق است صحبت میکند و هرگز هم شکسته نشده است. ولی اول قرنتیان 15 : 42 تا 44 در مورد کلمه جسم پوشیده خدا عیسی مسیح صحبت میکند که قادرست از نیستی ها هستی ها را بیافریند .بنابراین جای شکی باقی نمیماند که عیسی مسیح برخاسته از مردگان همان کلمه مجسم شده خداست که تمام عا لم ها بوسیله او آفریده شد.
تبدیل فسادمان به بی فسادی الهی
تبدیل ذلت هایمان به جلال الهی
تبدیل ضعفهایمان به قدرت الهی
تبدیل نفسانیتمان به روحانیت الهی
در مرگ و قیام پر جلال عیسی مسیح مبارک باد
اقتدار و فرمانروایی الهی و آزادی انسان
چگونه کتاب مقدس میتواند هم بر اقتدار و فرمانروانی الهی و هم بر آزادی انسان مهر تایید بگذارد؟
خداوند حاکم مطلق جهان و کلیه امور انسانی است و همه بشر در مقابل خدا برای انتخاب های اخلاقی و کارهایی که انجام میدهند مسئول هستند. بله کتاب مقدس هر دوی موضوعات حاکمیت خدا و آزادی انسان را تعلیم میدهد و هر دو مورد حقیقت دارد. کتاب مقدس در مورد فرمانروایی مطلق خداوند چه چیزی می آموزد؟
در نظر بگیرید آیه 35 از فصل 4 کتاب دانیال که در آنجا به ما تعلیم داده میشود:
" تمام مردم دنیا در برابر خداوند هیچ شمرده میشوند. او در میان قدرت های آسمانی و در بین آدمیان خاکی آنچه میخواهد میکند و هیچ کس نمیتواند مانع او شود و یا او را مورد باز خواست قرار دهد." در پرتو این آیه ، 3 نگرش و اظهار نظر ضروری بنظر میرسد.
اول- حاکمیت خدا عبارت است از انجام اراده او به این معنی که او از قبل تصمیم میگیرد به آنچه که او میخواهد روی دهد، بطوریکه اراده او مقدم است و اراده میکند و فرمان میدهد به همه آنچه که باید اتفاق بیافتد.
دوم- او اراده خود را در سر تا سر جهان بر فراز آسمان و تمام ساکنان زمین عملی مینماید و انجام میدهد، هیچ جایی وجود ندارد که مشمول اراده خدا و اعمال او نباشد.
سوم- هیچ یک از مخلوقات خداوند نمیتواند از انجام اراده او ممانعت نماید. خلاصه مطلب اینکه حاکمیت خدا توسط اراده او مطلق ، عالمگیر و مفید و ثمربخش میباشد.
و نیز در نظر بگیرید انواع واقعیت و حقایقی که خدا بر آنها سلطنت میکند.کتاب مقدس شامل برموارد و متون بی شماری است که آشکار میکند کنترل نهایی خداوند را بر بدی و خوبی (خیر و شر) روشنایی و تاریکی، و بالآخره زندگی و مرگ.
در کتاب اشعیا فصل 45 در آیه های 5،6 و 7 خدا میفرماید:" من خداوند هستم و غیر از من خدایی نیست. زمانی که مرا نمیشناختی من به تو توانایی بخشیدم تا مردم سر تا سر جهان بداند که غیر از من خدایی دیگر وجود و تنها من خداوند هستم. من آفرینده نور و تاریکی هستم. من پدید آورنده رویدادهای خوب و بد هستم. من که خداوند هستم همه چیزها رابوجود می آورم." (در این رابطه مراجعه شود به : خروج 1.4 /تثنیه 39.32 / اول ساموئل2. 7 و 6 )
و همچنین زمانی که ما با خوشحالی و شادی تصدیق و تآیید میکنیم که خدا نیکوست و اینکه خدا نه بدی را تآیید میکند و نه اینکه در مورد خود بدی و شرارت دارد (در این مورد مراجعه شود به مزمور باب 5 آیه 4). با این حال ما باید همراه با کلام خدا تآیید و تآکید کنیم که بر تمام زندگی حکومت و سلطنت میکند هم بر بدی ها و هم بر خوبی های زندگی و اینکه در تمام اتفاقات زندگی نظارت و کنترل میکند (تصمیم و اراده اش انجام میشود). (کتاب افسسیان باب 1 آیه 11 )
و حال ببینیم کلام خدا در مورد مسئولیت اخلاقی انسان چه تعلیمی میدهد؟
کتاب مقدس از همان صفحه اول همه انسان ها را متوجه این نکته میکند که خدا ما را پاسخگو و مسئول نگه میدارد، برای انتخاب اخلاقی که ما انجام میدهیم و کارهایی که ما میکنیم. قانون الهی - چه آن قانون ساده نخوردن درخت مورد نظر در باغ ادن (پیدایش باب 2 آیه های 16 و17 ) و یا قانون معین شده در سینای (خروج 20 ) و یا قانون مسیح (اول قرنتیان 9.21) همگی نشان از برقراری چهارچوب اخلاقی انسان که در آن انسان باید زندگی دارد. خدا میخواهد به هر کسی مطابق اعمالش پاداش دهد (رومیان 2.6) و این قضاوت و داوری بر اساس اعمال خوب ما (رومیان 2.7) و یا عدم اطاعت راستی و درستی (رومیان 2.7) خواهد بود. جای انکار نیست که خدا همه انسان ها را مسئول انتخاب هایشان و اعمالی که انجام میدهند در نظر خواهد گرفت و در روز داوری نهایی، حرف ها و شهادت های ما را در مورد چگونگی انتخاب نحوه زندگیمان خواهد شنید. بنابراین نتیجه میگیریم که خدا حاکم مطلق همه میباشد و همه انسان ها مسئول و جوابگو هستند در مقابل او.
اما چگونه هر 2 مورد درست و صحیح باشد؟
ما نمیتوانیم دقیقآ و کاملآ درک کنیم که چگونه هر 2 مورد میتواند با هم و در کنار هم درست باشد ولی اینکه هر 2 حالت باید با هم و در کنار هم کار کنند توسط تعلیم روش و واضح کلام، درخواست شده است. در نظر بگیرید یک تصویر از کلام خدا که هر 2 مورد در آن مشاهده میشود- بعبارت دیگر درس از داستان یوسف (پیدایش 37-45) در این نمونه، برادران یوسف نسبت به او بسیار و عمیقآ حسود بوده و از او بیزار و متنفر بودند و وقتی فرصت و موقعیت حاصل گشت، او را در مصر فروختند (پیدایش باب 37 آیه های 25 تا 36) و با او بد رفتاری شد. با این وجود، دست خدا و لطف خدا با یوسف بود و او توانست به درجات رفیع برسد و به سمت فرمانده دوم مصر انتخاب شد (پیدایش 41) و در دوران قحطی، برادران او به مصر سفر کردند تا برای سرزمین خود گندم بخرند و در آنجا یوسف خود را به برادران خود شناساند. آنچه که یوسف به آنها گفت بعنوان یک مورد تعلیمی بسیار باور نکردنی است: " این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود " (پیدایش 8.45) ممکن است ما در این مورد اعتراض کرده و بگوییم:
"صبر کنید- البته که این، آنها بودند که یوسف را به مصر فرستادن!" بله درست است آنها یوسف را به مصر فرستادند و از اینرو یوسف این موضوع را قبل اعتراف و تصدیق میکند (پیدایش 4.45). ولی برای فهمیدن علت و دلیل دقیق و کامل اینکه او چرا به مصر فرستاده شد مستلزم این است که نه فقط به برادران یوسف بلکه همچنین بطور مهمتر خدا را مورد توجه قرار دهیم.
بنابراین روشن و واضح است که هم خدا و هم برادران یوسف در فرستادن یوسف به مصر نقش داشتند و مسئول بودند. هر 2 یعنی هم اراده خدا و هم رفتار اخلاقی برادران موثّر و دخیل بودند. همانطور که بعدا" یوسف در گفته های خود به برادرانش خاطر نشان ساخت :" شما برای من نقشه شریر و بد کشیدید ولی خدا نقشه شما را به خیر تبدیل کرد. (آیه 20 از باب 50 کتاب پیدایش): "هرچند شما به من بدی کردید اما خدا عمل بد شما را برای من به نیکی تبدیل کرد." یعنی اینکه: برادران عمل شریرانه و بد انجام دادند و خداوند همان وقایع را به صورت خیر تبدیل کرد.
البته به همه سئوالات در این مورد جواب داده نشد ولی ما می بینیم و باید قبول کنیم هم خواست خداوند و هم اصالت اعتبار مسئولیت اخلاقی خودمان را بطوریکه مثل حلقه های زنجیر هر دو در کلام خدا دست به دست هم میدهند و با هم ادغام میشوند و آنچه را که کلام خدا به هم وصل میکند هیچکس نمی تواند جدا کند.
خداوند حاکم مطلق جهان و کلیه امور انسانی است و همه بشر در مقابل خدا برای انتخاب های اخلاقی و کارهایی که انجام میدهند مسئول هستند. بله کتاب مقدس هر دوی موضوعات حاکمیت خدا و آزادی انسان را تعلیم میدهد و هر دو مورد حقیقت دارد. کتاب مقدس در مورد فرمانروایی مطلق خداوند چه چیزی می آموزد؟
در نظر بگیرید آیه 35 از فصل 4 کتاب دانیال که در آنجا به ما تعلیم داده میشود:
" تمام مردم دنیا در برابر خداوند هیچ شمرده میشوند. او در میان قدرت های آسمانی و در بین آدمیان خاکی آنچه میخواهد میکند و هیچ کس نمیتواند مانع او شود و یا او را مورد باز خواست قرار دهد." در پرتو این آیه ، 3 نگرش و اظهار نظر ضروری بنظر میرسد.
اول- حاکمیت خدا عبارت است از انجام اراده او به این معنی که او از قبل تصمیم میگیرد به آنچه که او میخواهد روی دهد، بطوریکه اراده او مقدم است و اراده میکند و فرمان میدهد به همه آنچه که باید اتفاق بیافتد.
دوم- او اراده خود را در سر تا سر جهان بر فراز آسمان و تمام ساکنان زمین عملی مینماید و انجام میدهد، هیچ جایی وجود ندارد که مشمول اراده خدا و اعمال او نباشد.
سوم- هیچ یک از مخلوقات خداوند نمیتواند از انجام اراده او ممانعت نماید. خلاصه مطلب اینکه حاکمیت خدا توسط اراده او مطلق ، عالمگیر و مفید و ثمربخش میباشد.
و نیز در نظر بگیرید انواع واقعیت و حقایقی که خدا بر آنها سلطنت میکند.کتاب مقدس شامل برموارد و متون بی شماری است که آشکار میکند کنترل نهایی خداوند را بر بدی و خوبی (خیر و شر) روشنایی و تاریکی، و بالآخره زندگی و مرگ.
در کتاب اشعیا فصل 45 در آیه های 5،6 و 7 خدا میفرماید:" من خداوند هستم و غیر از من خدایی نیست. زمانی که مرا نمیشناختی من به تو توانایی بخشیدم تا مردم سر تا سر جهان بداند که غیر از من خدایی دیگر وجود و تنها من خداوند هستم. من آفرینده نور و تاریکی هستم. من پدید آورنده رویدادهای خوب و بد هستم. من که خداوند هستم همه چیزها رابوجود می آورم." (در این رابطه مراجعه شود به : خروج 1.4 /تثنیه 39.32 / اول ساموئل2. 7 و 6 )
و همچنین زمانی که ما با خوشحالی و شادی تصدیق و تآیید میکنیم که خدا نیکوست و اینکه خدا نه بدی را تآیید میکند و نه اینکه در مورد خود بدی و شرارت دارد (در این مورد مراجعه شود به مزمور باب 5 آیه 4). با این حال ما باید همراه با کلام خدا تآیید و تآکید کنیم که بر تمام زندگی حکومت و سلطنت میکند هم بر بدی ها و هم بر خوبی های زندگی و اینکه در تمام اتفاقات زندگی نظارت و کنترل میکند (تصمیم و اراده اش انجام میشود). (کتاب افسسیان باب 1 آیه 11 )
و حال ببینیم کلام خدا در مورد مسئولیت اخلاقی انسان چه تعلیمی میدهد؟
کتاب مقدس از همان صفحه اول همه انسان ها را متوجه این نکته میکند که خدا ما را پاسخگو و مسئول نگه میدارد، برای انتخاب اخلاقی که ما انجام میدهیم و کارهایی که ما میکنیم. قانون الهی - چه آن قانون ساده نخوردن درخت مورد نظر در باغ ادن (پیدایش باب 2 آیه های 16 و17 ) و یا قانون معین شده در سینای (خروج 20 ) و یا قانون مسیح (اول قرنتیان 9.21) همگی نشان از برقراری چهارچوب اخلاقی انسان که در آن انسان باید زندگی دارد. خدا میخواهد به هر کسی مطابق اعمالش پاداش دهد (رومیان 2.6) و این قضاوت و داوری بر اساس اعمال خوب ما (رومیان 2.7) و یا عدم اطاعت راستی و درستی (رومیان 2.7) خواهد بود. جای انکار نیست که خدا همه انسان ها را مسئول انتخاب هایشان و اعمالی که انجام میدهند در نظر خواهد گرفت و در روز داوری نهایی، حرف ها و شهادت های ما را در مورد چگونگی انتخاب نحوه زندگیمان خواهد شنید. بنابراین نتیجه میگیریم که خدا حاکم مطلق همه میباشد و همه انسان ها مسئول و جوابگو هستند در مقابل او.
اما چگونه هر 2 مورد درست و صحیح باشد؟
ما نمیتوانیم دقیقآ و کاملآ درک کنیم که چگونه هر 2 مورد میتواند با هم و در کنار هم درست باشد ولی اینکه هر 2 حالت باید با هم و در کنار هم کار کنند توسط تعلیم روش و واضح کلام، درخواست شده است. در نظر بگیرید یک تصویر از کلام خدا که هر 2 مورد در آن مشاهده میشود- بعبارت دیگر درس از داستان یوسف (پیدایش 37-45) در این نمونه، برادران یوسف نسبت به او بسیار و عمیقآ حسود بوده و از او بیزار و متنفر بودند و وقتی فرصت و موقعیت حاصل گشت، او را در مصر فروختند (پیدایش باب 37 آیه های 25 تا 36) و با او بد رفتاری شد. با این وجود، دست خدا و لطف خدا با یوسف بود و او توانست به درجات رفیع برسد و به سمت فرمانده دوم مصر انتخاب شد (پیدایش 41) و در دوران قحطی، برادران او به مصر سفر کردند تا برای سرزمین خود گندم بخرند و در آنجا یوسف خود را به برادران خود شناساند. آنچه که یوسف به آنها گفت بعنوان یک مورد تعلیمی بسیار باور نکردنی است: " این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود " (پیدایش 8.45) ممکن است ما در این مورد اعتراض کرده و بگوییم:
"صبر کنید- البته که این، آنها بودند که یوسف را به مصر فرستادن!" بله درست است آنها یوسف را به مصر فرستادند و از اینرو یوسف این موضوع را قبل اعتراف و تصدیق میکند (پیدایش 4.45). ولی برای فهمیدن علت و دلیل دقیق و کامل اینکه او چرا به مصر فرستاده شد مستلزم این است که نه فقط به برادران یوسف بلکه همچنین بطور مهمتر خدا را مورد توجه قرار دهیم.
بنابراین روشن و واضح است که هم خدا و هم برادران یوسف در فرستادن یوسف به مصر نقش داشتند و مسئول بودند. هر 2 یعنی هم اراده خدا و هم رفتار اخلاقی برادران موثّر و دخیل بودند. همانطور که بعدا" یوسف در گفته های خود به برادرانش خاطر نشان ساخت :" شما برای من نقشه شریر و بد کشیدید ولی خدا نقشه شما را به خیر تبدیل کرد. (آیه 20 از باب 50 کتاب پیدایش): "هرچند شما به من بدی کردید اما خدا عمل بد شما را برای من به نیکی تبدیل کرد." یعنی اینکه: برادران عمل شریرانه و بد انجام دادند و خداوند همان وقایع را به صورت خیر تبدیل کرد.
البته به همه سئوالات در این مورد جواب داده نشد ولی ما می بینیم و باید قبول کنیم هم خواست خداوند و هم اصالت اعتبار مسئولیت اخلاقی خودمان را بطوریکه مثل حلقه های زنجیر هر دو در کلام خدا دست به دست هم میدهند و با هم ادغام میشوند و آنچه را که کلام خدا به هم وصل میکند هیچکس نمی تواند جدا کند.
گرسنگی و اعتیاد در مدارس
در میان هیاهوی تبلیغاتی دولت حاکم بر ایران، دادههای آماری کشور، و همچنین سخنان دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش، بی هیچ تعبیر و تفسیری میتوانند نشانگر موقعیتِ فلاکتباری باشد که بر فضای تعلیم و تربیت کشور حاکم است. سایت رسمی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که "حدود بیست هزار دانشآموز در کشور در دام اعتیاد گرفتار آمدهاند."
شهرزادنیوز: در میان هیاهوی تبلیغاتی دولت حاکم بر ایران، دادههای آماری کشور، و همچنین سخنان دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش، بی هیچ تعبیر و تفسیری میتوانند نشانگر موقعیتِ فلاکتباری باشند که بر فضای تعلیم و تربیت کشور حاکم است.
دانشآموزان و اعتیاد
سایت رسمی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که "حدود بیست هزار دانشآموز در کشور در دام اعتیاد گرفتار آمدهاند." به عبارتی دیگر، از هر صد دانشآموز ایرانی یک تن معتاد است. توضیح بیشتر اینکه شانزده درصد معتادان کشور زیر بیست سال سن دارند. سایت مجلس تأکید کرده که این آمار دقیق نیست و عده معتادان در واقع بیشتر از این است.
دولت احمدینژاد در مبارزه با مواد مخدر طی حکمی باجناق خود، اسماعیل احمدی مقدم، را با حفظ سمت خویش در پُستِ "فرمانده نیروی انتظامی"، به "دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر" منصوب کرد. دولت اما در نخستین اقدام، بودجه پیشگیری از اعتیاد را از 20 میلیارد تومان به دو میلیارد تومان کاهش داد.
سایت مجلس همچنین اعلام داشت که "مصرف مواد مخدر به خصوص تریاک و مشتقات آن به عنوان پُرمصرفترین ماده مخدر و پس از آن حشیش، و در نهایت هروئین و قرصهای روانگردان از پُرمصرفترین مواد مخدر در ایران هستند."
در سالهای اخیر استعمال قرصهای شیمیایی که از ژاپن و تایلند وارد میشوند در میان جوانان بسیار شایع شده. این قرصها که در بسیاری مواقع ارزانتر از سیگار هستند و آسانتر نیز بدست میآیند، تا کنون تلفات جانی زیادی به همراه داشته است.
دانشآموزان گرسنه
موضوع گرسنگی دانشآموزان و بیهوش شدن آنان هنگام درس خبری بود که از چند سال پیش در نشریات طرح شد و هنوز مورد بحث است. گرسنگی دانشآموزان در مناطق فقیرنشین کشور از جمله سیستان و بلوچستان حادتر از دیگر مناطق است.
لیلا عیوضزاده، عضو "انجمن تغذیه ایران"، در گفتگو با "خبرگزاری مهر" اعلام داشت: "بیش از 50 درصد دانشآموزان کشور صبحانه نخورده به مدرسه میروند". این در حالیست که فقط "36 درصد کودکان از همه گروههای غذایی مصرف میکنند".
دکتر مهین آذر، متخصص غذا و تغذیه، از "پایگاه اطلاع رسانی تغذیه و سلامت" اعلام داشت:
"مساله سوءتغذیه، به ویژه در بین دانشآموزان دوره ابتدایی (دبستانی) بسیار شایع است و بیشترین میزان سوءتغذیه از نوع سوءتغذیه گذشته و از دستدهی وزن است". به روایتی دیگر سوءتغذیه دانشآموزان زمینهای اجتماعی و دیرینه دارد.
مهین آذر میگوید: "یکی از مشکلات تغذیهای کشورهای در حال توسعه از جمله ایران کمخونی فقر آهن میباشد که شایعترین کمبود تغذیهای در کودکان سنین پیشدبستانی و نوجوانی است که منجر به عوارض زیادی از جمله رشد ناکافی، تغییرات رفتاری، افت تحصیلی و ابتلا به عفونتها میشود. از مشکلات دیگر تغذیهای دانشآموزان کموزنی، اضافه وزن، کوتاه قدی، کمبودهای ریزمغذیها و آغاز پوسیدگی دندانها را در هر دو دوران میتوان نام برد".
شهرزادنیوز: در میان هیاهوی تبلیغاتی دولت حاکم بر ایران، دادههای آماری کشور، و همچنین سخنان دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش، بی هیچ تعبیر و تفسیری میتوانند نشانگر موقعیتِ فلاکتباری باشند که بر فضای تعلیم و تربیت کشور حاکم است.
دانشآموزان و اعتیاد
سایت رسمی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که "حدود بیست هزار دانشآموز در کشور در دام اعتیاد گرفتار آمدهاند." به عبارتی دیگر، از هر صد دانشآموز ایرانی یک تن معتاد است. توضیح بیشتر اینکه شانزده درصد معتادان کشور زیر بیست سال سن دارند. سایت مجلس تأکید کرده که این آمار دقیق نیست و عده معتادان در واقع بیشتر از این است.
دولت احمدینژاد در مبارزه با مواد مخدر طی حکمی باجناق خود، اسماعیل احمدی مقدم، را با حفظ سمت خویش در پُستِ "فرمانده نیروی انتظامی"، به "دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر" منصوب کرد. دولت اما در نخستین اقدام، بودجه پیشگیری از اعتیاد را از 20 میلیارد تومان به دو میلیارد تومان کاهش داد.
سایت مجلس همچنین اعلام داشت که "مصرف مواد مخدر به خصوص تریاک و مشتقات آن به عنوان پُرمصرفترین ماده مخدر و پس از آن حشیش، و در نهایت هروئین و قرصهای روانگردان از پُرمصرفترین مواد مخدر در ایران هستند."
در سالهای اخیر استعمال قرصهای شیمیایی که از ژاپن و تایلند وارد میشوند در میان جوانان بسیار شایع شده. این قرصها که در بسیاری مواقع ارزانتر از سیگار هستند و آسانتر نیز بدست میآیند، تا کنون تلفات جانی زیادی به همراه داشته است.
دانشآموزان گرسنه
موضوع گرسنگی دانشآموزان و بیهوش شدن آنان هنگام درس خبری بود که از چند سال پیش در نشریات طرح شد و هنوز مورد بحث است. گرسنگی دانشآموزان در مناطق فقیرنشین کشور از جمله سیستان و بلوچستان حادتر از دیگر مناطق است.
لیلا عیوضزاده، عضو "انجمن تغذیه ایران"، در گفتگو با "خبرگزاری مهر" اعلام داشت: "بیش از 50 درصد دانشآموزان کشور صبحانه نخورده به مدرسه میروند". این در حالیست که فقط "36 درصد کودکان از همه گروههای غذایی مصرف میکنند".
دکتر مهین آذر، متخصص غذا و تغذیه، از "پایگاه اطلاع رسانی تغذیه و سلامت" اعلام داشت:
"مساله سوءتغذیه، به ویژه در بین دانشآموزان دوره ابتدایی (دبستانی) بسیار شایع است و بیشترین میزان سوءتغذیه از نوع سوءتغذیه گذشته و از دستدهی وزن است". به روایتی دیگر سوءتغذیه دانشآموزان زمینهای اجتماعی و دیرینه دارد.
مهین آذر میگوید: "یکی از مشکلات تغذیهای کشورهای در حال توسعه از جمله ایران کمخونی فقر آهن میباشد که شایعترین کمبود تغذیهای در کودکان سنین پیشدبستانی و نوجوانی است که منجر به عوارض زیادی از جمله رشد ناکافی، تغییرات رفتاری، افت تحصیلی و ابتلا به عفونتها میشود. از مشکلات دیگر تغذیهای دانشآموزان کموزنی، اضافه وزن، کوتاه قدی، کمبودهای ریزمغذیها و آغاز پوسیدگی دندانها را در هر دو دوران میتوان نام برد".
رسانه های آمریکا: تند شدن لحن اوباما در قبال رژيم تهران
شبکه خبری فاكس نيوز آمریکا، سخنان روز جمعه اوباما را تند شدن لحن وی در قبال رژيم تهران براى برخوردى قوى تر با برنامه تسلیحات هسته ای جمهوری اسلامی ارزيابى كرد.
گزارش فاکس نیوز: دولت آمريكا مى گويد، افشا شدن یک تاسیسات مخفی اتمی به روشنى نشان مى دهد كه رژيم تهران در این زمینه پنهانکاری كرده است. آنطور كه پرزیدنت اوباما گفته است اقدام رژیم تهران اين شک را ايجاد مى كند كه آنها برخلاف آنچه ادعا می کنند، در پى سلاح هسته ای هستند. در تاسیسات زیرزمینی که افشا شده است، امكان برخوردارى از اورانيوم غنى شده با غلظت بالا وجود دارد. اين اقدام، نقض آشكار تعهدات رژيم تهران در قبال آژانس بين المللى انرژى اتمى است. رژيم تهران وجود اين تاسیسات را اطلاع نداده بود. منابع مطلع در واشنگتن می گویند، استراتژى كاخ سفيد اين است كه حمايت گسترده و سريع ترى براى برخورد قوی تر با رژيم تهران به دست آيد. آمريكا خطاب به رژيم تهران مى گويد از مسيرى كه اكنون در آن قرار داريد خارج شويد. دولت آمريكا بر اين باور است كه اين، آخرين انتخاب رژيم تهران است.
گزارش فاکس نیوز: دولت آمريكا مى گويد، افشا شدن یک تاسیسات مخفی اتمی به روشنى نشان مى دهد كه رژيم تهران در این زمینه پنهانکاری كرده است. آنطور كه پرزیدنت اوباما گفته است اقدام رژیم تهران اين شک را ايجاد مى كند كه آنها برخلاف آنچه ادعا می کنند، در پى سلاح هسته ای هستند. در تاسیسات زیرزمینی که افشا شده است، امكان برخوردارى از اورانيوم غنى شده با غلظت بالا وجود دارد. اين اقدام، نقض آشكار تعهدات رژيم تهران در قبال آژانس بين المللى انرژى اتمى است. رژيم تهران وجود اين تاسیسات را اطلاع نداده بود. منابع مطلع در واشنگتن می گویند، استراتژى كاخ سفيد اين است كه حمايت گسترده و سريع ترى براى برخورد قوی تر با رژيم تهران به دست آيد. آمريكا خطاب به رژيم تهران مى گويد از مسيرى كه اكنون در آن قرار داريد خارج شويد. دولت آمريكا بر اين باور است كه اين، آخرين انتخاب رژيم تهران است.
اسامی شمار دیگری از دستگیرشدگان 27 شهریور
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
اعتراضات گسترده خانواده های دستگیرشدگان 27 شهریور و لیست جدیدی از دستگیر شدگان
بنابه گزارشات رسیده خانواده های دستگیرشدگان 27 شهریورهمزمان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین دست به تجمع اعتراضی زدند و نسبت به وضعیت مبهم عزیزان خود و عدم مشخص بودن محل بازداشت و شکنجه های جسمی،جنسی و روحی آنها شدیدا نگران هستند و خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط عزیزان خود هستند.
روز شنبه 4 مهرماه حدود 150 نفر از خانواده بازداشت شده ها در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواهان آزادي فوري عزيزان بي گناه خود بودند.از صبح همزمان با شروع ساعت كاري دادگاه انقلاب يعني 08:00 صبح خانواده ها يكي يكي به داخل دادگاه انقلاب وارد می شدند و در صف طولانی استعلام رايانه اي مي ايستادند و منتظر مي شدند تا ببينند نام بازداشتي آنها بالاخره بعد از يك هفته از طرف دادگاه انقلاب مورد تاييد می گیرد؟آيا نوع اتهام و نام شعبه امنیت وبازپرس پرونده به آنها اعلام مي شود؟
امروز نام عده اي از بازداشت شده هاي روزجمعه 27 شهريور بدون ذكر نوع اتهام و شعبه بازپرسي تاييد شد ولی نام عده اي هنوز به تاييد دادگاه انقلاب نرسيده كه باعث اعتراض خانواده ها شد و خانواده ها با عصبانيت مي گفتند اين چه دادگاهي است عزيزانمان را در خيابان خودسرانه بازداشت كرده ايد يك هفته از بازداشت غيرقانوني عزيزانمان گذشته اما هنوز دادگاه انقلاب از اعلام اسامي كامل بازداشت شده ها سرباز مي زند. حداقل بگوييد بر سر آنها چه آورده ايد سالم هستند ، زنده اند آنها را كجا برده ايد ، به چه جرمي آنها را بازداشت كرده ايد، دردمان را به چه كسي بگوييم.
عده اي از خانواده ها با دفتر حداد تما س می گرفتند. منشي دفتر حداد نيز به سختي به تلفن ها جواب مي داد و زماني كه خانواده ها در مورد وضعيت بازداشت شده ها مي پرسيدند. منشي دفتر از آنها سوال مي كرد نام بازداشتي تاييد شده يا نه اگر نام بازداشتي هنوز از طرف دادگاه انقلاب تاييد نشده بود به آنها مي گفت: هر وقت اسم بازداشتي تاييد شد تماس بگير و سريع تلفن را قطع مي كرد و اجازه هيچ گونه صحبتي به خانواده ها نمي داد. اگر نام بازداشتي تاييد شده بود منشي دفتر حداد مي گفت: برويد تا زمانی که ما به شما اطلاع ندادیم مراجعه نکنید حضور شما بي مورد است با هيچ رسانه اي هم تماس نگيريد به زودي براي گذاشتن كفالت با شما تماس گرفته مي شود.
رفته رفته كه تعداد خانواده ها بيشتر مي شد ماموران جلو درب دادگاه انقلاب مانع ايستادن آنها در مقابل دادگاه انقلاب مي شدند و با لحن تندي آنها را از مقابل دادگاه انقلاب دور مي كردند كه در چند مورد باعث ايجاد درگیری لفظي بين خانواده ها و ماموران شد.
بيشتر نگراني خانواده ها در مورد شكنجه و تجاوز جنسي و به خصوص در مورد دختران است .خانواده ها با نگراني از صبح تا پايان وقت اداري در مقابل دادگاه انقلاب مي ايستند تا شايد تعدادي اسم براي گذاشتن كفالت و وثيقه اعلام شود معمولا هر روز از هر خانواده اي يك نفر به دادگاه انقلاب و يك نفر به زندان اوين مراجعه مي كند تا شايد در يكي از اين دو محل بتوانند خبري از وضعيت عزيزان خود بگيرند.هنوز مكان نگهداري عده اي از بازداشت شده ها مشخص نيست و خانواده ها همچنان در سرگرداني و نگراني بسر مي برند.
همچنین در مقابل درب دژباني زندان اوين نيز حدود 100 نفر از خانواده ها تجمع اعتراضی بر پا كردند و خواستار آزادي عزيزان خود بودند.اعتزاضات خانواده که از صبح شروع شده است همچنان ادامه دارد.
لیست جدیدی از اسامي تعدادي از بازداشت شده هاي روز جمعه 27 شهريور جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد. تا
1- مريم رشيدي 26 ساله در وليعصر بازداشت و به اوين منتقل شده
2- مونا اوتادي 28 ساله فوق ديپلم طراحي دوخت در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
3- سمانه اميري 30 ساله و متاهل در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
4- كتايون شاهين فر 28 ساله در فاطمي بازداشت و به اوين منتقل شده
5- پيمان كاويان 29 ساله ليسانس فلسفه در انقلاب بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
6- احمدرضا باباپور ديلمي 31 ساله متاهل در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده سه روز بعد از بازداشت با خانواده خود تماس گرفته
7- سعيد عربلودر جمالزاده بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
8- منصور كاظم زاده 33 ساله شغل زاد در وليعصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
9- امير خاني 27 ساه ليسانس ابزار دقيق در بلوار كشاورز توسط لباس شخصي ها بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
10- آرش شهبازي 22 ساله در آزادي بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
11- بهزاد خوشنام فراهاني 29 ساله ليسانس متالورژي درطالقاني بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
12- محمد صادق غلامرضايي 25 ساله ديپلم مجسمه سازي و گرافيك درفلسطين بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
13- ابوالفضل الله دادي 21 ساله دانشجوي كامپيوتر در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
14- مسعود شيرزاد 30 ساله ليسانس حسابداري در طالقاني بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
15- علي هاشميان 20 ساله دانشجو در ونك بازداشت و به زندان اوين منتقل شده
16- حسين خليل زاده 16 ساله در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
17- محسن فرهنگ 23 ساله دانشجوي جامعه شناسي در فلسطين بازداشت و به اوين منتقل شده
18- امين آرمين 24 ساله در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
19- احمد عدل 26 ساله شغل آزاد در وليعصر بازداشت و به اوين منتقل شده
20- فردين برزگر 31 ساله شغل آزاد در ويلا بازداشت و به اوين منتقل شده
21- فريدون زاهد 26 ساله ديپلم برق در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
22- مهدي موسوي 19 ساله شغل ازاد در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
23- محمد كياسري 31 ساله درآزادي بازداشت و به اوين منتقل شده
24- متين حيدرزاده 30 ساله ليسانس عمران و در كنكور فوق ليسانس امسال نيز پذيرفته شده در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده
25- بابك خدايي 20 ساله دانشجوي ديريت صنعتي در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
با این لیست تا به حال ما توانستیم اسامی 59 نفر از دستگیر شدگان 27 شهریور فقط در تهران را منتشر کنیم. این درحالی است که نیروی انتظامی ولی فقیه تعداد دستگیر شدگان 27 شهریور را 35 نفر اعلام کرده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیریهای گسترده،انتقال به نقاط نامشخص ،تحت شکنجه های جسمی،جنسی و روحی قرار دادن آنها ،عدم تایید نام دستگیر شدگان ودر بی خبری نگه داشتن خانواده ها از وضعیت عزیزانشان را محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
04 مهر 1388 برابر با 26 سبتامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
اعتراضات گسترده خانواده های دستگیرشدگان 27 شهریور و لیست جدیدی از دستگیر شدگان
بنابه گزارشات رسیده خانواده های دستگیرشدگان 27 شهریورهمزمان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین دست به تجمع اعتراضی زدند و نسبت به وضعیت مبهم عزیزان خود و عدم مشخص بودن محل بازداشت و شکنجه های جسمی،جنسی و روحی آنها شدیدا نگران هستند و خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط عزیزان خود هستند.
روز شنبه 4 مهرماه حدود 150 نفر از خانواده بازداشت شده ها در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواهان آزادي فوري عزيزان بي گناه خود بودند.از صبح همزمان با شروع ساعت كاري دادگاه انقلاب يعني 08:00 صبح خانواده ها يكي يكي به داخل دادگاه انقلاب وارد می شدند و در صف طولانی استعلام رايانه اي مي ايستادند و منتظر مي شدند تا ببينند نام بازداشتي آنها بالاخره بعد از يك هفته از طرف دادگاه انقلاب مورد تاييد می گیرد؟آيا نوع اتهام و نام شعبه امنیت وبازپرس پرونده به آنها اعلام مي شود؟
امروز نام عده اي از بازداشت شده هاي روزجمعه 27 شهريور بدون ذكر نوع اتهام و شعبه بازپرسي تاييد شد ولی نام عده اي هنوز به تاييد دادگاه انقلاب نرسيده كه باعث اعتراض خانواده ها شد و خانواده ها با عصبانيت مي گفتند اين چه دادگاهي است عزيزانمان را در خيابان خودسرانه بازداشت كرده ايد يك هفته از بازداشت غيرقانوني عزيزانمان گذشته اما هنوز دادگاه انقلاب از اعلام اسامي كامل بازداشت شده ها سرباز مي زند. حداقل بگوييد بر سر آنها چه آورده ايد سالم هستند ، زنده اند آنها را كجا برده ايد ، به چه جرمي آنها را بازداشت كرده ايد، دردمان را به چه كسي بگوييم.
عده اي از خانواده ها با دفتر حداد تما س می گرفتند. منشي دفتر حداد نيز به سختي به تلفن ها جواب مي داد و زماني كه خانواده ها در مورد وضعيت بازداشت شده ها مي پرسيدند. منشي دفتر از آنها سوال مي كرد نام بازداشتي تاييد شده يا نه اگر نام بازداشتي هنوز از طرف دادگاه انقلاب تاييد نشده بود به آنها مي گفت: هر وقت اسم بازداشتي تاييد شد تماس بگير و سريع تلفن را قطع مي كرد و اجازه هيچ گونه صحبتي به خانواده ها نمي داد. اگر نام بازداشتي تاييد شده بود منشي دفتر حداد مي گفت: برويد تا زمانی که ما به شما اطلاع ندادیم مراجعه نکنید حضور شما بي مورد است با هيچ رسانه اي هم تماس نگيريد به زودي براي گذاشتن كفالت با شما تماس گرفته مي شود.
رفته رفته كه تعداد خانواده ها بيشتر مي شد ماموران جلو درب دادگاه انقلاب مانع ايستادن آنها در مقابل دادگاه انقلاب مي شدند و با لحن تندي آنها را از مقابل دادگاه انقلاب دور مي كردند كه در چند مورد باعث ايجاد درگیری لفظي بين خانواده ها و ماموران شد.
بيشتر نگراني خانواده ها در مورد شكنجه و تجاوز جنسي و به خصوص در مورد دختران است .خانواده ها با نگراني از صبح تا پايان وقت اداري در مقابل دادگاه انقلاب مي ايستند تا شايد تعدادي اسم براي گذاشتن كفالت و وثيقه اعلام شود معمولا هر روز از هر خانواده اي يك نفر به دادگاه انقلاب و يك نفر به زندان اوين مراجعه مي كند تا شايد در يكي از اين دو محل بتوانند خبري از وضعيت عزيزان خود بگيرند.هنوز مكان نگهداري عده اي از بازداشت شده ها مشخص نيست و خانواده ها همچنان در سرگرداني و نگراني بسر مي برند.
همچنین در مقابل درب دژباني زندان اوين نيز حدود 100 نفر از خانواده ها تجمع اعتراضی بر پا كردند و خواستار آزادي عزيزان خود بودند.اعتزاضات خانواده که از صبح شروع شده است همچنان ادامه دارد.
لیست جدیدی از اسامي تعدادي از بازداشت شده هاي روز جمعه 27 شهريور جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد. تا
1- مريم رشيدي 26 ساله در وليعصر بازداشت و به اوين منتقل شده
2- مونا اوتادي 28 ساله فوق ديپلم طراحي دوخت در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
3- سمانه اميري 30 ساله و متاهل در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
4- كتايون شاهين فر 28 ساله در فاطمي بازداشت و به اوين منتقل شده
5- پيمان كاويان 29 ساله ليسانس فلسفه در انقلاب بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
6- احمدرضا باباپور ديلمي 31 ساله متاهل در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده سه روز بعد از بازداشت با خانواده خود تماس گرفته
7- سعيد عربلودر جمالزاده بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
8- منصور كاظم زاده 33 ساله شغل زاد در وليعصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
9- امير خاني 27 ساه ليسانس ابزار دقيق در بلوار كشاورز توسط لباس شخصي ها بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
10- آرش شهبازي 22 ساله در آزادي بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
11- بهزاد خوشنام فراهاني 29 ساله ليسانس متالورژي درطالقاني بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
12- محمد صادق غلامرضايي 25 ساله ديپلم مجسمه سازي و گرافيك درفلسطين بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
13- ابوالفضل الله دادي 21 ساله دانشجوي كامپيوتر در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
14- مسعود شيرزاد 30 ساله ليسانس حسابداري در طالقاني بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
15- علي هاشميان 20 ساله دانشجو در ونك بازداشت و به زندان اوين منتقل شده
16- حسين خليل زاده 16 ساله در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
17- محسن فرهنگ 23 ساله دانشجوي جامعه شناسي در فلسطين بازداشت و به اوين منتقل شده
18- امين آرمين 24 ساله در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
19- احمد عدل 26 ساله شغل آزاد در وليعصر بازداشت و به اوين منتقل شده
20- فردين برزگر 31 ساله شغل آزاد در ويلا بازداشت و به اوين منتقل شده
21- فريدون زاهد 26 ساله ديپلم برق در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
22- مهدي موسوي 19 ساله شغل ازاد در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
23- محمد كياسري 31 ساله درآزادي بازداشت و به اوين منتقل شده
24- متين حيدرزاده 30 ساله ليسانس عمران و در كنكور فوق ليسانس امسال نيز پذيرفته شده در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده
25- بابك خدايي 20 ساله دانشجوي ديريت صنعتي در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
با این لیست تا به حال ما توانستیم اسامی 59 نفر از دستگیر شدگان 27 شهریور فقط در تهران را منتشر کنیم. این درحالی است که نیروی انتظامی ولی فقیه تعداد دستگیر شدگان 27 شهریور را 35 نفر اعلام کرده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیریهای گسترده،انتقال به نقاط نامشخص ،تحت شکنجه های جسمی،جنسی و روحی قرار دادن آنها ،عدم تایید نام دستگیر شدگان ودر بی خبری نگه داشتن خانواده ها از وضعیت عزیزانشان را محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
04 مهر 1388 برابر با 26 سبتامبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دفتر دبیرکل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
اشتراک در:
پستها (Atom)