۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

روز جهانی كودک؛ وضعیت اسفبار کودکان در ایران

فعالين حقوق بشر و دموكراسي در ايران

16 مهرماه روز جهاني كودك است .روز جهاني كودك را در حالي گرامي مي داريم كه كودكاني به جرم غفلت كودكانه در پشت ميله هاي زندان منتظر اعدام هستند و رژيم حاكم بر ايران با استفاده از قوانين ضد انساني اش به او مي تازد تا وجود كودكانه او را زير چرخ هايش له كند. وجود نحيف او را ابتدا به محبس مي كشد و از او موجودي مي سازد ضد خويش و رهايش مي كند تا به خويشتن خويش بتازد و به خود و همنوعانش سيلي و تازيانه زند. لطافت روحش را مي گيرد و خشونت را جايگزين آن مي كند.هر چه آزاديخواهان و مدافعان حقوق كودك فرياد مي زنند و ناكسين را به چالش مي كشند حريف نمي شوند زيرا حاكميت تزوير و ريا هميشه از رشد انسانيت در وحشت اند و قانون هاي زشت و خشن را براي آرامش خويش تصويب و در بيدادگاهشان اجرا مي كنند و از رشته رشته وجود كودك طناب دار مي سازند تا ابتدا شخصيت او را از آن بياويزند و بازمانده شمع وجودش را دار بزنند.
طبق ماده 37 پيمان نامه حقوق كودك هيچ كودكي نبايد مورد شكنجه يا ساير رفتارهاي بي رحمانه ، غير انساني يا تحقير آميز قرار گيرد مجازات اعدام ، يا حبس ابد بدون امكان آزادي ، نبايد در مورد جرم هايي كه اشخاص زير 18 سال مرتكب مي شوند اعمال گردد اما امروز در حالي روز جهاني كودك را گرامي مي داريم كه بيش از 100 كودك به جرم ناخواسته محكوم به اعدام شده اند و در آستانه اين روز حكم اعدام بهنود شجاعي و صفر انگوتي در حال به اجرا در آمدن است.
روز جهاني كودك را در حالي گرامي ميداريم كه در اعتراضات اخير آزاديخواهي مردم ايران دهها كودك بازداشت و باتون و شکنجه را با تمام توان تحمل كرده اند .
روز جهاني كودك را در حالي گرامي مي داريم كه اختلاف طبقاتي بيش از پيش شكاف ميان كودكان راعميق تر مي كند يعني ضجر كودكي بيشتر تا شاهد رفاه و آرامش كودكي ديگر شود.
روز جهاني كودك را در حالي گرامي مي داريم كه روز به روز به تعداد كودكان كار و خيابان ‌افزوده مي شود كودكاني حاصل فقر و سرگشتگي ، ‌كودكاني كه درد بي خانماني و دربدري را با تمام وجود حس مي كنند ، ‌كودكاني كه سرماي زمستان وآفتاب سوزان تابستان از آنان ظاهري خشن ساخته اما باطني آرام و حساس .
كودكاني كه اوضاع نابسامان اقتصادي و معضلات اجتماعي و فشارهاي روحي و رواني اطراف به آنها مقاومت مي آموزد . مقاومت و دفاع از هستي و حقوق انساني خويش.
واحد حقوق كودك فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران در 16 مهرماه (8 اكتبر) روز جهاني كودك خواهان :
1- لغو اعدام كودكان و ممنوعيت و حذف اعلام جرم عليه كودكان
2- برخورداري همه كودكان از مسكن ، آموزش و بهداشت رايگان و تخصيص و تامين امكانات رفاهي و آموزشي
3-شناسايي ، معرفي و مجازات تمامي كساني كه در بازداشت ،‌شكنجه و قتل كودكان در اعتراضات اخير دخیل بودند
4- به رسميت شناختن حقوق انساني تمامي كودكان صرف نظر از ميلت ، نژاد و مذهب
5- پايان دادن به هر گونه بهره كشي از كودكان
واحد حقوق كودك فعالين حقوق بشر و دموكراسي در ايران از تمامي سازمانهاي مدافع حقوق كودكان و فعالين حقوق كودك مي خواهد كه براي رسيدن تمامي كودكان به حقوق انساني خويش و رهايي كودكان در معرض اعدام با ما همگام و هم صدا شوند.
16 مهر 1388 برابر با 8 اکتبر 2009

****

حدود ۹۰۰ هزار کودک و نوجوان در ایران متاهل اند
روزنامه خراسان: یک پژوهشگر فعال حوزه کودکان می گوید حدود ۹۰۰ هزار کودک و نوجوان در کشور متاهل اند. فرشید یزدانی می گوید: حدود ۲۳ میلیون کودک در کشور وجود دارد که حدود ۱۶ تا ۱۷ میلیون نفر از آن ها در رده سنی آموزشی قرار دارند و برآورد می شود، بیش از ۳ میلیون کودک خارج از چرخه تحصیل قرار داشته باشند.

فرشید یزدانی پژوهشگر فعال حوزه کودکان با بیان این مطلب به ایسنا گفت: از ۹۰۰ هزار کودک و نوجوان متاهل ۲۵ هزار نفر طلاق گرفته اند و از ۲۵ هزار نفر طلاق گرفته نیز ۱۵ هزار نفر ۱۰ تا ۱۴ ساله اند. وی افزود: بر اساس برآوردهای غیررسمی حدود ۷۰ هزار نفر از کودکان کشور فاقد شناسنامه اند. با آن که فرشید یزدانی می گوید به طور رسمی ۷/۱ میلیون کودک کار در کشور وجوددارد، سید حسن موسوی چلک- مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور- با اعلام آخرین گزارش از تعداد کودکان کار و خیابان ارجاع شده به مراکز بهزیستی خبر داد: سال گذشته حدود ۱۰ هزار و ۴۱۴ نفر از کودکان کار و خیابان برای ساماندهی به ۴۵ مرکز بهزیستی ارجاع داده شدند، به طوری که ۷۸ درصد این کودکان ایرانی و ۲۲ درصد بقیه از اتباع بیگانه و اغلب افغان بودند.

مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به جنسیت کودکان ارجاع شده به مراکز بهزیستی که ۹/۲ درصد آن ها را دختران تشکیل می دادند، تصریح کرد: این دختران پس از معرفی به بهزیستی بلافاصله به مراکز شبانه روزی سازمان ارجاع داده می شوند. به گفته وی، تنها ۵/۳ درصد از کودکان کار و خیابان ارجاع شده، سابقه بزه و جرایم کیفری داشتند.

وی با تاکید بر این که بنابر اظهارات خود کودکان، ۹۵ درصد آن ها سابقه هیچ گونه آزاری در زندگی خود نداشتند، افزود: حدود ۷۶ درصد آن ها با خانواده های خود در ارتباط بودند و یا آن که با آن ها زندگی می کردند. فرشید یزدانی- پژوهشگر فعال حوزه کودکان- می گوید: حدود ۲۳ میلیون کودک در کشور وجود دارد که حدود ۱۶ تا ۱۷ میلیون نفر از آن ها (حدود ۷۳ درصد) در رده سنی آموزشی قرار دارند و برآورد می شود، بیش از ۳ میلیون کودک (حدود ۱۸ درصد)، خارج از چرخه تحصیل قرار داشته باشند.

هم چنین بنا بر اظهارات سید حسن موسوی چلک- مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی این سازمان- آخرین گزارش از وضعیت تحصیلی کودکان کار و خیابان ارجاع شده به مراکز بهزیستی در سال گذشته حاکی است: حدود ۱۰ هزار و ۴۱۴ نفر از کودکان کار و خیابان به مراکز سازمان بهزیستی سراسر کشور ارجاع شده اند که حدود ۵۰ درصد آن ها ترک تحصیل کرده اند و تحصیلات اغلب آن ها در حد ابتدایی و راهنمایی بوده است.

وی در این باره افزود: بیش از ۳۰ درصد کودکان یاد شده دارای تحصیلات ابتدایی، ۲۸ درصد راهنمایی، ۱۶ درصد متوسطه و ۲۴ درصدشان نیز بی سواد بودند.

مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور تاکید کرد: مشکلات مالی و معیشتی، بخشی از عوامل ترک تحصیل کودکان یادشده را تشکیل می دهد.

آیا حکومت جرأت می کند معترضان را اعدام کند؟

وبلاگ بابک داد (روزنامه نگار در ایران)

دو خبر تازه درباره معترضان دربند، فضای ذهنی همه ما را دوباره به یاد فرزندان اسیر جنبش حق طلبانه ملت ایران انداخته است. فرزندانی که هرگز از یاد مردم بیرون نیستند. یکی خبر است و دومی شایعه و هر دو قابل تأمل هستند.

اولین خبر که منبع خبری موثق یا مستقلی هنوز آن را تأیید نکرده، در حقیقت شایعه ای است که از قول یکی از فرماندهان کودتا (فرمانده جدید بسیج) نقل شده که ظاهرا" در جلسه ای از مقام رهبری تقاضا کرده اجازه دهد تعدادی از اسیران جنبش را اعدام کنند تا قائله اعتراضات فروکش کند و مردم به خانه ها بازگردند! نمی دانم این شایعه چقدر صحیح است، اما بدلیل نشانه های بی خردی و سبعیتی که قبلا" از سران و مقامات کودتاچی دیده ایم، احتمال صحت چنین شایعه ای دور از واقعیت نیست!

اما خبر دوم را خبرگزاری "هرانا" منتشر کرده است: "محمد رضا علی زمانی ، روز دوشنبه 13 مهرماه از بند 209 زندان اوین به شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی منتقل شده و حکم اعدام به وی ابلاغ شد!"

"هرانا" به نقل از کمیته گزارشگران حقوق بشر گزارش داده "محمدرضا علی زمانی"، عضو انجمن پادشاهی ایران که در جلسه دوم محاکمه عوامل دخیل در اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری، اعترافات مفصلی از وی اخذ گردید و سخنان وی در دادگاه انقلاب از تلویزیون نیز پخش شده بود، روز دوشنبه 13 مهرماه از بند 209 زندان اوین به شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی منتقل شده و حکم اعدام به وی ابلاغ شده است.

این خبر، می تواند تأیید کننده آن شایعه باشد. بالاخره حکومت تصمیم گرفته آخرین نعره های وحشت آفرین خود را برای ارعاب و سرکوب ملت سر دهد، تا شاید بتواند این اعتراضات دامنه دار را مهار کند. روز گذشته هم سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی به ناتوانی پلیس برای مهار "آشوبهای خیابانی" اذعان کرد و حالا لابد به جبران اعتراف او به ناتوانی نیروهای انتظامی، حاکمیت بازهم تصمیم دارد مشت آهنین خود را برای سرکوبی مردم نشان دهد.

سئوال این است: با خبر اعدام یک عضو انجمن پادشاهی که عقیده اش سلطنت طلبانه است و ناگزیر به اعترافات ساختگی هم شده، چه باید کرد؟ و با آن شایعه که ممکن است تعدادی را محکوم یا اعدام کنند، باید چه کرد؟ آیا با سکوت و خانه نشینی ما، حکومت به فرزندان دربند ملت رحم خواهد کرد؟ با بی توجهی ما به حقوق انسانی یک عضو یا هوادار نظام سلطنتی، آیا حاکمان به سایر فرزندان درون نظام رحم خواهند کرد؟ یا اینکه با هر قدمی که مردم عقب نشسته اند، این حکومت پیش آمده و بر حقوق بدیهی مردم پای نهاده است؟

آیا اعترافات شدید و غلیط "محمدرضا علی زمانی" در دادگاه دوم بر علیه خودش، باعث نجات وی از زندان یا گشایشی در کار او شد؟ آیا اعترافات سایر زندانیان باعث نرمش این نظام خونریز شده؟

به اعتقاد من، صدور حکم اعدام به این "عضو انجمن پادشاهی"، باید تمام اهالی جنبش سبز و ایرانیان را از هر گروهی که هستند به خروش درآورد. دقیقا" بر عضویت ایشان در "انجمن پادشاهی" اصرار و تأکید می کنم تا حکومت بداند جنبش حق طلبانه ملت ایران، بر پایه های محکمی از جمله حفظ حقوق انسانی تمام ایرانیان بنا نهاده شده است و تفاوتی میان افراد با عقاید مختلف وجود ندارد. خاصه اگر محکوم در دادگاههای بی صلاحیت و بیدادگاههای نظام کودتایی باشند.

باید سلاح همیشگی کودتاچیان "ایجاد اختلاف یا افتراق" میان نیروهای سیاسی را خنثی کنیم. حاکمان گمان کرده اند اگر اعدامها را از فردی مثلا" با پیشینه ای غیر اصلاح طلبانه مانند عضویت در انجمن پادشاهی شروع کنند، نقطه آغاز مناسبی برای سکوت رضایت آمیز مردم جسته اند و سپس به اعدام سایر معترضان اقدام می کنند! آنها به خطا گمان می کنند با این نقطه شروع، اصلاح طلبان یا حق طلبان برای حفظ جایگاه فکری یا خط کشی های سیاسی، با بی توجهی از کنار اعدام یک عضو انجمن پادشاهی عبور می کنند تا وصله های همیشگی "وابستگی و ضدیت با نظام" و امثالهم بر آنها زده نشود. به رغم این خام اندیشی حاکمان، ما "محمدرضا علی زمانی" را یک شهروند ایرانی می دانیم که بدون محاکمه در یک دادگاه عادل، مبری از هر اتهام یا جرمی است. همانطور که هیچکدام از اتهامات اسیران سبز و معترضان حق طلب دادگاههای نمایشی اخیر اثبات نشده اند و بدلیل آنکه جملگی مجبور به اعترافات ساختگی شده اند، هیچکدام آنها از دیدگاه وجدان جمعی مردم مستوجب مجازات نیستند، بلکه اگر عقلانیتی در حاکمان باقی مانده باشد، باید از همگی آنان دلجویی شود و خسارات مادی و معنوی و روحی به خود و خانواده هایشان به بهترین شکلی جبران گردد.

با حمایت کامل از جان "محمدرضا علی زمانی" و برای دفاع از حقوق انسانی و شهروندیش، باید بی هیچ لکنتی به میدان بیاییم و اعلام کنیم برای حقوق و جان او، ارزشی برابر با حقوق و جان تک تک معترضان و حق طلبان قائل هستیم و به جفا بر او رضایت نخواهیم داد. بدین ترتیب برای مقامات بلندپایه نظام و سران کودتا پیغام مهمی خواهیم فرستاد؛ پیغام این است: تک به تک اسیران معترض، برای آحاد جامعه ایرانی و جنبش حق طلبانه و سبز ملت ایران، مهم هستند و اجازه تعرض به حقوق و جان هیچکدام از آنها را نخواهیم داد.

از این عضو انجمن پادشاهی، فارغ از دیدگاه سیاسی اش، به مثابه یک شهروند معترض صد در صد حمایت می کنیم و در حمایت از هیچکدام از معترضان و زندانیان، به چیزی جز اعاده تمام حقوق انسانی آنها قانع نمی شویم. نباید اجازه بدهیم حاکمان بیش از این از جداسازی ما سود ببرند و با انگ زدن به این و آن، باعث خنثی شدن نیروهای حق طلبان شوند و فرزندان ملت را بی جرم و بی جنایت، تک به تک به مسلخ ببرند. این حمایت یکپارچه و بی تبعیض از تمامی اسیران دربند، یک وظیفه ملی است و حاکمان را از ادامه این بازی غیرعاقلانه با روحیه حق طلبی مردم بازخواهد داشت. ضمن اینکه اتحاد ما، ضامن حفظ جان فرزندان دربند ملت در زندانهای نظام جائر و ظالم خواهد بود. در این تردید نکنید.

درگیری فیزیکی با زندانیان سیاسی در زندان اوین

خبرگزاری هرانا : تعدادی از زندانیان خطرناک محبوس در زندان اوین اقدام به حمله فیزیکی به زندانیان عقیدتی این بند زندان کردند.
به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز مورخ 16 مهرماه، جمعی از مجرمان خطرناک سالن 10 اندرزگاه 8 زندان اوین نخست با فحاشی به کاندیداهای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری اخیر به اهانت به زندانیان سیاسی قدیمی و جدید الورود (دستگیر شدگانی که در جلسات دوم و سوم محاکمات در برابر دوربین های تلویزیون مورد محاکمه قرار گرفتند) پرداخته و آنگاه به دکتر حسین کرمی مسئول کمیته پزشکان ستاد میر حسین موسوی که از اواسط تیرماه در بازداشت نیروهای امنیتی بوده و از حدود یکماه پیش نیز به بند عمومی منتقل شده است حمله فیزیکی کردند.
زندانیان سیاسی شاهد موضوع این مهم را به تحریک مسئولان زندان عنوان داشتند، در این میان با توجه به انحلال بند سیاسی زندان اوین یکی از مکانیزمهای فشار بر زندانیان عقیدتی، استفاده از اهرم فحاشی حتی حمله فیزیکی مجرمان معتاد و خطرناک به زندانیان سیاسی است.

تاسیسات مخفی قم؛ سیا: از سه سال پیش خبر داشتیم

سایت فارسی وزارت خارجه اسرائیل (hamdami.com): رئیس سرویس اطلاعات خارجی ایالات متحده (سی آی ای) فاش ساخت که آن نهاد اطلاعاتی از سه سال پیش از وجود مرکز اتمی در حال احداث در شمال قم آگاهی داشت و سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) و همچنین سازمان های اطلاعاتی فرانسه و بریتانیا نیز در گردآوری اطلاعات درباره این سایت اتمی فعال بوده اند. حکومت ایران دو هفته پیش وجود تاسیسات اتمی "فردو" را افشا کرد و آن را به آگاهی آژانس بین المللی انرژی اتم رساند. ولی حتی محمد البرادعی اعلام داشت که ایران از تعهدات خود تخلف کرده و می بایست از روز اولی که قصد برپائی این تاسیسات را داشت، آژانس را از آن آگاه می کرد. ولی ایران ادعا می کند که چنین تعهدی را در چارچوب ان پی تی به عهده نگرفته است. در هفته های اخیر شایع شده که ایران پس از آن که دریافت پرزیدنت اوباما ممکن است وجود این تاسیسات مخفی را در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل افشاگری کند، با عجله وجود آن را به آژانس اطلاع داد.

آمریکا: «از سه سال پیش
از فردو اطلاع داشتیم»
در مصاحبه ای که امشب (پنجشنبه 16 مهرماه 1388- 8 اکتبر 2009) قرار است در هفته نامه آمریکائی تایم انتشار یابد، لئون پانتا رئیس سی آی ای فاش می سازد که ماموران اطلاعاتی آمریکائی از سه سال پیش سایت فردو را زیر نظر داشتند و فعالیت های آن را دنبال می کردند. او گفت: حکومت ایران برای پنهان نگاه داشتن این تاسیسات کوشش بسیار کرد، ولی جاسوسان آمریکائی از سال 2006 آن را دنبال می کردند.
با این همه، پانته گفت: تنها نه ماه پیش، هنگامی که در ماه ژانویه سمت رئیس سی آی ای را به عهده گرفت، برای نخستین بار از وجود مرکز اتمی فردو آگاه شد و گفت: از این که ایران هیچ اطلاعی در این باره نداده بود و تاسیسات را در داخل کوه می ساخت، بسیار پرسش برانگیز بود و سوء ظن بر می انگیخت. او گفت: بلافاصله دستور گردآوری اطلاعات بیشتری را داد و در ماه های اخیر یک سلسله ماموریت های مخفی در مورد آن محل برای کسب اطلاعات بیشتر به عمل آمد.

«اسرائیل، فرانسه و بریتانیا به
امور اطلاعاتی یاری رساندند»
پانتا حاضر نشد فاش سازد که این ماموریت های از چه نوع بوده و چگونه انجام شده است. او همچنین توضیح نداد که آمریکائیان چه دلائل و قرائنی به دست آورده بودند که آنان را متقاعد ساخت که سخن از یک سایت اتمی است.
او گفت: تصمیم گرفت فیلم کوتاهی در این باره تهیه شود تا اگر پرزیدنت اوباما بخواهد آن را به جهانیان عرضه کند، آماده باشد. به گفته وی: سازمان های اطلاعاتی اسرائیل، بریتانیا و فرانسه سی آی ای را در تهیه این فیلم یاری بخشیدند.
به گفته این مقام اطلاعاتی ارشد ایالات متحده، از سال 2002 که ایران به وجود تاسیسات غنی سازی در نطنز اعتراف کرد، کارشناسان امر حتم داشتند که ایران ممکن است به موازات آن تاسیسات محرمانه ای نیز در یک یا چند مکان دیگر برپا می سازد – و در جریان این تلاش بود که عملیات خاکبرداری در ناحیه ای در شمال قم مورد توجه قرار گرفت. در سال 2006 هنگامی که آمریکائیان کاملا معتقد گردیدند که عملیات غیرعادی در آن محل جریان دارد، جمهوری اسلامی توپخانه ضد هوائی در آن حوالی مستقر ساخت که ثابت می کرد عملیاتی که در آن ناحیه انجام می گیرد از اهمیت بسیار برای ایران برخوردار است.
هنوز معلوم نیست که جمهوری اسلامی چگونه اطلاع یافته بود که آمریکائیان این فعالیت ها را دنبال می کنند.

«ایران بمب اتمی می خواهد!»
علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتم ایران اعلام داشت که قرار است در سایت فردو سه هزار سانتریفوژ به صورت آزمایش کارگذاری شود. او گفت: ایران از سانتریفوژهای موجود راضی نیست و قصد دارد دستگاه های بسیار سریع تری را در فردو به کار اندازد.
صالحی تائید کرد که سیستم دفاع ضد هوائی در نزدیکی این سایت مستقر شده و اعلام داشت که یک پادگان بزرگ نظامی در نزدیکی آن وجود دارد.
آگاهان می گویند که افشاگری های جدید و سخنان صالحی سند دیگری برای اثبات این اتهام است که حکومت ایران قصد تولید بمب اتمی دارد.

یک روزنامه نگار دیگر به دادگاه احضار شد

کانون زنان ایرانی : ژیلا بنی‌یعقوب ،روزنامه نگار با احضاریه کتبی دادگاه عمومی تهران به شعبه 1151این دادگاه احضار شد. در این احضاریه که به تازگی، در منزلش به او ابلاغ شده ،دلیل احضار عنوان نشده است.در این برگه هیچ توضیحی در باره اتهام ژیلا بنی یعقوب ذکر نشده و تنها به ذکر این نکته بسنده شده است که در روز شنبه هجدهم مهرماه باید دردادگاه حاضر شود.

بنی‌یعقوب ، سردبیر وب سایت کانون زنان ایرانی احتمال می دهد،این احضاریه به منظور رسیدگی به پرونده اتهامی اش در بیست و سوم خردادماه سال گذشته و به اتهام حضور در مراسم روز همبستگی زنان ، باشد.مراسمی که با ممانعت نیروهای امنیتی اصلا برگزار نشده بود.

آن روز قرار بود تعدادی از فعالان جنبش زنان در گالری راه ابریشم تهران سالروز 22 خرداد ،روز همبستگی زنان را گرامی بدارند. اما آنها هنگام مراجعه به این گالری با درهای بسته و حضور نیروهای انتظامی و امنیتی و ممانعت شان برای برگزاری این نشست مواجه شدند . این در حالی بودکه پیش از آن مدیریت این گالری فرهنگی موافقت خود را با بر گزاری این مراسم اعلام کرده بود. اما با فشار نیروهای انتظامی و امنیتی مجبور شد درهای گالری را بر میهمانان و سخنرانان این مراسم ببندد.

ژیلا بنی‌یعقوب و دیگر بازداشت شدگان مراسم سالروز بیست و دوم خرداد پس از بازداشت غیرقانونی ،در تفهیم اتهام خود با این جمله روبرو شدند :"اتهام شما حین عبور از یک جلسه غیرقانونی است."

بازداشت شدگان مراسم بیست و دوم خرداد سال گذشته به جز بنی‌یعقوب ،هشت نفر بودند :نسرین ستوده ،سارا لقمانی ،فریده غائب ،آیدا سعادت ،ناهید میرحاج ، نفیسه آزاد ،جلوه جواهری ،عالیه مطلب زاده .

ماموران جنایتکار رژیم جوانی را به ضرب گلوله کشتند

روزنامه آفتاب یزد: جوان 21 ساله‌اي در حين فرار از دست مأموران پليس بر‌‌اثر شليك يك گلوله فوت كرد.‌ به گزارش فارس، ساعت 18 روز سه شنبه ‌مأموران گشت انتظامي تهران بزرگ در حين گشت‌زني ‌در حوالي خيابان زرتشت به 2 موتور‌سيكلت مشكوك شدند. ‌مأموران حركات اين 4 موتور‌سيكلت سوار را بررسي كرده و به آن‌ها به عنوان كيف‌قاپ مشكوك شدند و ‌‌‌فرمان ايست دادند اما راكبان موتور‌سيكلت ‌ها از اجراي دستور ايست سر باز زده و متواري شدند. ‌شاملو بازپرس شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران درباره اين پرونده گفت: مأموران پس از شليك چندين ‌تير هوايي، به سمت موتور‌سيكلت و سرنشينان آن شليك كردند كه در اين جريان يكي از راكبان مجروح شده و سپس فوت كرد. ‌وي ادامه داد: پس از بررسي از سرنشينان موتور‌سيكلت، مشخص شد اين افراد وسيله نامتعارفي به همراه ‌نداشتند و تنها مشروبات الكلي مصرف كرده بودند.


قانون به‌كارگيري سلاح بايد اصلاح شود

بازپرس ويژه قتل تهران در جريان اين حادثه گفت: قانون به‌كارگيري سلاح توسط ماموران نيروهاي مسلح در موارد ضروري، قانون كارشناسي‌شده‌اي نيست. قاضي شاملو بازپرس جنايي پايتخت با تاكيد بر لزوم بازنگري در اين قانون گفت: به‌كارگيري سلاح بايد محدود به مواردي شود كه متهم يا فرد تحت تعقيب، مسلح است يا اقدام به عمليات مسلحانه عليه ماموران كرده و يا اين‌كه اقدام به گروگانگيري نموده و عمل او براي افراد ديگر خطر جاني در پي دارد. بازپرس شعبه اول بازپرسي (ويژه قتل) دادسراي امور جنايي تهران افزود: اين شايسته نيست كه جان افراد به خاطر مسئله‌اي مانند كيف‌قاپي يا سرقت به خطر بيفتد، زيرا ضرر به مال، قابل جبران است اما ضرر جاني جبران نمي‌شود. شاملو خاطرنشان كرد: اصلاح اين قانون در حال حاضر فقط در اختيار مجلس است.

صدور حکم اعدام برای یکی از متهمان وقایع پس از انتخابات

کمیته گزارشگران حقوق بشر- محمدرضا علی زمانی، عضو انجمن پادشاهی ایران که در جلسه دوم محاکمه عوامل دخیل در اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری، اعترافات مفصلی از وی اخذ گردید و سخنان وی در دادگاه انقلاب با پخش تلویزیونی نیز مواجه شده بود، روز دوشنبه 13 مهرماه از بند 209 زندان اوین به شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی منتقل شده و حکم اعدام به وی ابلاغ شد. هیچ یک از متهمانی که در جلسات دوم و سوم دادگاه های علنی، مورد محاکمه قرار گرفتند، امکان دسترسی به وکلای انتخابی را نداشتند و با وکلای تسخیری مورد تأیید دادگاه انقلاب، در این محاکمات حضور یافته بودند.

عکس؛ خیابان نشینی یک خانواده تهرانی


تداوم اعتراضات دانشجویی در دانشگاه علم و صنعت

اعتراضات دانشجوئی در دانشگاه علم و صنعت برای چهارمین روز متوالی ادامه یافت.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر روز سه شنبه 14 مهر دانشجویان این دانشگاه هم صدا با دانشجویان دانشگاه های دیگر فریادهای اعتراضی سر دادند.

در این تجمع اعتراضی دانشجویان راس ساعت 12:30 مانند روزهای گذشته در سلف پسران شعارهای "الله اکبر" و "یا حسین میر حسین" سردادند.

درمقابل این اعتراضات دانشجوئی، رئیس کلّ حراست به همراه تعداد زیادی از مأمورین حراست و نیروهای بسیجی امروز نیز مانند روزهای قبل با حضور در سلف و اطراف آن سعی در ترساندن دانشجویان داشتند. همچنین آن ها با شناسایی تعدادی از دانشجوها و یادداشت شماره های دانشجویی آن ها ساعاتی بعد با زنگ زدن به منزل آن ها و تهدید کردن آنها و خانواده شان سعی درصدد سرکوب اعتراض ها برآمدند.

طیّ چند روز گذشته نیز مأمورین حراست با گرفتن کارت های دانشجویی دانشجویان و ممنوع الورود کردن آن ها و احضار تعدادی از آن ها به کمیته ی انضباطی قصد ایجاد فضای رعب و وحشت بین دانشجوها را دارند.

گفتنی است شهید کیانوش آسا، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت در اعتراضات پس از انتخابات در یکی از تجمعات اعتراضی جان سپرد و از این رو این دانشگاه به یکی از اصلی ترین صحنه های اعتراضات دانشجوئی مبدل شده است.

توقیف یک نشریه دانشجویی به اتهام تائید هولوکاست

نشریه دانشجویی "گلاوژ" دانشگاه خواجه نصیر روز یکشنبه 12 مهر ماه توقیف شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر اتهامات این نشریه نشر اکاذیب، ترویج قومیت گرایی و تایید تلویحی هلوکاست عنوان شده است.

توقیف یک نشریه دانشجویی به اتهام "تایید هلوکاست" در حالی صورت می گیرد که محمود احمدی نژاد در سخنرانی ها و مصاحبه های خود پیوسته عنوان می کند که "هلوکاست" یک مسئله تاریخی و علمی است و همه باید حق داشته باشند در مورد آن گفتگو و اظهار نظر کنند.

فشارهای مدیریت و حراست دانشگاه خواجه نصیر بر فعالین دانشجویی با کمک و همکاری بسیج این دانشگاه در سال جدید تحصیلی شدت یافته است.

برخی از فعالین سندیکای کارگران نیشکر اهواز به حبس محکوم شدند

سایت موج آزادی: یکی از شعب دادگاه تجديد نظر اهواز فعالين کارگری و اعضای هيئت مديره سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه را به زندان محکوم کرد.علی نجاتی رئيس هيئت مديره سنديکای نيشکر هفت تپه و فريدون نيکوفرد، رمضان عليپور و جليل احمديان از اعضای هيئت مديره اين سنديکا هر کدام به شش ماه زندان تعليقی و شش ماه زندان تعزيری محکوم شدند. محمد حيدری مهر يکی ديگر از اعضای هيئت مديره اين سنديکا نیز به ۴ ماه زندان تعزيری و هشت ماه زندان تعليقی محکوم شده است. لازم به ذکر است که اين حکم از طرف دادگاه تجديد نظر اهواز تائيد شده است. علی نجاتی و رضا رخشان از فعالان سندیکای کارگری نیز نيز جداگانه در دادگاه انقلاب دزفول دادگاهی شدند، اما فعلا حکم مشخصی برایشان صادر نشده است.

پوستر تظاهرات 13 آبان؛ دانشجویان و دانش آموزان در کنار مردم


سرکرده جنایتکار نیروی انتظامی به نحو مضحکی مدعی شده که در روز قدس هیچ اتفاقی نیفتاده و و در روز 13 آبان نیز اتفاق خاصی رخ نخواهد داد. اما گزارشهای رسیده از داخل کشور حاکیست که فعالین از هم اکنون خود را برای برپايی یک تظاهرات گسترده ضد حکومتی در آن روز همانند آنچه در روز قدس اتفاق افتاد، آماده می کنند.

سرکرده انتظامی: 13 آبان هم مثل روز قدس اتفاق خاصی نمی افتد

ایلنا: فرمانده نیروی انتظامی در پاسخ به این سئوال که برخورد نیروی انتظامی با حضور احتمالی مردم معترض در راه پیمایی 13 آبان چگونه خواهد بود، گفت: تصورم این است که در روز 13 آبان اتفاقی رخ نمی دهد و ما نبايد خيلي نگران باشيم. روز قدس هم گفتم اتفاقي نخواهد افتاد كه اتفاقي هم نيفتاد.

اسماعيل احمدي‌مقدم با بیان اینکه 13 آبان روز مبازره با استكبار است گفت: نیروی انتظامی اقدامات خود را طبق روال هر سال انجام می دهد، اما تصورم اين است كه روز 13 آبان حادثه خاصي نخواهيم داشت.

مرگ یک دانشجوی پلی تکنیک به ضرب گلوله ماموران انتظامی

مدیریت دانشگاه امیرکبیر به درخواست نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم یادبود برای یکی از دانشجویان و نیز کارمند این دانشگاه که چند روز قبل به ضرب گلوله ماموران نیروی انتظامی کشته شد، ممانعت بعمل آوردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، سیمه جعفر قلی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر و یکی از کارکنان مرکز تحصیلات تکمیلی آموزش های مجازی در هفته ی نخست مهرماه، در حالیکه به همراه حمیدرضا و سارا؛همسر و دختر 8 ماهه اش در حال بازگشت از قم به تهران بودند، بر اثر اشتباه فاحش یکی از ماموران نیروی انتظامی، که در همان حین در تعقیب خودروی دیگری بوده اند، در اتوبان تهران-قم و شلیک گلوله بسر زخمی شده و جان سپرد.

بدنبال مرگ دلخراش این دانشجوی دانشگاه پلی تکنیک، جمعی از دانشجویان دانشکده کامپیوتر و اعضای شورای صنفی این دانشکده برای برگزاری یک مراسم یادبود برای این دانشجوی بیگناه، با ممانعت ها و سنگ اندازی های عجیب مدیریت انتصابی دانشگاه پلی تکنیک شده اند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دیروز علیرضا رهائی طی تماسی با رئیس دانشکده کامپیوتر این دانشگاه شخصا به وی دستور ممانعت از هرگونه برنامه یادبود برای این دانشجوی کشته شده را داد. هم چنین واعظ از مسئولان حراست پلی تکنیک نیز به دستور نهادهای امنیتی تلاش زیادی برای ممانعت از این مراسم بعمل آورد.

این واقعه دلخراش در حالی رخ داد که پس از گذشت 10 روز از این فاجعه طی تماس های مکرر از سوی ارگان های مختلف لغو فوری مراسم یادبود درخواست شد.اما با پیگیری و اصرار مسئولان دانشکده کامپیوتر و نیز مسئولان مرکز تحصیلات تکمیلی آموزش های مجازی این مراسم روز گذشته در سکوت و بی خبری کامل و نیز بی اطلاعی دانشجویان در این دانشگاه برگزار شد.

ممانعت از برگزاری مراسم یادبود برای این دانشجوی در حالی است که جمع گسترده ای از دانشجویان این دانشگاه از آغاز سال تحصیلی، از حضور بر سر کلاس های درس منع شده و از ثبت نام آنها نیز جلوگیری بعمل آمده است.

هم چنین با وجود احتمالاتی مبنی بر حضور کامران دانشجو در این دانشگاه طی روزهای آتی جمع قابل توجهی از دانشجویان به این دانشگاه ممنوع الورود شده اند.

گفتنی است مدیریت دانشگاه و نهادهای امنیتی از بیم اعتراضات گسترده دانشجوئی به مرگ دلخراش این دانشجو، تاکنون برای عدم اطلاع رسانی خبری پیرامون این حادثه هولناک تلاش های زیادی نموده اند.

زندانیان سیاسی در شرایطی غیرانسانی در زندان اوین

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

قرار دادن ده ها زندانی سیاسی با شرایطی غیر انسانی در قرنطینه بند 7 زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده از قرنطینه بند 7 زندان اوین ،ده ها زندانی سیاسی در شرایط غیر انسانی و فضایی بسیار محدود برای چندین هفتۀ متوالی در آنجا نگهداری می شوند .
دهها زندانی سیاسی که بعضی از آنها هفته ها است در قرنطینه بند 7 در شرایط غیر انسانی بسر می برند. زندانیان سیاسی هستند که اکثر از دستگیر شدگان اخیر ویا زندانیان سیاسی که پس از ماهها زندانی بودند در بند 209 به آنجا منتقل شده اند.
قرنطینه بند 7 از چهار سلول تشکیل شده است که در هر سلول آن بین 15 تا 20 نفر نگهداری می شوند. تعداد زندانیان سیاسی که در حال حاضر در آنجا قرار داده شده اند بین 70 الی 80 نفر می باشند.قرنطینه به منظور نگهداری موقت زندانی است تا تعیین تکلیف شود.و معمولا زندانی یا با وثیقه آزاد می شود و یا اینکه به بندهای عمومی منتقل می شود . مدت نگهداری او از چند ساعت تا چند روز نباید طولانی تر باشد.ولی در مواردی بازجویان وزارت اطلاعات برای تحت فشار قرار دادن زندانی مدت بازداشت او را طولانی تر می کنند.
زندانیان سیاسی که در قرنطینه بند 7 بسر می برند.چندین برابر ظرفیت سلولهای آنها زندانی جای داده اند بطوری که امکان تنفس را برای زندانی سخت کرده. زندانیان سیاسی فاقد پوشش کافی هستند چه به لحاظ لباس و پتوهای مورد نیاز استراحت آنها . بطوریکه به آنها گفته شده خانواده هایشان باید پتوهای مورد نیاز استراحت آنها را تامین کنند. پتوها باید فاقد حاشیه باشند. غذای زندانیان به لحاظ کمی نیازهای جسمی آنها را تامین نمی کند و به لحاظ کیفی بسیار پایین می باشد و تقریبا غیرقابل مصرف است.از امکانات درمانی جدی محروم هستند.شرایط بهداشتی قرنطینه بخصوص سرویس های بهداشتی آن بسیار کثیف و غیر بهداشتی است.
تعدادی اززندانیان سیاسی که از 3 هفته پیش به قرنطینه بند 7 منتقل شدند ودر بلاتکلیفی و شرایط غیر انسانی بسر می برندعبارتند از : حامد یازرلو،حسن طرلانی،فرزاد مددزاده،ضیاء نبوی، مجید دری و علی بیکس و ده ها زندانی سیاسی دیگر می باشند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،قرار دادن زندانیان سیاسی در شرایط غیر انسانی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایتهای سیستماتیک در زندانهای ولی فقیه علی خامنه ای است.

15 مهر 1388 برابر با 07 اکتبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

ادامه تجمع اعتراضی خانواده های دستگیرشدگان

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

ادامه تجمعات اعتراضات خانواده های دستگیر شدگان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین

بنابه گزارشات رسیده خانواده های دستگیرشدگان اخیر به تجمعات اعتراضی خود در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب برای آزادی عزیزانشان ادامه می دهند.
روز های سه شنبه و چهارشنبه 14 و 15 مهرماه دهها نفر از خانواده بازداشت شده ها از ساعت 8:30 صبح در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواستار آزادي عزيزانشان بودند.
طی دیروز وامروز اسامي تعدادي از بازداشت شده های ورزشگاه آزادی مورد تایید دادگاه انقلاب قرار گرفت و براي بعضی از بازداشت شدگان قدیمی كفالت و وثيقه تعیین شد .اما با توجه به اينكه در بین خانواده ها ، خانواده هايي همچون خانواده علي اميني ،‌رامين عبدالمحمدي ،اميد وحيدي ، متين حيدرزاده بودند كه با وجود گذاشتن كفالت و وثيقه هنوز عزيزانشان آزاد نشده بودند نگراني خانواده ها در مورد آزادي عزيزانشان بيشتر شده.
به خانواده ها گفته شده بود که بروید مقابل زندان اوين ما نامه آزادي را فرستاده ايم. خانواده ها از صبح تا شب به اميد آزادي عزيزانشان به انتظار مي ايستادند اما دريغ از آزادي در دادگاه انقلاب هم هيچ كس پاسخگوي آنها نيست و دائما آنها را به زندان اوين و از اوين به دادگاه انقلاب پاس مي دهند.
.تعدادي از خانواده ها به نمايندگي از بقيه خانواده ها به داخل دادگاه انقلاب رفتند تا با دفترحداد و حيدري فر تماس بگيرند و مطمئن شوند كه اگر كفالت و وثيقه بگذارند عزيزانشان ازاد مي شوند.منشي دفتر حداد ابتدا با شنيدن اين صحبت خانواده ها ميني بر اينكه عده اي وثيقه گذاشته اند اما هنوز عزيزانشان آزاد نشده اند اگر ما هم وثيقه بگذاريم عزيزانمان آزاد مي شوند يا نه با عصبانيت و برخورد وحشیانه به خانواده ها جواب داد: اگر فكر مي كنيد ما دروغ مي گوييم كفالت و وثيقه نگذاريد تا بچه هايتان در آنجا بپوسند آنوقت مي فهميد راست مي گوييم يا دروغ. شما علنا داريد به ما تهمت دروغگويي مي زنيد و تلفن را به روي خانواده ها قطع كرد.
همين امر باعث شد صداي اعتراضات خانواده ها در بيرون دادگاه انقلاب شدت یابد.چرا كه تا به حال غير از توهين و تحقير و دروغگويي و زدن برچسب به عزيزانشان چيز ديگري از مسئولين دادگاه انقلاب نشنيده اند.
در مقابل بخش اداری زندان اوين 28 نفر از خانواده بازداشت شده ها تجمع كردند و خواهان آزادي عزيزانشان بودند كه هيچ كس جوابگوي آنها نبود.
از طرفي هنوز از تعدادی از بازداشت شدها هيچ خبري در دست نيست و خانواده ها با نگراني در انتظار خبري از وضعيت عزيزانشان هر روز به دادگاه انقلاب و زندان اوين مراجعه مي كنند

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ادامه بازداشت وبی اطلاع نگه داشتن خانواده های آنها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.

15 مهر 1388 برابر با 07 اکتبر 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

نامه نوجوان محکوم به اعدام به خانواده مقتول

فعالان حقوق بشر در ایران

خبرگزاری هرانا : حسین علی پور متولد 7 تیرماه 1368، به جرم قتلی که در 16 سالگی (شهریور 84) مرتکب شده است، هم اکنون در زندان لاکان رشت زندانی است و با تائید شدن حکم قصاص اعدام خواهد شد.

این نوجوان محکوم به اعدام با ارسال نامه ای سرگشاده به خانواده مقتول درخواست بخشش و نجات خود از چوبه دار را دارد.


جناب آقای مقصود پروانه

سلام علیکم. پس از عرض ادب و ارادتمندی امیدوارم حال آن بزرگوار خوب بوده باشد. جناب آقای پروانه من یک جوانی 16 ساله بودم که دارای عقل کامل نبودم و سخت از کرده خود پشیمان نادم هستم.

اگر پی بردن به اشتباه و خطا ندامت و پشیمانی است و زدودن از گناه توبه است پس به عظمت الله من از نادمین و توبه کنندگانم. یکی از ابزارهای اعمال قانون در جامعه زندان است که خاطیان جهت اصلاح بدانجا هدایت می شوند مطمئناً اگر طول مدت حبس با جرم و سن و سال من سازگار باشد عاقبت با گرفتاری مشکلات فراوان به سر می برم. علی ایحال از شما برادر عزیز و بزرگوار استدعا دارم حقیر را مورد عفو گذشت اغماض قرار داده تا با آزادیم عمری دعا گوی شما و خانواده بزرگوارتان باشم. امیدوارم مرا مورد عنایت لطف خودتان قرار دهید. وسلام.

با شایسته ترین احترامات

ارادتمند کوچک شما / حسین علی پور

مردی را اعدام کردند، همسرش در آستانه سنگسار

خبرگزاری هرانا : محمد مصطفایی وکیل دادگستری می گوید موکلش بدون اطلاع او در زندان تبریز اعدام شده است.

وی در وبلاگ دفاع از بی دفاع ماجرا را چنین شرح میدهد :

رحیم محمدی صبح دیروز بدون اینکه اینجانب به عنوان وکیل وی و نیز خانواده اش مطلع باشیم. به پای چوبه دار رفت و اعدام شد. این جوان رنج کشیده در زندگی به همراه همسرش، با روبرو شدن با برخی از کارمندان از خدا بی خبر و شهوت طلب دولتی، به کام مرگ کشیده شد و پنج قاضی شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر و کیفری استان تبریز به نامهای آقایان: امیری(رییس)، کاظمی، امن الهی، جعفرزاده و بهنام به مجازات اعدام و سنگسار محکوم شدند و با تایید دو قاضی شعبه 27 دیوانعالی کشور به نامهای محمد رضا بروجردی و سید حسین جعفری حکم رحیم محمدی اجرا شد و قرار است به زودی کبری بابایی نیز سنگسار شود.

اجرای حکم اعدام رحیم محمدی در حالی صورت گرفت که مسئولین پرونده و اجرای احکام تمایل داشتند که رحیم محمدی به صورت پنهان و برخلاف آیین نامه اجرای احکام اعدام به پای چوبه دار رفته و جانش را بگیرند. این جوان قربانی جامعه ای شد که زمینه ناهنجاری را برای او مهیا کرد. قربانی انسانهای فرومایه ای شد که برای شهوت رانی از موقعیت نابسامان خانواده رحیم محمدی سوء استفاده کرده و به همسر وی چشم دوختند. قربانی انسانهایی شد که در ظاهر خود را مظهر دین و اسلام معرفی کرده و در خفا گرگ صفت بودند. قربانی بی توجهی جامعه و انسانهای اطراف خود شد.

سئوال من از ریاست قوه قضاییه این است که: اینکه می فرمایید بايد تلاش شود تا مباني حقوق اسلامي که بر پايه احترام به جايگاه رفيع انساني است براي جوامع بشري تبيين شود. با اعدام برخلاف مقررات این دست از جوانان است؟؟؟؟ آقای لاریجانی جایگاه رفیع انسانی در سیستم قضایی کشومان به فراموشی سپرده شده است. جوانی را به دار می آویزند و به خانواده اش اطلاع نمی دهند. جنازه جوان را به مادر و پدر بیچاره اش نمی سپرند. این چه جایگاه انسانی است که وکیل محکوم به اعدام، مطلع از اجرای حکم اعدام موکلش نمی شود. آقای لاریجانی جوانانی در این کشور اعدام می شوند که حقشان اعدام نیست ولی انسانها آنها را ناجوانمردانه به دار می آویزند. آقای لاریجانی با چشمهای بسته نمی توان عدالت را در کشور برقرار نمود. آقای لاریجانی پیش از اینکه دیر شود جلوی تمام اعدامها را بگیرید. و نگذارید جوانان این مرز و بوم قربانی انتقام گیری برخی از مسئولین گردند. جناب آقای لاریجانی نامه ای را خطاب به دادستان تهران نوشتم ولی بی آنکه پاسخی دریافت کنم. موکلم را اعدام نمودند و جان نحیفش را گرفتند. جناب آقای لاریجانی اگر قصاص حق شخصی است و شما معذور از اجرای آن نیستنید آیا اعدام رحیم محمدی هم حق شخصی بود که اینگونه جانش گرفته شد. آقای لاریجانی نامه ای که برای دادستان نوشتم را بخوانید. آنوقت پی خواهید برد که رحیم محمد و کبری بابایی بی گناه بوده اند محکوم به مرگ شدند.

من در نامه دادستان چنین نوشتم: در اجرای ماده 18 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب، نسبت به دادنامه شماره 291 مورخ 12/10/87 صادره از شعبه دوم دادگاههای کیفری استان در پرونده کلاسه 2/87-313 ک و شماره 159مورخ 31/1/1388 صادره از شعبه 27 دیوانعالی کشور در پرونده کلاسه 21/27/1424 موارد غیر شرعی بودن محکومیت موکلین 1- رحیم احمدی به مجازات اعدام به اتهام لواط به عنف و سنگسار به اتهام زنای محصن و 2- کبری بابایی به اتهام سنگسار را ذیلآ اعلام و استدعای اعمال ماده مرقوم را جهت اعاده دادرسی دارد:

الف) مقدمه

پرونده ای که به نظر حضرتعالی خواهد رسید، از پرونده های بسیار نادری است که کمتر می توان در دستگاه قضایی نمونه آن را مشاهده کرد ولی در اجتماع نمونه یا مشابه آن بسیار است. این پرونده نمونه محسوسی از مشکلات برخی از خانواده هایی می باشد که به دلایل مختلف از جمله فقر و فشار ناشی از آن، دست به ارتکاب جرم می زنند ولیکن در بسیاری از مواقع جرائم آنها، از دید مسئولین پنهان نمانده و مانند این پرونده، متهمان اصلی آن بی گدار به آب زده و از عملکرد غیر قانونی خود فیلم برداری می کنند. تا به عقیده حقیر به مسئولین نشان دهند که چه بر سرنوشتشان آمده است که اینگونه خود را در منجلاب مرگ رها کرده اند. موکل ردیف اول آقای رحیم احمدی دچار نوعی جنون است که تا کنون مورد بررسی کارشناسان پزشکی قانونی قرار نگرفته (این موضوع خود از لحاظ قانونی و شرعی جای تامل داشته و شبهه آور است) و به دلیل تعصب قضات بر اعمال و عملکرد ایشان، حکم بر محکومیت وی و همسرش صادر کرده اند.

اینجانب با اطلاع خانواده محکومین در روز چهارشنبه مورخ 7/12/1387 به زندان تبریز رفته و موکلین را ملاقات نمودم. رحیم و کبری به نزدم آمدند هنوز به بازگویی آنچه بر آنها گذشت نپرداخته بودند که اشک از چشمانشان جاری شد. قادر به تکلم نبودند. موکلین 16 سال پیش به عقد دائم یکدیگر در آمده و حاصل ازدوجشان یک دختر یازده ساله است.

رحیم احمدی پس از دقایقی از زندگی خود گفت: اوایل زندگی مشترکشان تحت پوشش کمیته امداد بودند، هنوز به خدمت سربازی عازم نشده بود که ازدواج کرد. سپس به خدمت سربازی رفت. در هنگام گذراندن خدمت سربازی در منزل پدر و مادرش زندگی می کرد. پس از آنکه همسرش با پدر و مادر رحیم دچار اختلاف شدند. آنها به بیرون از منزل رانده و از آن پس آواره شدند. چون رحیم سرباز بود و آهی در بساط نداشت که مخارج و هزینه های زندگی خود و خانواده اش را تامین کرده و خانه استیجاری تهیه کند. مجبور می شود تمام وسایل زندگی زندگی اش را بع حراج بگذارد. پس از مدت کوتاهی با فروش لوازم زندگی، جهیزیه کبری به اتمام می رسد. رحیم با مشکلاتی که داشت مجبور می شود از خدمت سربازی غیبت کرده و به کارگری مشغول شود تا بلکه مخارج زندگی از این طریق تامین شود. غیبت از خدمت سربازی مشکلاتش را به دلیل اضافه خدمت و بازداشتهای ناشی از غیبت، دو چندان کرد. رحیم در حالی که به شدت گریه می کرد اظهار داشت:« من و همسرم که برای رهن منزل پول کافی برای اجاره کردن منزل خود نداشتیم وادار شدیم در پایین شهر خانه ای بدون آب و برق اجاره کنیم تا اجاره اش کمتر باشد. آب خانیمان را از جایی دیگر می آوردم و یک عدد سیم برق از همسایه مجاور برای روشنایی اطاقمان کشیده بودیم و حتی یخچال منزلمان را فروخته بودیم. و در تابستان نیز به دلیل نداشتن یخچال آب گرم می خوردیم. هر غذایی که درست می کردیم باید آن را مصرف می کردیم والا فاسد می شد. با این همه مشکل مجبور بودم به سربازی ادامه دهم و وقتی به پادگان می رفتم به دلیل غیبت بازداشت می شدم. همسرم در همان خانه بدون آب و برق شب را تنها با گریه کردن و نان خشک به سر می برد و نمی دانم از بد شانسی ما بود و یا از فقر زندگیمان بود که به چند دوست و آشنا پناه بردم تا از آنها کمک گرفته یا پولی قرض کنم. می دیدم با هر کسی مواجه می شوم نظر سویی به همسرم دارد و این مشکلات و فشارهای بیش از حد، باعث شد که اینجانب به مریضی روحی و روانی دچار شوم. از آن به بعد به خاطر فقری بیش از حد و مریضی روحی و روانی با همسرم نیز اختلافهای پی در پی بوجود آمد و رفته رفته شدیدتر شد. چندین بار تا حد طلاق با همسرم به دادگاه رفتیم تا همسرم را طلاق دهم و از هم جدا شدیم. در آخرین مرحله به خاطر در به در ماندن دخترمان باز به زندگی نکبت بارمان بر گشتیم. خدمت سربازی من با اضافه خدمت به اتمام رسید. به سختی توانستم پروانه تاکسی رانی بگیرم و یک تاکسی اجاره کردم و شروع به کار نمودم. به آرامی وسایل منزل و جهیزیه همسرم را که فروخته بودم خریدم. زندگی ام رو به بهبودی می رفت که تصادف شدیدی با تاکسی نمودم. مالک تاکسی خودروی خود را گرفت و علیه من شکایت کرد و باز مجبور شدم اسباب و وسایل منزل را بفروش رسانم. تمام پس انداز مدت کار کردنم را به مالک ماشین دادم. گاهی اوقات به دلیل نداشتن بخاری در زمستان از سرما می لرزیدیم. تا اینکه به استانداری رفتم و از آنجا نامه ای گرفتم تا بخاری بگیرم آنها نیز برای تحقیق آمدند و پس از مدتی بخاری به ما دادند. به خدا قسم یاد می کنم که برای دخترم که چشمهایش بسیار ضعیف است پول نداشتم عینک تهیه کنم.»

ب)شرح پرونده و دفاع از حقوق موکلین:

وظیفه دستگاه عدالت در هر کشوری،آن است که مجریان قانون فارغ از تعصبات یا اعمال نظرات شخصی، تمام جوانب یک پرونده را در نظر گرفته و با دلایل متقن و مبرهن حکم به محکومیت متهم صادر نمایند. به عنوان مثال در این پرونده، نسبت به اتهام لواطی که به آقای رحیم محمدی منتسب شده است. دلیلی که قاطع دعوی و بر اساس موارد مندرج در مواد 114 تا 118 قانون مجازات اسلامی در باب راههای ثبوت لواط در دادگاه باشد نبوده و به نظر می رسد حکم به اعدام موکل در این مورد جهت تسهیل در سلب حیات وی است. چرا که اعدام مجازاتی به مراتب آسانتر از سنگسار بوده و تشریفات مخصوص مربوط به سنگسار را ندارد. به هر حال در ذیل واقعیت قضیه را نسبت به هر یک از موکلین و اتهامات وارده تشریح می نماییم:


1- اتهام لواط نسبت به آقای رحیم محمدی و دلایل بی گناهی وی

پس از اینکه موکل در تیر ماه سال 1387 به اتهام اخاذی دستگیر می شود. در حین بازرسی مامورین از منزل شخصی ایشان، تعدادی نوار ویدئویی نیز از منزل کشف می گردد که حکایت از ارتباطهای نامشروع تمامی متهمین پرونده که 33 نفر بوده اند می نماید. چون موضوع منافی عفت و روابط جنسی آنان مطرح گردید. پرونده از روند مربوط به اتهام اخاذی خارج و مسیر دیگری را طی کرد و چون رحیم محمدی نقشی اساسی در تهیه فیلم های مستهجن داشت متهم اصلی پرونده، محسوب شد و از آنجاییکه همسرش نیز با وی زندگی مشترکی را می گذراند، وی نیز به عنوان متهم ردیف دوم در پرونده مطرح گردید. موضوع لواط نیز در حین رسیدگی قضایی به میان آمد.

در حکم صادره بدوی و تجدید نظر آمده است که بر اساس شکایت حجت ابوالحسنی، نامبرده اعلام نموده است که رحیم محمدی وی را لخت کرده و به وی تجاوز کرده و دخول نیز انجام پذیرفته است . متعاقب آن بی آنکه موکل اقراری در این مورد نماید و دلایل اثبات این جرم مشخص و اعلام گردد حکم به محکومیت موکل به حلق آویز ( اعدام ) نمودن وی در محوطه زندان تبریز صادر می گردد.

در این خصوص مواردی لازم به ذکر است:

اولآ – همانطور که مرقوم گردید به نظر اینجانب علت اصلی صدور چنین حکمی به دلیل تسهیل در اعمال مجازات مرگ موکل است و الآ دلایل گناهکاری و مجرمیت موکل در این خصوص به قدری نیست که بتوان حکم بر محکومیتش صادر نمود. همانطور که در احکام صادره نمایان است دو محکومیت بر موکل منتسب شده، که یکی سنگسار و دیگری اعدام است. به خوبی می دانیم که مجازات سنگسار از جمله مجازاتهایی است که نمی توان به راحتی به اجرا گذارد و اگر اجرا شود به دلیل آنکه در بسیاری از کشورهای دنیا، چنین مجازاتهایی منسوج شده است . بازتاب داخلی و بین المللی مناسبی نخواهد داشت. به همین جهت برای رفع این معضل اعدام راحت ترین راه برای رسیدن به مقصود ( سلب حیات ) است. مضافآ به اینکه چنانچه این اتهام را فارغ از دیگر اتهام منتسبه و افعال موکل فرض نماییم و رسیدگی قضایی مجزایی در این خصوص صورت پذیرد. موکل هرگز به چنین مجازاتی بنا به دلایلی که ذکر خواهیم نمود محکوم نخواهد شد.

ثانیآ – در فصل دوم، باب دوم از کتاب دوم قانون مجازات اسلامی راههای ثبوت لواط در دادگاه ذکر شده است. یکی از راههای ثبوت، چهار بار اقرار نزد حاکم شرع می باشد. در مانحن فیه تاکنون موکل اقراری بر دخول و انجام عمل لواط ننموده و عاقل بودن وی نیز به دلیل شرایط روحی و روانی اش مورد تردید است. بنابراین هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی نمی توان به صرف ادعای شاکی که بعدها تکذیب شد و از شکایتش منصرف گردید. حکم به اعدام متهم صادر نمود. یکی دیگر از دلایل اثبات لواط، شهادت چهار مرد عادل است که عمل لواط را مشاهده کرده باشد و با شهادت کمتر از چهار مرد عادل لواط اثبات نمی شود. در مانحن فیه حتی یک نفر شاهد نبوده و فیلم برداری انجام شده نیز حکایت از عدم دخول و انجام لواط است.

حال با عنایت به مراتب فوق روشن و محرز است که موکل از این اتهام بری بوده و این قسمت حکم کاملا مخدوش و از لحاظ شرعی نیز ایراد اساسی دارد.

2 - اتهام زنای محصن نسبت به آقای رحیم محمدی

عامل مهمی که باعث شد تا قضات محترم در سریعترین زمان به پرونده متشکله علیه موکل رسیدگی نموده و از طرفی وی را به اتهام لواط به عنف به مجازات مرگ محکوم کنند. حساسیت موضوع و عملکرد موکل در راستای اعمال منافی عفت توسط وی می باشد. محتویات پرونده، که بدون مقدماتی است که به نظر گرامیتان رسید. حکایت از آن دارد که موکل با شخصی بنام شهرام آشنا می شود. وی که جهت فرار از مسئولیت کیفری، خود را در طول دادرسی فردی موجه و ساده جلوه می نمایاند. با زنی آشنا بوده است که این زن با مردان ارتباط جنسی برقرار و در قبال انجام اعمال جنسی وجهی دریافت می کرد. شهرام با رحیم محمدی آشنا شده و از سادگی وی و اینکه در زندگی دچار مشکل مالی بوده و نمی تواند به درستی زندگیش را اداره کند سوء استفاده کرده و به وی پیشنهاد می کند که منزلش را در اختیار او گذارد. همسر رحیم بر خلاف آنچه در دادنامه صادره از شعبه 27 دیوانعالی کشور ذکر شده، هیچ گونه اطلاعی از این موضوع نداشت. پس از مدتی موکل از ناچاری قبول می کند تا در قبال اخذ مبلغی این عمل را انجام دهد. حال چنانچه وی در مضیقه مالی به سر نمی برد و دولت کمک مالی به وی می نمود دست به چنین عملی نزده و پیشنهاد مطروحه را رد می کرد. ولی متاسفانه مجبور می شود برای سیر نمودن شکم خود و خانواده اش این پیشنهاد را بپذیرد. مدتی می گذرد رحیم محمدی که از وضعیت مالی بسیار اسفباری برخوردار بود. در طول زندگی زناشویی برای گرفتن کمک مالی، به هر دری می زند ولی موفق نمی شود. از دوستان و آشنایان خود و کسانی که در ارتباط بود درخواست وام می کند تا بتواند با تهیه سرمایه ای مشغول به کار شود ولی دریغ از کوچکترین کمکی. به عنوان مثال در یک فصل زمستانی که سرمای شدیدی در تبریز حاکم بود موکل جهت خرید یک دستگاه بخاری نیاز مبرم به پول داشت. سراغ هر کسی که به فکرش می رسید، رفت تا بتواند وجه آن را تهیه کند. ولی موفق نشد. به ناچار به کمیته امداد امام خمینی ( ره ) مراجعه و با نامه نگاریهای فراوان و تحقیقات مفصل مامورین، در نهایت یک دستگاه بخاری گازی به وی داده می شود.

موکل فشارهای روحی و روانی بسیاری را در طول زندگی تحمل نمود و به مرور تا آنجا رسید که قادر به کنترل اراده خود نگردید. در سال اخیر با پیشنهاد شهرام فکر و ذهنش به بیراهه رفت و به افرادی که از آنها طلب کمک کرده بود مراجعه کرد. آنها در خصوص نیاز های مالی، به موکل کمکی نمی کردند. ولی وقتی پیشنهاد ارتباط با زنی داده می شد حاضر بودند وجهی زیادی نیز پرداخت کنند. در این پرونده، به جز موکلین، تعداد 31 نفر دستگیر شدند که اکثر آنها کارمندان دولتی بودند از جمله آقای محمد رضا رسولی کارمند استانداری آذربایجانی شرقی، فرامرز ذهنی ستوان دوم نیروی انتظامی، حسین قربانی کارمند شرکت بازرگانی بهران، علی شجاع امین کارمند سازمان تاکسیرانی تبریز و چند نفر دیگر افرادی بوده اند که موکل به آنها مراجعه می نمود تا بتواند کمکی از آنها بگیرد. ولی بی ثمر می ماند. اما وقتی به دیگر متهمین پرونده که اکثریت قریب به اتفاقشان متاهل بوده و دارای پست و مقام نیز بوده اند، پیشنهاد ارتباط جنسی نسبت به زنی را می دادند آنها با کمال میل پذیرفته و به منزلش می رفتند. در حالی که در پرونده همه خود را بی گناه جلوه داده و موکلین را عامل اصلی روابط نامشروع خود می دانند و دادگاه نیز این موضوع را می پذیرد و موکلین را اینگونه محکوم می نماید. موکل به قدری از عملکرد آنها ناراحت و دلخور بود که ناخواسته به دلیل فشار های روحی فشار روحی و روانی از ارتباط جنسی آنها فیلم برادری کرده و برای خود نگهداری می نمود. با ملاحظه فیلم های گرفته شده تعداد 3 نفر دستگیر شدند. آنهایی که مجرد بودند به شلاق و آنهایی که متاهل بودند - بجزء موکل و همسرش - با ارفاقاتی مجازات سنگسار از دوششان برداشته شده و به شلاق محکوم شدند.

دادگاه متاهلین را به بهانه اینکه شرایط احصان را نداشتند و صرفآ با اقرار متهمین به اینکه یا همسرشان در سفر بوده یا مریض است یا اختلاف دارند؛ مجازات سنگسار را نسبت به آنها منتفی دانستند. در صورتیکه اگر واقعآ آنچه اتفاق افتاده است مورد بررسی قرار گیرد به این نتیجه خواهیم رسید که موکل بی گناه است و اگر دیگر متهمین زمینه را برای موکل فراهم نمی کردند و به جای شهوت رانی و هوس بازی خود به وی کمک مالی می نمودند هیچگاه ایشان دست به ارتکاب عمل خلافی نمی زند. به هر حال موکل در خصوص ارتباطات نامشروع متهمین اعتراف کرده و آنها نیز اتهام خود را پذیرفته اند. ولی موکل در این خصوص به سنگسار و دیگران به شلاق محکوم شده اند . اما آنچه جای تامل دارد اینکه موکل دچار جنون ادواری شده و نمی توانسته مسلط بر عملکرد خود و اراده اش باشد. لیکن متاسفانه علیرغم اینکه محتویات پرونده حکایت از جنون وی دارد متاسفانه، دادگاه بدون توجه به این موضوع، حکمی را با اشد مجازات صادر می کند و برای آنکه این حکم به راحتی اجرا شود. به ناحق وی را نیز به اتهام لواط به عنف که مورد انکار وی قرار گرفته و شاکی نیز از شکایت خود منصرف شده است به اعدام محکوم نموده اند. جا دارد برای بر قراری عدالت و دوری از هر گونه تعصبات به این موضوع مهم از جانب آن مقام معظم توجه شود تا خدای ناکرده، موکل بیچاره با وضعیتی که در طول زندگی برایش به صورت ناخود آگاه بوجود آمده و جامعه به صورت کل و دولت به صورت خاص مسئول این رخداد ناگوار است به دار آویخته نشود.

شاید اعمال موکل در نگاه سطحی، قضاوتی همچون قضاوت، اعضای شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان را در بر داشته باشد ولی چنانچه به عمق قضیه با دید دیگری نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که موکل و همسرش دستخوش نامتعادلات و وضعیت اقتصادی بغرنج خود شده اند که در وحله اول طبق مقررات قانون اساسی دولت ملکف به ایجاد اشتغال، تهیه مسکن و هزینه های زندگی آنها بوده که چون این مقدمات برای ادامه زندگی مهیا نشد. وی بر خلاف خواسته قلبی خود و بدون اراده، اعمال برخلاف قانون را به انجام رساندند. شاید گفته شود که اگر هم کسی در مضیقه مالی قرار داشته باشد، نباید دست به ارتکاب جرم زند. در پاسخ باید گفت کثرت پرونده های کیفری در محاکم دادگستری در خصوص موارد مختلف از جمله کلاهبرداری، سرقت، خیانت در امانت و حتی قتل و آدم ربایی و ریشه یابی انگیزه های اصلی مجرمین نشان می دهد که منشاء اصلی بسیاری از جرایم فقر و بی بضاعتی مالی است که دامن افراد جامعه را می گیرد. در خصوص پرونده موکل نیز وضع به همین منوال است او سالهای سال در کنار خانواده خود هر چند دارای مشکلات مالی فراوان بود. به سختی روزگار می گذراند ولی وقتی ملاحظه می کند که انسانهای اطرافش در قبال تن زن حاضر به پرداخت وجه قابل توجهی هستند و در قبال فقر و نیاز مالی موکل هیچگونه عکس العملی از خودشان نشان نمی دهند. دست به چنین کار ناشایستی می زند. ولی آیا اگر شخصی بنا به دلایل گفته شده مرتکب عملی گردد که قانون آن را منع کرده است می بایست جانش از بدن جدا گردد؟ متاسفانه در کشور ما به جای آنکه مسئولین به فکر از بین بردن ریشه های اصلی جرم و خشونت باشند به فکر آنند که با گرفتن جان آدمی، صورت مساله را پاک کنند که این عمل نه تنها به صورت موقت کارساز نیست بلکه در طولانی مدت نیز تالی فاسد خواهد داشت. و تالی فاسد آن این خواهد بود که روز به روز بر تعداد مجرمان افزوده شده و امنیت جامعه از بین می رود.

حال بنا به آنچه مرقوم گردید واضح و مبرهن است که دادنامه صاده علیه موکل از برخی جهات برخلاف شرع بوده و از آن مقام معظم این استدعا را داریم تا با فراهم نمودن نقض دادنامه صادره، به ایرادات گرفته شده از جمله جنون موکل توجه نموده و مقرر فرمایید تا اجرای حکم این محکوم به اعدام و سنگسار متوقف گردد.

3- اتهام زنای محصنه نسبت به خانم کبری بابای و دلایل بی گناهی وی

صرف اطلاع بعدی خانم کبری بابایی در این پرونده، کفایت می کرد تا اگر کوچکترین اماره ای بر گناهکاری وی در وقوع و ارتکاب جرم توسط همسرش بنا به دلایلی که مرقوم گردید وجود داشته باشد. در آتشی که روشن شده بود بسوزد و مجازاتی گربیانش را گیرد که قابل تصور نباشد. موکله به اتهام زنای محصنه به مجازات سنگسار محکوم شده است. در صورتیکه نسبت به اتهام منتسب به وی کوچکترین دلیل محکمه پسندی بر اثبات مجرمیت ایشان در پرونده وجود ندارد. موکله در تمام مراحل دادرسی منکر اتهام خود شده است. موکله پس از اینکه زندگی خود را در چالش شدیدی می بیند در کنار همسرش بوده است که با نگاههای غیر متعارف برخی از افراد مواجه می شود. او هر گاه با همسرش به ادارات مختلف می رفته، برخی از کارمندان از جمله کارمند اداره بیمه( کارشناس تصادفات) نگاهی دیگر بر او داشته و موکله این موضوع به همسرش اطلاع می دهد. موکله با درخواست همسرش، طرح دوستی با کارمند ریخته و از وی دعوت می کند که به منزل وی بیاید( البته به اصرار کارمند) زمانیکه این دو در منزل بودند موکله تنها لباسهای خود را در آورده و آن شخص نیز علیرغم آنکه می دانسته، موکله متاهل است اصرار بر تجاوز می نماید که آقای رحیم محمدی از این صحنه فیلم برداری می کند بدون آنکه کوچکترین ارتباطی در حد زنا فی مابین آنها بر قرار شده باشد و این عمل به این لحاظ صورت می گیرد که بعدها آقای رحیم احمدی بتواند مقداری پول از آن شخص بگیرد این عمل ایشان دقیقآ نشان می دهد که وی از لحاظ روحی و روانی دچار اختلال شدید بوده است. چرا که هیچ فردی حاضر نمی شود در روابط زناشویی دست به چنین عمل قبیحی بزند. در این پرونده، موکل بارها منکر ارتکاب عمل زنا شده و اشخاصی که با ایشان رابطه برقرار کرده اند نیز منکر ارتباط نامشروع در زنا نسبت به خانم کبری بابایی شده اند.

محرز و مسل است که این عمل نامبرده نیز کاملآ از روی فشار های مادی بوده که به وی تحمیل شده است. موکله همانطور که مرقوم گردید صراحآ در جلسات مختلف اعلام نموده اند که قبول ندارند که زنا کرده اند. ولی صرف لخت شدن را می پذیرند و در چنین مواقعی که هیچگونه دلیلی بر گناهکاری شخص نسبت به زنای محصنه وجود نداشته باشد نمی توان شخص را به مجازات سنگسار محکوم نمود. از لحاظ شرعی نیز چنین حکمی قابلیت اجرا نداشته و نخواهد داشت مگر آنکه به ناحق بخواهیم اتهام ناروایی را منتسب به شخص بی گناهی کرده و وی را از زندگی ساقط نماییم.

حال بنا به مراتب فوق از آن مقام معظم استدعا دارد با توجه به اینکه موکلین به هیچ عنوان مستحق اعدام و سنگسار( به طور کلی سلب حیات) نیستند. ترتیبی اتخاذ فرمایید تا پرونده اتهامی ایشان مجددآ مورد بررسی قرار گیرد. مطمنآ با توجه به انگیزه موکلین و اینکه آنان بدون اراده و تعقل دست به اعمالی زده اند که از جمله جرائم منافی عنف به حساب می آید ولی نمی توان در چارچوب مقررات مربوطه به مجازات اعدام و سنگسار گنجاند. یقین دارد مساعدت نموده و با تصمیمی شایسته، اجازه اجرای حکم را نخواهید داد. در ضمن هر دو موکل از عملکرد ناشایست خود توبه نموده و طلب یاری و کمک می نمایند. باشد که با ریشه یابی اینگونه جرایم به دنبال علتها رویم و در صدد اصلاح برآییم. نه آنکه معلول را نابود و صورت مساله را با گرفتن جان آدمی پاک کنیم.

آقای لاریجانی

خود قضاوت کنید و پیگر اعدام ناعادلانه این جوان که خونش به ناحق ریخته شد شوید. که اگر انصاف داشته باشید کوتاهی در محقق کردن خواسته حقیر نخواهید کرد. رحیم محمدی را چند روز قبل از اعدام به دلیل محکومیتی که به شلاق داشت به شدت شلاق زدند و او را از پای درآرودند. و سپس اعدام کردند.

سه نوجوان و یک زن و مرد در آستانه‌ اعدام

خبرگزاری هرانا : با وجود اعتراض‌های گسترده به اجرای حکم خشونت‌آمیز اعدام چه از طرف گروه‌های مدافع حقوق‌بشر داخلی و چه نهادهای خارجی، این قبیل احکام به ویژه در مورد کودکان و نوجوانانی که در زمان ارتکاب جرم کم‌تر از 18 سال سن داشته‌اند اجرا شده و می‌شود.

به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، با وجود تغییر و تحول در راس دستگاه قضایی امید می‌رفت که در زمینه‌ی اجرای احکام اعدام دست‌کم روند کم‌تری به خود ببیند. اما نه تنها چنین نشده بل‌که پرونده‌های باقی مانده‌ در دوره‌ی قبل دستگاه قضایی که در موردشان حکم اعدام صادر شده به روی میز آمده و هر روز اخبار نگران کننده‌یی در مورد احتمال اجرای حکم اعدام به گوش می‌رسد.


بهنود شجاعی برای پنجمین بار برای اعدام شدن حاضر می‌شود

شنبه ۱۸ مهرماه برابر است با ۱۰ اکتبر یعنی روز جهانی مقابله با حکم اعدام و یک‌شنبه ۱۹ مهر، روزی است که بهنود شجاعی قرار است برای پنجمین بار آماده‌ی اعدام شود. بهنود شجاعی نوجوانی است که در ۱۷ ساله‌گی در جریان یک نزاع خیابانی در تهران مرتکب قتل شده بود.

با وجود ابهامات موجود در پرونده‌ی بهنود شجاعی و تلاش‌های انجام شده در خصوص توقف و لغو حکم اعدام وی که در زیر سن 18 ساله‌گی مرتکب قتل شده است ، بار دیگر پرونده‌ی وی به جریان افتاده است. این در حالی است که تا کنون چهار بار پرونده‌ی وی برای اجرای حکم اعدام روی میز اجرا رفته است، اما هر بار با تلاش‌های وکلا و خانواده‌ی و فعالین حقوق‌بشر به تاخیر افتاده است. آخرین بار در مرداد ماه 1388 اجرای حکم بهنود شجاعی به جریان افتاد که با تلاش‌های صورت گرفته به تاخیر افتاد. اما در روزهای اخیر باز هم این پرونده‌ی این نوجوان به جریان افتاده است و قرار است 19 مهرماه اجرا شود. بهنود شجاعی هم‌اکنون در زندان رجایی‌شهر است. وکیل پرتلاش او محمد مصطفایی در کمال غم و اندوهی دردناک برای او می‌نویسد «او مادر نداشت. پدرش هم کاری به کارش نداشت. یقین دارم که انسانی که مادر نداشته باشد هیچ کس را ندارد. نمی دانم برای بهنود شجاعی چه می گذرد. او امشب در بند نوجوانان زندان رجایی شهر روی تختش دراز کشیده و مرده ای بیش نیست. او الان دستهایش را پشت سرش گره کرده و به آسمان می نگرد. آسمان او سقف سفیدی است که سالها بدون ستاره و ماه و خورشید می بیندش. باور کنید بهنود مرده است. تصور کنید که امشب به شما بگویند که چند روز دیگر زنده نخواهید ماند.» او در پایان از همه می‌خواهد که او را کمک کنند. او می‌نویسد «تو رو به خدا کمکش کنید. برای بهنود و مقتول در روز یکشنبه ساعت ۴ صبح در مقابل زندان اوین شمع روشن کنید.» با وجود همه‌ی این‌ها امیدواریم که در ساعت ذکر شده برای بهنود شمع تولدی دوباره را روشن کنیم.


حسین علی پور متولد 7 تیرماه 1368

حسین علی پور متولد 7 تیرماه 1368، به جرم قتلی که در 16 ساله‌گی مرتکب شده است که در آستانه‌ی اعدام قرار دارد. وی هم اکنون در زندان لاکان رشت زندانی است و با تائید شدن حکم قصاص اعدام خواهد شد.

در غروب روز 19 شهریور ماه سال 84، حسین علی پور و یکی از دوستان‌اش به نام مهدی اسدی با فردی به نام مسعود پروانه درگیر شدند که در این درگیری متاسفانه مسعود جان می‌بازد و حسین علی پور به جرم قتل به قصاص و دوست‌اش به 10 سال حبس محکوم می‌شوند. تلاشهای بسیار وکیل تسخیری ارجمند او به نتیجه‌یی نمی‌رسد و سرانجام حکم قصاص این جوان اکنون 2خ ساله تایید شده است.

این نوجوان در آخرین تلاش‌ها برای زنده ماندن در نامه‌یی سرگشاده به خانواده‌ی مقتول می‌نویسد: «اگر پی بردن به اشتباه و خطا ندامت و پشیمانی است و زدودن از گناه توبه است پس به عظمت الله من از نادمین و توبه کنندگانم. یکی از ابزارهای اعمال قانون در جامعه زندان است که خاطیان جهت اصلاح بدانجا هدایت می شوند مطمئناً اگر طول مدت حبس با جرم و سن و سال من سازگار باشد عاقبت با گرفتاری مشکلات فراوان به سر می برم. علی ایحال از شما برادر عزیز و بزرگوار استدعا دارم حقیر را مورد عفو گذشت اغماض قرار داده تا با آزادیم عمری دعا گوی شما و خانواده بزرگوارتان باشم. امیدوارم مرا مورد عنایت لطف خودتان قرار دهید.»


صفر انگوتی یک نوجوان 20 ساله‌ی دیگر

صفر انگوتی متولد 29/6/1368 است که در زمان ارتکاب جرم تنها 17 سال سن داشته است و اکنون در آستانه ی اعدام است. مورخ 4/1/1386 صفر انگوتی در طی یک درگیری به طور ناخواسته مهدی رضایی را با چاقو از ناحیه‌ی گردن مجروح می‌کند که متاسفانه منجر به فوت این جوان می‌شود. وی پس از یک روز متواری بودن با عذاب وجدان در آن سن خود را به پلیس معرفی می‌کند. صفر انگوتی انگیزه ارتکاب جرم را چنین می گوید که عاشق فاطمه 14 ساله بوده در روز حادثه فقط به خاطر اینکه مقتول با دختر مورد علاقه من در حال صحبت کردن بوده با او درگیر شده است. فاطمه بیش از 14 سال سن نداشته و صفر او را چندین بار در محله خود دیده و به وی علاقه مند شده بود. محمد مصطفایی که وکالت انگوتی را هم بر عهده دارد می‌گوید: «متاسفانه یک نزاع بچه‌گانه سرنوشت دو نوجوان را چنان تغییر می دهد که یکی دار فانی را وداع می‌گوید و دیگری در زندان بسر برده و در انتظار تصمیم قضات شعبه 71 کیفری استان تهران می باشد.» اما این نزاع بچه‌گانه از طرف دستگاه قضایی جریمه‌یی سنگین و مهلک به دنبال دارد. حکمی که در مورد افراد بزگ‌سال صادر می‌شود و قضات دستگاه قضایی به سن این نوجوان هیچ توجهی نمی‌کنند.

مصطفایی در نوشته‌اش در این مورد می‌گویدک «موکل نه تنها فاقد هر گونه انگیزه‌ی مجرمانه بوده، بل‌که به هیچ عنوان قصد و نیت کشتن مرحوم مهدی رضایی را نداشته، او در هنگام ارتکاب جرم فاقد رشد عقلانی بوده و نمی‌توانسته به خوبی در مورد اقدامات خود تفکر کند. بنابراین زمانی که می‌بیند مقتول با دختر مورد علاقه‌اش در حال گفت‌وگو است از حالت عادی خارج شده و تمرکز خود را از دست می دهد...»


احتمال اجرای حکم سنگسار در تبریز

رحیم محمدی بامداد 14 مهرماه در زندان تبریز بدون این‌که خانواده و وکلای‌اش از اجرای حکم او خبر داشته باشند به چوبه‌ی دار سپرده شد. این جوان به همراه همسرش سال گذشته در دادگاه تبریز و به حکم پنج قاضی شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر و کیفری استان تبریز به مجازات اعدام و سنگسار محکوم شدند. با تایید دو قاضی شعبه 27 دیوانعالی کشور، حکم آنها آماده اجر بود که رحیم محمدی به دار آویخته شد.

با توجه به این‌که اجرای این حکم بدون اطلاع خانواده و وکیل وی محمد مصطفایی صورت گرفته است بیم آن می‌رود که کبری بابایی همسر رحیم محمدی نیز مورد اجرای حکم قرار بگیرد و حکم خشونت‌آمیز سنگسار در مورد وی اجرا شود.


احتمال اجرای حکم اعدام برای اکرم مهدوی

اکرم مهدوی در سال ۸۲ به اتهام قتل شوهر ۷۴ ساله‌اش بازداشت و چهار سال است که در زندان به سر می‌برد.دادگاه برای او حکم اعدام صادر کرده و ديوانعالی کشو ر اين حکم را تائيد کرده است. اکرم مهدوی دوبار ازدواج کرده که هردو ازدواج در سنين پائين و ناخواسته انجام گرفته است واقدام او به ارتکاب قتل ناشی از رشد خشم و خشونت در خانواده در پی يک ازدواج اجباری است. دادسرای جنایی، طی تماس تلفنی با خانواده‌ی شاکی اکرم مهدوی از اجرای حکم اعدام وی در یک‌شنبه‌ی هفته‌ی بعد خبر داده است و از آنان خواسته است که ساعت 3 بامداد یک‌شنبه هفته‌ی بعد با حضور در زندان اوین شاهد اجرای حکم اعدام باشند.

این در حالی است که این موضوع به مینا جعفری وکیل اکرم مهدوی ابلاغ نشده است. در پی‌گیری‌های خانم جعفری، قاضی اجرای احکام جنایی صحبت‌های خانواده‌ی شاکی را تکذیب کرده است.


احتمال اعدام متهم یک پرونده حساس امنیتی (صالح سلطان زاده)

صالح سلطان زاده از پرسنل وزارت دفاع و دست اندرکار پروژه موشک شهاب 3 بود که در شهریورماه سال 85 توسط ضداطلاعات ارتش بازداشت و مدت یکسال در بازداشتگاه امنیتی اف-64 واقع در پادگان جی این سازمان نگهداری شد.نامبرده پس از محکوم شدن به اعدام به اتهام جاسوسی و ارتباط با دول متخاصم به سالن 5 اندرزگاه 7 زندان اوین که مختص نگهداری متهمان نظامی است منتقل شد.

صالح سلطان زاده متهم امنیتی که از شهریور ماه سال 85 به اتهام جاسوسی برای دولت متخاصم بازداشت و به اعدام محکوم شده بود روز سه شنبه مورخ 7 مهرماه از بند خود خارج و به مکان نامعلومی منتقل شد که از سرنوشت نامبرده پس از انتقال اطلاعی در دست نیست. به اذعان شاهدان، نامبرده این انتقال را جهت اجرای حکم اعدام خود عنوان داشته و علاوه بر واگذار کردن وسایل خود به سایر زندانیان، وصیتنامه خود را نیز به دوستانش تحویل داده است.