۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه
موسوی: سنگ ها را بسته اند سگ ها را رها کرده اند
سایت موج آزادی: میرحسین موسوی صبح امروز در جمع شماری از خانواده زندانیان سیاسی با تقبیح تلاشهای زیادی که در جهت پروندهسازی برای زندانیان صورت میگیرد، گفت آیا کشور ما اینقدر حقیر و کوچک شده که میخواهید حرکت اعتراضی عظیم ملت را به بیگانگان نسبت دهید؟ آیا این توهین به ملت ما نیست؟ آیا این توهین به 40 میلیون رایدهنده نیست؟ آیا این توهین به دانشجویان، اساتید ، نخبگان کشور ما نیست؟ متاسفانه خطیبی در نماز جمعه میگوید اعترافات در حال گرفته شدن است و در صورت صلاحدید پخش می شود و مساله تمام شده است. اما ما میگوییم با مسالهی جدیدی به نام بیداری ملت مواجه شدهاید؛ یک ملتی که دوباره متولد شده و به صحنه آمده تا از دستاوردهای خود دفاع کند. با دستگیریها و پروندهسازیها نمیتوان این مساله را خاتمه داد. هر چه زودتر به این بازی خاتمه دهید و فرزندان ملت را به ملت برگردانید.
موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه در طول سالیان اخیر همواره منتقد صدا و سیما بوده و اعتقاد داشته این رسانه در جهت منافع ملی حرکت نمیکند، گفت: چهرهای که بعد از انتخابات از رسانه ملی دیدیم، به هیچ وجه قابل تصور نبود. سنگها را بسته اند و سگها را باز کرده اند. افرادی دعوت شدهاند تا با دروغ و تهمت و هتک حرمت، داستانسرایی و فضاسازی کنند، مانند تبلیغات ماشین رختشویی تهمتهای افراد را تکرار میکنند.
وی در ادامه به یکی از پروندهسازیهای صورت گرفته برای یکی از اعضای ستاد خود اشاره کرد و گفت: یکی از اعضای ستاد را تحت فشار گذاشتهاند که اعتراف کن 4 میلیارد تومانی را که از ستاد گرفتهای، چه کردهای! حال آنکه کل هزینههای ستادهای تبلیغاتی بنده کمتر از سه و نیم میلیارد تومان بوده است و اینها چون خود میلیاردها تومان خرج کردند، به خیال خود دنبال منابع مالی ما میگردند.
وی با اشاره به پلمپ دفتر روزنامه کلمه سبز و دستگیری کارمندان آن، گفت: آقای شاهرودی میگوید روزنامهی کلمه سبز توقیف نیست و میتواند انتشار یابد و ما می گوییم این چه روزنامهی آزادی است که دفترش پلمپ شده و کارمندانش دستگیر شدهاند؟ مشکل ما متاسفانه همین بیقانونیهاست که کسی هم پاسخگوی آن نیست. ما معترض به بیقانونی هستیم. ما میگوییم برخوردهای صورت گرفته در روزهای اخیر و اینکه عزیزان ما اکنون در زندان هیچ دسترسی به وکیل ندارند و حتی امکان ملاقات با خانوادههای خود را ندارند، بیقانونی است. اینکه بر خلاف نص قانون اساسی اجازه برگزاری تجمعات اعتراضی داده نمیشود، بیقانونی است.
موسوی در ادامه افزود: یقین بدانید دولتی که در فضای بیاعتمادی به وجود آید، دولت ضعیفی خواهد بود و چون پشتوانه و مشروعیت مردمی ندارد، مرتبا به بیگانگان امتیاز خواهد داد.
وی در انتها با انتقاد شدید از جو امنیتی حاکم بر جامعه، خطاب به کسانی که میپندارند با ایجاد رعب و وحشت می توانند مردم را ساکت کنند، گفت: ملت ما بعد از 30 سال آنقدر رشد پیدا کرده است که برای ساکت کردن آن نمیتوان به روشهای قبل از انقلاب بازگشت. بگذارید مردم آزادانه حرف و اعتراض خود را بیان کنند و یقین بدانید یک فضای آزاد، امنیت را در کشور ما بهتر از نیروهای نظامی حفظ خواهد کرد .
موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه در طول سالیان اخیر همواره منتقد صدا و سیما بوده و اعتقاد داشته این رسانه در جهت منافع ملی حرکت نمیکند، گفت: چهرهای که بعد از انتخابات از رسانه ملی دیدیم، به هیچ وجه قابل تصور نبود. سنگها را بسته اند و سگها را باز کرده اند. افرادی دعوت شدهاند تا با دروغ و تهمت و هتک حرمت، داستانسرایی و فضاسازی کنند، مانند تبلیغات ماشین رختشویی تهمتهای افراد را تکرار میکنند.
وی در ادامه به یکی از پروندهسازیهای صورت گرفته برای یکی از اعضای ستاد خود اشاره کرد و گفت: یکی از اعضای ستاد را تحت فشار گذاشتهاند که اعتراف کن 4 میلیارد تومانی را که از ستاد گرفتهای، چه کردهای! حال آنکه کل هزینههای ستادهای تبلیغاتی بنده کمتر از سه و نیم میلیارد تومان بوده است و اینها چون خود میلیاردها تومان خرج کردند، به خیال خود دنبال منابع مالی ما میگردند.
وی با اشاره به پلمپ دفتر روزنامه کلمه سبز و دستگیری کارمندان آن، گفت: آقای شاهرودی میگوید روزنامهی کلمه سبز توقیف نیست و میتواند انتشار یابد و ما می گوییم این چه روزنامهی آزادی است که دفترش پلمپ شده و کارمندانش دستگیر شدهاند؟ مشکل ما متاسفانه همین بیقانونیهاست که کسی هم پاسخگوی آن نیست. ما معترض به بیقانونی هستیم. ما میگوییم برخوردهای صورت گرفته در روزهای اخیر و اینکه عزیزان ما اکنون در زندان هیچ دسترسی به وکیل ندارند و حتی امکان ملاقات با خانوادههای خود را ندارند، بیقانونی است. اینکه بر خلاف نص قانون اساسی اجازه برگزاری تجمعات اعتراضی داده نمیشود، بیقانونی است.
موسوی در ادامه افزود: یقین بدانید دولتی که در فضای بیاعتمادی به وجود آید، دولت ضعیفی خواهد بود و چون پشتوانه و مشروعیت مردمی ندارد، مرتبا به بیگانگان امتیاز خواهد داد.
وی در انتها با انتقاد شدید از جو امنیتی حاکم بر جامعه، خطاب به کسانی که میپندارند با ایجاد رعب و وحشت می توانند مردم را ساکت کنند، گفت: ملت ما بعد از 30 سال آنقدر رشد پیدا کرده است که برای ساکت کردن آن نمیتوان به روشهای قبل از انقلاب بازگشت. بگذارید مردم آزادانه حرف و اعتراض خود را بیان کنند و یقین بدانید یک فضای آزاد، امنیت را در کشور ما بهتر از نیروهای نظامی حفظ خواهد کرد .
ادامه اعتراضات شبانۀ مردم تهران
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از تهران؛ اعتراضات شبانه مردم تهران که نزدیک به چندین هفته است بر بام منازل ،کوچه ها و خیابانهای فرعی علیرغم یورشهای وحشیانه به منازل ،دستگیریها وسایر موارد سرکوب بلاوقفه ادامه دارد.
امشب 29 تیرماه ،برای چندمین هفته است كه مردم با اراده و عزم قوي با وجود كنترل بسيجي ها و لباس شخصي ها بر پشت بام ها حاضر مي شوند و شعارهاي اعتراضي خود را با شدت هر چه تمام تر سر مي دهند.
مردم برخي از مناطق تهران مانند تهران پارس ، آزادي ،سعادت آباد ،سيد خندان ، تجريش ، صادقيه ، اكباتان از ساعت 22 تا 22:30 در پشت بام ها و كوچه ها و خيابان هاي فرعي شعار الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور را فرياد زدند.
شدت اعتراضات در منطقه سعادت آباد ، سيد خندان و تجريش بيشتر از نقاط ديگر تهران بود.
نیروهای بسیج محل که در مساجد مستقر هستند سرخورده ومایوس ناظر اعتراضات مردم هستندو در مواردی که دخالت می کنند باعث شعله ور شدن اعتراضات می شوند و حتی مبدل به درگیری بین سرکوبگران و مردم می شود.
29 تیر 1388 برابر با 20 ژولای 2009
بنابه گزارشات رسیده از تهران؛ اعتراضات شبانه مردم تهران که نزدیک به چندین هفته است بر بام منازل ،کوچه ها و خیابانهای فرعی علیرغم یورشهای وحشیانه به منازل ،دستگیریها وسایر موارد سرکوب بلاوقفه ادامه دارد.
امشب 29 تیرماه ،برای چندمین هفته است كه مردم با اراده و عزم قوي با وجود كنترل بسيجي ها و لباس شخصي ها بر پشت بام ها حاضر مي شوند و شعارهاي اعتراضي خود را با شدت هر چه تمام تر سر مي دهند.
مردم برخي از مناطق تهران مانند تهران پارس ، آزادي ،سعادت آباد ،سيد خندان ، تجريش ، صادقيه ، اكباتان از ساعت 22 تا 22:30 در پشت بام ها و كوچه ها و خيابان هاي فرعي شعار الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور را فرياد زدند.
شدت اعتراضات در منطقه سعادت آباد ، سيد خندان و تجريش بيشتر از نقاط ديگر تهران بود.
نیروهای بسیج محل که در مساجد مستقر هستند سرخورده ومایوس ناظر اعتراضات مردم هستندو در مواردی که دخالت می کنند باعث شعله ور شدن اعتراضات می شوند و حتی مبدل به درگیری بین سرکوبگران و مردم می شود.
29 تیر 1388 برابر با 20 ژولای 2009
یک جوان 18 ساله دیگر بر اثر شکنجه در زندان جان باخت
دستگیری در 18 تیر، شهادت در 25 تیر بر اثر جراحتهای وارد شده در زندان
سایت موج آزادی: پیکر شهید محمد کامرانی که پنجشنبه گذشته بر اثر جراحتهای وارد شده در زندان اوین، در بیمارستان مهر تهران از دنیا رفت، صبح امروز (شنبه) در بهشت زهرا تشییع و به خاک سپرده شد.
محمد کامرانی که تنها 18 سال داشت و جمعه گذشته قرار بود در کنکور پزشکی دانشگاه آزاد شرکت کند، روز هجدهم تیر در حوالی میدان ولیعصر تهران دستگیر و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بود.
این شهید چند روز پس از بازداشت، به همراه گروه دیگری از بازداشت شدگان به زندان اوین منتقل شد. خانوادهی این شهید وقتی از محل نگهداری او خبردار شدند که یک مامور زندان اوین در جمع خانوادهی بازداشتشدگان فهرستی از اسامی افراد بازداشت شده راخواند و از انتقال آنها از کمپ کهریزک به زندان اوین خبر داد.
پیگیری خانوادهی او به اینجا رسید که مطلع شدند دستور آزادی وی نیز صادر شده و به همین منظور صبح روز چهارشنبه 24 تیر ماه به زندان اوین مراجعه کردند، اما در آنجا به آنها گفته شد که فرزند شما مجروح بوده و به بیمارستان منتقل شده است.
وقتی این خانواده به بیمارستان لقمان رفتند، با پیکر نیمه جان محمد کامرانی روبهرو شدند که همچنان تحت کنترل ماموران بود. آنها با هماهنگی مسئولان بیمارستان و باز تحت کنترل شدید ماموران، فرزند خود را به بیمارستان مهر منتقل کردند، اما تلاشهای کادر پزشکی در نهایت بینتیجه ماند و محمد کامرانی 18 ساله نیز به ندا آقاسلطان، سهراب اعرابی و دیگر شهیدان پیوست.
پیکر شهید محمد کامرانی صبح روز شنبه 27 تیر در میان حزن و اندوه دوستان و خانواده داغدارش تشییع و در قطعه 221 بهشت زهرا به خاگ سپرده شد.
سایت موج آزادی: پیکر شهید محمد کامرانی که پنجشنبه گذشته بر اثر جراحتهای وارد شده در زندان اوین، در بیمارستان مهر تهران از دنیا رفت، صبح امروز (شنبه) در بهشت زهرا تشییع و به خاک سپرده شد.
محمد کامرانی که تنها 18 سال داشت و جمعه گذشته قرار بود در کنکور پزشکی دانشگاه آزاد شرکت کند، روز هجدهم تیر در حوالی میدان ولیعصر تهران دستگیر و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بود.
این شهید چند روز پس از بازداشت، به همراه گروه دیگری از بازداشت شدگان به زندان اوین منتقل شد. خانوادهی این شهید وقتی از محل نگهداری او خبردار شدند که یک مامور زندان اوین در جمع خانوادهی بازداشتشدگان فهرستی از اسامی افراد بازداشت شده راخواند و از انتقال آنها از کمپ کهریزک به زندان اوین خبر داد.
پیگیری خانوادهی او به اینجا رسید که مطلع شدند دستور آزادی وی نیز صادر شده و به همین منظور صبح روز چهارشنبه 24 تیر ماه به زندان اوین مراجعه کردند، اما در آنجا به آنها گفته شد که فرزند شما مجروح بوده و به بیمارستان منتقل شده است.
وقتی این خانواده به بیمارستان لقمان رفتند، با پیکر نیمه جان محمد کامرانی روبهرو شدند که همچنان تحت کنترل ماموران بود. آنها با هماهنگی مسئولان بیمارستان و باز تحت کنترل شدید ماموران، فرزند خود را به بیمارستان مهر منتقل کردند، اما تلاشهای کادر پزشکی در نهایت بینتیجه ماند و محمد کامرانی 18 ساله نیز به ندا آقاسلطان، سهراب اعرابی و دیگر شهیدان پیوست.
پیکر شهید محمد کامرانی صبح روز شنبه 27 تیر در میان حزن و اندوه دوستان و خانواده داغدارش تشییع و در قطعه 221 بهشت زهرا به خاگ سپرده شد.
روایت زنی دیگر از روز جمعه: شجاعت حیرت آور زنان
تغییر برای برابری - بعد از نیم ساعتی منتظر موندن بالاخره به سمت انقلاب رفتیم. راننده می گفت هر هفته می رفته نماز جمعه اما این هفته تردید داره بره یانه. خیلی دلش می خواست ببینه آدم هایی با قیافه ما دارن می رن نماز جمعه چیکار که البته می دونست و می خواست از دهان ما بشونه. ما هم تاکید داشتیم که آقا انشاء الله هر چی به صلاح مردم و جمهوری اسلامیه پیش میاد. ساعت دوازده رسیدیم خیابون شانزده آذر. وسط خیابان منتهی به شانزده اذر را صندوق های صدقه گذاشته بودند و از تریبون ها دعا پخش می شد. دلهره داشتیم با این سر و شکل راهمون ندهد. ولی کار خاصی نداشتند. کم کم حجاب اصلاح شده امان را به حالت اول برگرداندیم.
اولین چیزی که به چشم می خورد تعداد زیاد نمازگذار با دستبند سربن دروسری و لباس سبز بود. موضوع جالب توجه دیگر حضور زنان گسترده زنان بود. آنهم با لباس هایی نه چندان مرسوم برای همچین جاهایی. زنانی با مانتوها و شال های رنگی و نه چندان پوشیده. اکثریت جمعیت جوان بودند. حتی عده ای با بچه های خود آمده بودند.
شعار های ابتدایی قبل از شروع مراسم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی بود و الله اکبرو البته گاهی مرگ بر روسیه بود.
روبروی در دانشگاه از ورود نمازگزاران به دانشگاه جلوگیری کردند. در زمان خطبه اول مردم به سمت در هجوم بردند اما موفق به باز کردن در نشدند. پشت در پر بود از نیروهای ضدر شورش. مردم با اشاره دست به سمت آنها شعار می دادند یگان بی غیرتا و مزدور در رو بازکن و دست می زدند. جمعیت ملتهب شده بوده بود. شعار های دیگری هم داده می شد.
همزمان با متشنج شدن جو از پایین خیابان شانزده آذر نیروهای ضد شورش با موتور به سمت جمعیت هجوم آوردند. مردم به سمت پیاده رو ها رفتند اما آنها با چرخاندن باتوم و زنجیر در هوا تنها قصد ساکت کردن مردم را داشتند و نه کتک زدن آن ها. مردم پلیس را هو کردند. همزمان و بلند. نیروهای پلیس عصبانی بودند اما معلوم بود که دستور برخورد ندارند. با سر اشاره می کردند که بعدا!!
جمعیت دیگر تقلایی برای باز کردن در دانشگاه نکرد و به توصیه همدیگر قرار شد همه روی زمین بنشینیم تا از ورود دوباره گارد جلوگیری کنیم. مردم دست دست می کردند. ما کنار عده ای که رادیو داشتند نشستیم.خانمی تنهایی دقیقا وسط خیابان روی زمین نشست تشویقش کردم و روزنامه ای به او دادم تا روی آن بنشیند.
نکته جالب این بود که این نماز جمعه مختلط بود. یعنی مرد و زن در کنار هم سجاده یا روزنامه پهن کرده و نشسته بودند. حتی موقع نماز هم همینطور بود و این کنار هم بودن مردان و زنان در نماز در تاریخ بی سابقه بوده.
دختر جوانی سربند سبزی بسته بود و چادری را به سختی دور کمرش جمع می کرد از روبروی ما رد شد. به صراحت مشخص بود نه تنها نماز اولی است بلکه چادر اولی هم هست!
موضوع دیگر اینکه وقتی آقای هاشمی حرفی می زد جمعیت برای تشویق ابتدا سوت و کف می زدند و بعد الله اکبر می گفتند. شعار مرگ بر چین و روسیه در حین خطبه به کرات گفته می شد.
ماموری ماسک زده بود که صورتش دیده نشود. از داخل نرده های دانشگاه مرتب در حال عکس گرفتن از مردم بود. مردم رو به او شعار می دادند. جالب این بود که بعضی زنان به او نزدیک می شدند و با ترسو و مزدور خواندن او، او را خجالت می دادند.
زن جوانی در حالی که صورتش را با چادرش پوشانده بود با شدت در حمایت از مردم و موسوی شعار می داد. انقدر بلند که ناخود آگاه از شجاعتش یکه خوردم.
موقع نماز و درست قبل از تمام شدن خطبه مردم شروع کردند به سردادن شعار. شعار ها متنوع بود. از الله اکبر و یاحسین میرحسین تا زندانی سیاسی آزاد باید گردد و دولت کودتا استعفا استعفا ...
همزمان تعدادی از مردم در حال نشستن برای اقامه نماز بودند که ناگهان پلیس ضدشورش دوباره به جمعیت هجوم آورد و گاز اشک آوری را به سمت جمعیت پرت کرد. مردم به سمت کوچه ها متفرق شدند اما بعد از چند دقیقه دوباره برگشتند و دوباره گاز اشک آور...
بعضی از مردم در برگشت به خیابان دوباره به نماز ایستادند. زنی در حالی که کنار نرده ها در حال عوض کردن چادرسیاهش با چادر سپید برای ادای نماز بود هر چه دلش خواست به مامور گفت. گفت اسراییلی ها از شما بهترند. شما یزیدی هستید. گفت غیرت ندارید. مرد فقط می گفت خانم ساکت شو و نمازت را بخوان. بعد از نماز تریبون نماز جمعه دعای امام زمان می خواند. مردم همزمان دو دست خود را با علامت پیروزی بالا برده و با تکان دادن دست هایشان هم خوانی می کردند.
در پایان نماز در دانشگاه باز شد. مرد شعار دهنده از پشت تریبون از مردم خواست به اطلاعیه های تجمع توجه نکنند و همراه با تکرار شعار های داده شده از تریبون به سمت خانه ها یشان متفرق شوند. مردم اما متفرق نشدند بلکه در همان خیابان تجمع کوچکی شکل گرفت و با پیوستن به مردمی که از ابتدای خیابان می آمدند جمعیت بزرگ رو به سمت درب اصلی دانشگاه حرکت کرد. آنقدر تعداد زنان زیاد بود که مردان به زبان آمده و مرتب می گفتند وای چقدر تعداد زنان زیاد است!
هر شعاری از پشت تریبون داده می شد مردم آن را آنطور که درست می دانستند تکرار می کردند. مثلا او می گفت مرگ بر امریکا یا انگلیس مردم می گفتند مرگ بر روسیه. یا او می گفت: خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست مردم تکرار می کردند: خونی که در رگ ماست هدیه به ملت ماست، او می گفت: تفرقه تفرقه شعار آمریکایی مردم می گفتند: زندانی سیاسی آزاد باید گردد. دولت کودتا استعفا استعفا
همزمان با زیاد شدن جمعیت نیروهای ضد شورش به مردم حمله کردند. مردم به سمت فرعی های کنار خیابان هجوم بردند. پلیس گاز اشک آور زد. نه یکی و دو تا بیش از ده گاز در یک کوچه فرعی در حالی که مردم در حال فرار بودند. خانمی سیاهی چشمش کامل رفته بود و نمی توانست نفس بکشد. روحانی ای که اتفاقا طرفدار احمدی نژاد بود گرفتار شده بود خانم ها کمکش کردند. پلیس دوباره گاز زد. طوری که نفس برای کسی نمانده بود. برای مردمی که در حال فرار و در کوچه فرعی بودند. از انتهای به سمت آزادی رفتیم. مردم از همه فرعی ها در حال فرار بودند و در حالی که دست یا روسری یا پارچه ای جلوی دهان خود داشتند. درگیری ها تا ساعت ها در مناطق مختلف اطارف محوطه نماز جمعه ادامه داشت.
در این میان شجاعت بی نظیر زنان حیرت آور بود
اولین چیزی که به چشم می خورد تعداد زیاد نمازگذار با دستبند سربن دروسری و لباس سبز بود. موضوع جالب توجه دیگر حضور زنان گسترده زنان بود. آنهم با لباس هایی نه چندان مرسوم برای همچین جاهایی. زنانی با مانتوها و شال های رنگی و نه چندان پوشیده. اکثریت جمعیت جوان بودند. حتی عده ای با بچه های خود آمده بودند.
شعار های ابتدایی قبل از شروع مراسم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی بود و الله اکبرو البته گاهی مرگ بر روسیه بود.
روبروی در دانشگاه از ورود نمازگزاران به دانشگاه جلوگیری کردند. در زمان خطبه اول مردم به سمت در هجوم بردند اما موفق به باز کردن در نشدند. پشت در پر بود از نیروهای ضدر شورش. مردم با اشاره دست به سمت آنها شعار می دادند یگان بی غیرتا و مزدور در رو بازکن و دست می زدند. جمعیت ملتهب شده بوده بود. شعار های دیگری هم داده می شد.
همزمان با متشنج شدن جو از پایین خیابان شانزده آذر نیروهای ضد شورش با موتور به سمت جمعیت هجوم آوردند. مردم به سمت پیاده رو ها رفتند اما آنها با چرخاندن باتوم و زنجیر در هوا تنها قصد ساکت کردن مردم را داشتند و نه کتک زدن آن ها. مردم پلیس را هو کردند. همزمان و بلند. نیروهای پلیس عصبانی بودند اما معلوم بود که دستور برخورد ندارند. با سر اشاره می کردند که بعدا!!
جمعیت دیگر تقلایی برای باز کردن در دانشگاه نکرد و به توصیه همدیگر قرار شد همه روی زمین بنشینیم تا از ورود دوباره گارد جلوگیری کنیم. مردم دست دست می کردند. ما کنار عده ای که رادیو داشتند نشستیم.خانمی تنهایی دقیقا وسط خیابان روی زمین نشست تشویقش کردم و روزنامه ای به او دادم تا روی آن بنشیند.
نکته جالب این بود که این نماز جمعه مختلط بود. یعنی مرد و زن در کنار هم سجاده یا روزنامه پهن کرده و نشسته بودند. حتی موقع نماز هم همینطور بود و این کنار هم بودن مردان و زنان در نماز در تاریخ بی سابقه بوده.
دختر جوانی سربند سبزی بسته بود و چادری را به سختی دور کمرش جمع می کرد از روبروی ما رد شد. به صراحت مشخص بود نه تنها نماز اولی است بلکه چادر اولی هم هست!
موضوع دیگر اینکه وقتی آقای هاشمی حرفی می زد جمعیت برای تشویق ابتدا سوت و کف می زدند و بعد الله اکبر می گفتند. شعار مرگ بر چین و روسیه در حین خطبه به کرات گفته می شد.
ماموری ماسک زده بود که صورتش دیده نشود. از داخل نرده های دانشگاه مرتب در حال عکس گرفتن از مردم بود. مردم رو به او شعار می دادند. جالب این بود که بعضی زنان به او نزدیک می شدند و با ترسو و مزدور خواندن او، او را خجالت می دادند.
زن جوانی در حالی که صورتش را با چادرش پوشانده بود با شدت در حمایت از مردم و موسوی شعار می داد. انقدر بلند که ناخود آگاه از شجاعتش یکه خوردم.
موقع نماز و درست قبل از تمام شدن خطبه مردم شروع کردند به سردادن شعار. شعار ها متنوع بود. از الله اکبر و یاحسین میرحسین تا زندانی سیاسی آزاد باید گردد و دولت کودتا استعفا استعفا ...
همزمان تعدادی از مردم در حال نشستن برای اقامه نماز بودند که ناگهان پلیس ضدشورش دوباره به جمعیت هجوم آورد و گاز اشک آوری را به سمت جمعیت پرت کرد. مردم به سمت کوچه ها متفرق شدند اما بعد از چند دقیقه دوباره برگشتند و دوباره گاز اشک آور...
بعضی از مردم در برگشت به خیابان دوباره به نماز ایستادند. زنی در حالی که کنار نرده ها در حال عوض کردن چادرسیاهش با چادر سپید برای ادای نماز بود هر چه دلش خواست به مامور گفت. گفت اسراییلی ها از شما بهترند. شما یزیدی هستید. گفت غیرت ندارید. مرد فقط می گفت خانم ساکت شو و نمازت را بخوان. بعد از نماز تریبون نماز جمعه دعای امام زمان می خواند. مردم همزمان دو دست خود را با علامت پیروزی بالا برده و با تکان دادن دست هایشان هم خوانی می کردند.
در پایان نماز در دانشگاه باز شد. مرد شعار دهنده از پشت تریبون از مردم خواست به اطلاعیه های تجمع توجه نکنند و همراه با تکرار شعار های داده شده از تریبون به سمت خانه ها یشان متفرق شوند. مردم اما متفرق نشدند بلکه در همان خیابان تجمع کوچکی شکل گرفت و با پیوستن به مردمی که از ابتدای خیابان می آمدند جمعیت بزرگ رو به سمت درب اصلی دانشگاه حرکت کرد. آنقدر تعداد زنان زیاد بود که مردان به زبان آمده و مرتب می گفتند وای چقدر تعداد زنان زیاد است!
هر شعاری از پشت تریبون داده می شد مردم آن را آنطور که درست می دانستند تکرار می کردند. مثلا او می گفت مرگ بر امریکا یا انگلیس مردم می گفتند مرگ بر روسیه. یا او می گفت: خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست مردم تکرار می کردند: خونی که در رگ ماست هدیه به ملت ماست، او می گفت: تفرقه تفرقه شعار آمریکایی مردم می گفتند: زندانی سیاسی آزاد باید گردد. دولت کودتا استعفا استعفا
همزمان با زیاد شدن جمعیت نیروهای ضد شورش به مردم حمله کردند. مردم به سمت فرعی های کنار خیابان هجوم بردند. پلیس گاز اشک آور زد. نه یکی و دو تا بیش از ده گاز در یک کوچه فرعی در حالی که مردم در حال فرار بودند. خانمی سیاهی چشمش کامل رفته بود و نمی توانست نفس بکشد. روحانی ای که اتفاقا طرفدار احمدی نژاد بود گرفتار شده بود خانم ها کمکش کردند. پلیس دوباره گاز زد. طوری که نفس برای کسی نمانده بود. برای مردمی که در حال فرار و در کوچه فرعی بودند. از انتهای به سمت آزادی رفتیم. مردم از همه فرعی ها در حال فرار بودند و در حالی که دست یا روسری یا پارچه ای جلوی دهان خود داشتند. درگیری ها تا ساعت ها در مناطق مختلف اطارف محوطه نماز جمعه ادامه داشت.
در این میان شجاعت بی نظیر زنان حیرت آور بود
سه شنبه 30 تیر؛ گردهمايی در میدان هفت تیر تهران
وبلاگ هواداران جبهه متحد دانشجویی
برای گرامی داشت یاد همه شهدای راه آزادی و همگام با دعوت جبهه ملی ایران و سایر نیرو های دموکرات و آزادیخواه، روز سه شنبه ۳۰ تیر ساعت ۵ پس از ظهر در میدان ۷ تیر گرد هم می آییم تا به سمت ابن بابویه حرکت کنیم.
دیبرخانه همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران
برای گرامی داشت یاد همه شهدای راه آزادی و همگام با دعوت جبهه ملی ایران و سایر نیرو های دموکرات و آزادیخواه، روز سه شنبه ۳۰ تیر ساعت ۵ پس از ظهر در میدان ۷ تیر گرد هم می آییم تا به سمت ابن بابویه حرکت کنیم.
دیبرخانه همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران
اعدام يک زن در زندان قزوين
فعالام حقوقبشر در ایران
زني که چهار سال پيش در يک نزاع بهطوغيرعمد پدر شوهر خويش را به قتل رسانده بود، بامداد روز سه شنبهی هفتهی گذشته در محوطهی بند نسوان زندان قزوين اعدام شد.
خبرگزاری هرانا: نامبرده از چهار سال پيش به اتهام قتل عمد در زندان بهسر ميبرد ولي با توجه به فقر مالي و نبود وکيل نتوانست ادعاي خويش مبني بر غيرعمد بودن اين قتل را اثبات کند، بنابراين از سوي دادگاه به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شد و با توجه به عدم رضايت خانوادهی مقتول حکم وي بامداد روز سه شنبه به اجرا درآمد.
زني که چهار سال پيش در يک نزاع بهطوغيرعمد پدر شوهر خويش را به قتل رسانده بود، بامداد روز سه شنبهی هفتهی گذشته در محوطهی بند نسوان زندان قزوين اعدام شد.
خبرگزاری هرانا: نامبرده از چهار سال پيش به اتهام قتل عمد در زندان بهسر ميبرد ولي با توجه به فقر مالي و نبود وکيل نتوانست ادعاي خويش مبني بر غيرعمد بودن اين قتل را اثبات کند، بنابراين از سوي دادگاه به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شد و با توجه به عدم رضايت خانوادهی مقتول حکم وي بامداد روز سه شنبه به اجرا درآمد.
تشديد فشار نهادهای امنيتی بر شهروندان کرد
فعالان حقوقبشر در ایران
به مناسبت بیستمین سال یادبود دکتر قاسملو و اعتصاب غذای گستردهی اصناف بازار و مردم، تعداد بیشماری از شهروندان کرد دستگیر شدند.
خبرگزاری هرانا: با گذشت چند روز از اعتصاب گستردهی اصناف بازار و مردم چندين شهر کردستاني در روز دوشنبه هفتهی گذشته به مناسبت بيستمين سال يادبود دکتر قاسملو، نيروهاي امنيتي در شهرهاي مهاباد و بوکان دهها شهروند کرد را دستگير کرده و با توجه به اينکه در اين روز از سوي ماموران امنيتي از مغازههاي که بسته بود فيلمبرداري شده بود در شهر بوکان دهها مغازه پلمپ شده و برق چندين قسمت شهر هم به دستور مقامهاي امنيتي قطع شده است. پيشبيني ميشود به دليل وسيع بودن اعتصاب امسال، برخورد و دستگيري شهروندان کرد در شهرهایي که اعتصاب نسبتا وسيع بوده افزايش پيدا کند.
به مناسبت بیستمین سال یادبود دکتر قاسملو و اعتصاب غذای گستردهی اصناف بازار و مردم، تعداد بیشماری از شهروندان کرد دستگیر شدند.
خبرگزاری هرانا: با گذشت چند روز از اعتصاب گستردهی اصناف بازار و مردم چندين شهر کردستاني در روز دوشنبه هفتهی گذشته به مناسبت بيستمين سال يادبود دکتر قاسملو، نيروهاي امنيتي در شهرهاي مهاباد و بوکان دهها شهروند کرد را دستگير کرده و با توجه به اينکه در اين روز از سوي ماموران امنيتي از مغازههاي که بسته بود فيلمبرداري شده بود در شهر بوکان دهها مغازه پلمپ شده و برق چندين قسمت شهر هم به دستور مقامهاي امنيتي قطع شده است. پيشبيني ميشود به دليل وسيع بودن اعتصاب امسال، برخورد و دستگيري شهروندان کرد در شهرهایي که اعتصاب نسبتا وسيع بوده افزايش پيدا کند.
اشتراک در:
پستها (Atom)