۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

سی و یک سال گذشت. سی و یک سال بریدن زبان حق خواهان و ستاندن جان آزاد اندیشان به اشاره مستبدان و واپسگرایان.

اما دیگر بس است؛

باید چادر سیاه «هیچ خمینی» را از پیکر زخمی این سرزمین برگرفت؛ سرزمینی که سی و یک سال لگدکوب حکومتی دینی است.

باید تندرستی و سرفرازی را به این پیکر دردمند بازگرداند و همگان را شایسته «همه» دانست، از «همه» حقوق مصرح در منشور حقوق بشر تا «همه» ثروت پنهان در زیر خاک ایران.

هم میهن!

بیست و دو بهمن پیش روی توست. این بهمن اما «بهمن» ای دیگرست؛ به ریسمان امید و شادی بیاویز.

شب حکومت دین فروشان در گذر است؛ روز، آن سوی همت ماست!

بیست و دو بهمن، خشم است و خروش و خیابان؛ بیست و دو بهمن، نبرد آزادی ست، باید رفت به میدان.

برای گذر از عصر یخبندان حکومت دینی و رسیدن به بهار زندگی ساز، باید سبزاندیشانه پا به میدان نهاد؛ خروشید و خروشید تا خورشید زرین رخسار حکومت سکولار بردمد.

هم میهن!

حکومت دینی آماده پیوستن است؛ پیوستن به زباله دان حکومت های ایدئولوژیک و سرکوبگر!

بیست و دو بهمن در خانه نمان؛ «همه» چشم به راه ماست!

فیلم؛ تظاهرات و درگیری در مقابل کنسولگری رژیم در فرانکفورت

فیلم؛ مراسم گرامیداشت تولد اشکان سهرابی در بهشت زهرا

اتهامات 16 تن از بازداشت شدگان عاشورا اعلام شد

ایرنا: اتهامات متهمان سومين دادگاه رسيدگي به 16 نفر از آشوب گران روز عاشورا درشعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامي تهران به شرح زير قرائت شد.
متهم شماره يک - اجتماع و تباني به جرايم برعليه امنيت کشور، توهين به مقامات ارشد نظام و فعاليت هاي تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي در جهت طرح براندازي.
متهم شماره دو- اجتماع و تباني جهت ارتکاب جرم ، فعاليت تبليغي عليه نظام و عضويت در دفتر تحکيم وحدت طيف علامه.
متهم شماره سه - برخورداري از گرايشات کمونيستي موسوم به چپ نوانديش ، اقدام عليه امنيت کشور، فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي و مصاحبه با راديو هاي بيگانه.
شماره چهار - فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي و وابستگي فرقه ضاله بهاييت.
متهم شماره پنج-محاربه، ارتباط و هواداري از گروهک منافقين.
متهم شماره شش - محاربه و افساد في الارض و فعاليت تبليغي عليه نظام .
متهم شماره هفت - محاربه از طريق ارتباط و هواداري با گروهک منافقين و فعاليت تبليعي عليه نظام جمهوري اسلامي.
متهم شماره هشت: محاربه و افساد في الارض
متهم شماره 9 :محاربه و افساد في الارض
متهم شماره 10 :اجتماع و تباني عليه امنيت کشور، فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ،توهين به مقامات ارشد نظام و تمرد به مامورين انتظامي.
متهم شماره 11 : اجتماع و تباني، اقدام عليه امنيت کشور و تخريب اموال عمومي.
متهم شماره 12- اجتماع و تباني و ارتکاب به جرم ، فعاليت تبليغي در اغتشاشات روز عاشورا عليه امنيت ملي.
متهم شماره 13: اجتماع و تباني براي ارتکاب جرم ،فعاليت تبليغي و شرکت در تجمعات غير قانوني .
متهم شماره 14- اجتماع و تباني به قصد ارتکاب جرم .
متهم شماره 15- جرايم و ارتکاب به جرم عليه امنيت کشور ،فعاليت تبليغي عليه نظام از طريق شرکت د ر تجمعات غير قانوني .
متهم شماره 16-اجتماع و تباني عليه امنيت کشور ، تمرد به مامورين انتظامي و توهين به مقامات ارشد نظام .

وضعیت و تعداد غایبان در امتحانات خواجه نصیر

رئیس دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی در خصوص وضعیت دانشجویانی که در امتحانات شرکت نکرده اند با تاکید بر اینکه آموزش برای ما حکم ناموس را دارد گفت: اساس ما بر مهرورزی است اما به هیچ عنوان امتحانات را تجدید نخواهیم کرد.

محمد تقی بطحایی در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص وضعیت دانشجویانی که در امتحانات این دانشگاه شرکت نکرده اند و در حال حاضر خواستار برگزاری آزمون مجدد هستند گفت: اساس ما بر مهرورزی است اما این مهرورزی باید در چارچوب قانون باشد.

وی افزود: سئوال اساسی این است که آنها به چه دلیلی امتحان نداده اند آیا برای امتحان آماده نبوده اند یا به دلایل دیگری در امتحان شرکت نکرده اند.

رئیس دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی ادامه داد: ما طبق مقررات پیش رفته و این موضوع را به صورت کلی بررسی خواهیم کرد.

وی تصریح کرد: احتمال برگزاری مجدد امتحانات وجود ندارد و به هیچ عنوان امتحانات را تجدید نخواهیم کرد.

بطحایی اضافه کرد: به طور عمومی برای دانشجویانی که در امتحان شرکت نکرده اند غیبت غیرموجه درج خواهد شد مگر آن که دلایل مشخص و قابل قبولی برای غیبت خود ارائه کنند.

وی درباره تعداد دانشجویانی که در امتحانات شرکت نکرده اند به مهر گفت: تعداد این دانشجویان به جز در دانشکده های عمران و هوا و فضا چندان زیاد نبوده و در تمام دانشکده ها امتحانات به طور کامل برگزار شده است.

رئیس دانشگاه خواجه نصیر ادامه داد: به عنوان مثال در دانشکده برق تنها هشت نفر با مشکل عدم شرکت در امتحانات روبرو هستند.

وی افزود: در نشست وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و روسای دانشگاهها نیز این موضوع مطرح شد که اتفاقا وزیر محترم نیز بر تکیه بر اصل آموزش و مهرورزی در چارچوب قانون تاکید کردند.

وبلاگ؛ 10 شب اعتراض گوش دیکتاتور را کر خواهد کرد

وبلاگ سبز اندیشان

فردا، دهه زجر حکومت استبدادی آغاز خواهد شد.10 شب صدای الله اکبر گوش دیکتاتور را کر خواهد کرد
به زودی دهه زجر حکومت استبدادی آغاز می شود و جنبش سبز وارد فاز جدیدی از مبارزات مدنی خود خواهد شد.در حالی که دوستان ما در دادگاههای های نمایشی مشغول دور زدن حکومت استبدادی هستند و با آرزوی آزادی همه آنها، برای رسیدن به قدمهای استوارو پیروزی جنبش سبز، از امشب تا 10 شب، صدای الله اکبرها از پشت بامهای منازل گوش دیکتاتور را کر خواهد کرد.

خوانندگان؛ 3 تن از جوانان بازداشتى زير شکنجه قبول...

از طرف بانو فريده, دختر يکى از همميهنان بهايى در بند اطلاع حاصل شد, 3 تن از جوانان بازداشتى, زير شکنجه قبول کرده اند روبروى دوربين تلويزيون حاج عزت به دروغ اعتراف کنند در اغتشاشات سهيم بوده اند و در اين راستا از بيت العدل اعظم تشکيلات جهانى بهايى دستوراتى دريافت داشته اند.

دانشجوی خواجه نصیر به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد

سهیل محمدی دانشجوی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر سهیل محمدی در روز ۱۲ آبان ماه در منزلش توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و از آن پس در این زندان نگهداری می شود.

حکم ۴ سال حبس تعزیری صادر شده برای سهیل محمدی در دادگاه اولیه صادر شده است و هم‌اکنون خانواده وی در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر هستند. اتهامات وی "اقدام علیه امنیت ملی"، "شرکت در تجمعات" و "توهین به مقام ریاست جمهوری" ذکر شده بوده است.

در جلسه دادگاه سهیل محمدی، افرادی بدون هیچ گونه مسئولیتی در دادگاه از طرف وزارت اطلاعات حضور پیدا کرده و از قاضی خواستند که این دانشجو محکوم شود که این مساله باعث درگیری لفظی خانم نسرین ستوده وکیل وی با این افراد شده بود.

سهیل محمدی و علی پرویز پس از اعتراض دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر به حضور و سخنرانی صفار هرندی در این دانشگاه بازداشت شدند.

علی پرویز نیز به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

طی ماه های اخیر بسیاری از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر بازداشت و برخی از آنان آزاد شده و برخی همچنان در زندان به سر می برند. هم‌اکنون حداقل ۱۲ تن از دانشجویان این دانشگاه زندانی هستند. حکم صادر شده برای سهیل محمدی و علی پرویز همراه با احکام سنگین حبس صادر شده برای دانشجویان دیگر دانشگاه‌ها از فشاری بی سابقه بر دانشگاهیان حکایت دارد.

طی یک ماه اخیر مجید توکلی، سلمان سیما، مجید دری، ضیا نبوی، علی پرویز، سهیل محمدی و ناصح فریدی در مجموع به ۵۳/۵ سال زندان محکوم شده اند. همگی این دانشجویان هم‌اکنون در زندان اوین در حبس به سر می برند.

شاعری که اغتشاشگر نام گرفت؛ پدرش اعدام شده و مادرش در زندان

امید منتظری ; شاعری که اغتشاشگر نام گرفت ... پدر وی نیز جزو اعدام شدگان سال 67 است و در حال حاضر مادر او نیز در زندان به سر می برد

سایت روز: جوانی که روز شنبه محاکمه شد و از وی به عنوان الف - م نام برده شد (امید منتظری) شاعری است که اینک عنوان اغتشاش گر روز عاشورا گرفته و تصاویر دفاعیات‌او از سیمای جمهوری اسلامی در حالی پخش می شود که وی در روز عاشورا در خانه بوده است.

امید که شاعری تواناست، کتابی نیز در مورد شعر منتشر کرده که حاوی دیدگاه های او پیرامون شعر امروزاست.

امید منتظری می‌نویسد:شعر نه آن جملات پر طمطراق را می باید، نه آن همه استعاره و تشبیه و مجاز. اینطور فکر می کنم که شعر در نگاه شاعر است. هنگام که به همین رویدادهای روزمره خیره می ماند.هنگام که دست کودک را می گیرد و می نویسد: آب
سهلی که محال می شود، نه حتی ممتنع. گمان می کنم اثبات شعر نه به کلمات ثقیل و پیچیده است که اینچنین ارتباط با مخاطب کمرنگ و باور ناپذیر می گردد. همچنین به قالب ریزی واژگان بی اثر نیز نمی باشد. قالب ناشی از سیما و شکل بیان محتوای خاصی است که آنارشی ذهنی و زبانی معاصر آنرا بر نمی تابد و پذیرا نیست.
ادبیات زبان فاصله و مجزا بودن نیست؛ زبان ارتباط است، تنیده به درک و وجود آدمی. شعر را اینگونه باور دارم نه آن خیال بعید و نه آن پرندۀ دور. می نویسیم: دلتنگ دلتنگی هامان، شکستۀ دلشکستگی هامان، با الفبای امید و حسرت که هی خط می خورد و دوباره...
اینگونه بر می گزینم، کلمات باور پذیر و تصاویر آشنا؛ اما نگاهی فراتر از تصویر بودن، در کشاکش نیستی و هستی و به معنایی شاید متافیزیک زندگی روزمره.
اما نه شاعر فیلسوف است و نه شعر چراگاه فلسفه. نمی دانم فلسفه چیست با این حال می دانم که شعر آن نیست ...
شعر من درازنای پر پیچ و خم هیچ خطابه ای نخواهد بود. استدلالی برای گویشش ندارم، اما ضرورتی است. زمین لرزه ای به مانند آوار آوار تشویش انسان معاصر.
تفکیک شعر در نگاه از زاویه ای دیگر است. شاید خیال و شاید فراتر از آن؛ در عمل هم بیان این دید و حس، به گفتاری مؤثرتر، گویاتر و ماندگار تر است.
آفرینش هنرمی باید از درون هنرمند باشد. مخلوق بی هویت بیگانه است. انگار که نیست. ولی مقصود تنها اصالت اثر نیست که اصالت اثر ناشی از اصالت آفرینندۀ آن می باشد، بدان شکل که به ضرورت خلق آن رسیده باشد. اثری خالص و مستقل!
هنری از خویشتن که بر تنها نشیند.

در زیر نمونه‌ای از شعر امید منتظری که پدر وی نیز جزو اعدام شدگان سال 67 است و در حال حاضر مادر او نیز در زندان به سر می برد،می آید.

امروز
صبحانه نخوردم
شعری نگفتم
و چای که همین‌جور دم می‌کشد روی اجاق
بوی مرداب می‌گیرد
بندگی روزهای سرد می‌کنم
پنجره آزارم می‌دهد
و باز منتظرت می‌ایستم...؛

گفتنی ست که امید منتظری از وابستگان سهراب اعرابی نیز هست که جزواولین جان باختگان حوادث پس از انتخابات است.

گزارش خوانندگان از تجمع مردم در اطراف زندان اوین

از مجتمع پارک وی ایمیل می دم خیلی جالبه تعداد زیادی مردم برای جلوگیری از اعدام بچه ها جمع شدن جوری که از بالای مجتمع کاملا دیده میشه خوشحالم که مردم حرکت شون را برای جلوگیری از اعدام شروع کردن. ایشاالله شبهای آینده هم بیشتر بیان نمی تونم تخمین بزنم اما آنفدر زیادن که از زیر پل تا نزدیکای مهمانخانه آزادی رسیده و ورودی نیایش - چمران اینجوری که من می بینم از ازدحام جمعیت ترافیک شده
ساعت 11.15 دقیقه شنبه شب

نامه‌ پدر سورنا هاشمی پس از سی روز بی‌خبری از فرزندش

نامه‌ سر گشاده‌ پدر سورنا هاشمی پس از سی روز بی‌خبری مطلق از فرزندش

سایت رهانا – علیرضا فیروزی و سورنا هاشمی ۳۰ روز پیش در حالی که به شهر تبریز سفر کرده بودند، ناپدید شدند و تا کنون هیچ خبری از آن‌ها در دست نیست. این در حالی است که تمام شواهد حاکی از بازداشت آن‌ها است اما نام آن‌ها در هیچ نهاد امنیتی وجود ندارد و این مساله باعث نگرانی خانواده‌های آن‌ها شده است.

متن نامه‌ی پدر سورنا هاشمی به شرح زیر است:

به نام خالق پاکی ها

سورنا ، پسرم ، روزگاری بود که عکس کوچکت در پس زمینه ی خاک خاکریز دم به دم زمزمه ی التماس آلود چشمانم بود ، خاک ِ تن به تیغ می تکاندیم و در راه حفظ وطن می رفتیم.
وطن ترینم تو بودی و جان سپر جانت کردم ، تنها نبودم ، هزاران بودیم ،تنها نبودم…
روزی به تلخی این روزها باران گلوله و خمپاره زمین را گهواره ی صدها شیر مرد کرد…به خواب می رفتند آرام و لبخند از خاطره ی خنده ی مادر ، همسر ، فرزند می زدند و خرسند از باروت و گلوله ای که دیگر نمی توانست تنی را خونین کند…
من نیز سهم ام را گرفتم ،چکمه ای به خون آغشته از زخم صورتم ، کابل برق با تکه های تنم…اسارت را به جان خریدم خرسند از این که تو آزادی ، تو می خندی ، تنها نبودم…
نشانمان بی نشانی ،مفقود الأثر بودیم و ماه و سال یکی از بیماری ، یکی زیر شکنجه ، یکی به رگبار گلوله چشم می بست…هیچ نشانی از اسارت ما نبود.
دل گره زدم به ضریح میله های زندان که تو را آزاد ببینم ، لباسم دخیل زخم های دوستان و هم رزمانم شد تا تو گزندی نبینی…
امروز اما تلخ تر از آن روزهاست…تو در بندی ، تو اسیری ، تو نمی خندی…بیش از یک ماه می گذرد و نشانی جز اسارت تو ندارم…
وای بر من ! نکند اسارت را از من به ارث بردی ؟!
چرا تنها ماندم ؟ هم رزمانم کجایند ؟ نکند سیلی به گوش تو می زنند ؟! نکند نمی دانند ؟! نمی دانند که تو از دو سالگی با عراقی ها می جنگیدی ؟! که ترکش از تنم در می آوردی ؟!
تنهایم…
سورنا جان ! پسرم ، ماجرای دانشگاه زنجان را فراموش نکرده ام :
همرزم من نبودند آنان که به مرز تن فرزندان این خاک تجاوز کردند !
همرزم من نبودند آنان که در اندیشه ی حاشا بودند !
همرزم من نبودند آنان که تو را به بند کشیدند ، از تحصیل محروم کردند…
همرزمانم را خوب می شناسم !
بگذارید فکر کنم که اینها از ما نیستند ، بیگانه اند که چنین جفا می کنند
بگذارید فکر کنم همه آن روز شهید شدند و من زنده ماندم تا زجر بکشم…تا آن روز که اگر شهیدی زنده مانده ندایم را پاسخ گوید !
روزگاری از همه چیز گذشتم تا تو آزاد باشی حال که آزاد نیستی همه چیزم را می دهم برای سلامتی ات !
و برای دوباره دیدنت…

اصغر هاشمی
بهمن یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت

بازداشت یک وبلاگ نویس حوزوی و تعدادی دیگر در قم

آینده نیوز: علی اشرف فتحی نویسنده وبلاگ تورجان شب گذشته مقابل بیت‌ مرحوم آیت‌الله العظمی منتظری دستگیر شد. به گزارش‌ «پارلمان‌نیوز»، ساعت 20 روز جمعه، همزمان با برپایی مراسم چهلمین روز رحلت آیت‌الله منتظری علی اشرف فتحی به همراه چند نفر دیگر مقابل بیت آیت‌الله منتظری دستگیر می‌شود. این طلبه اصلاح‌طلب كه شب گذشته در حالی كه ملبس به لباس روحانیت نبود به همراه چند نفر دیگر بازداشت شد كه بر اساس اطلاعات رسیده آن افراد آزاد اما نویسنده وبلاگ تورجان آزاد نشد. از صبح امروز مادر این طلبه وبلاگ‌نویس به مراجع مختلفی از جمله بنیاد شهید برای پیگیری و كمك برای اطلاع از فرزندش مراجعه كرده اما پاسخی نیافته است.

نامه ای از زندانی محکوم به اعدام: به سختی شکنجه شدم

وبلاگ تا لغو اعدام شیرین علم هولی: چندی پیش شیرین علم هولی، زندانی سیاسی کرد، در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد. در دادخواست وی آمده که یکی از دلایل صدور حکم محاربه، اقرار وی به ارتباط با پژاک بوده است. شیرین علم هولی در نامه ای شرح فشارها و شکنجه های وارد شده بر خود را برای گرفتن اقرار آورده است. متن نامه وی را در ادامه بخوانید.


شرح فشارهای وارد شده بر من در مدت بازداشت

من در اردیبهشت 1387 در تهران توسط ماموران تعدادی از ماموران نظامی و لباس شخصی دستگیر شدم و مستقیما به مقر سپاه منتقل شدم. به محض ورود و پیش از هر گونه سوال و جوابی، شروع به کتک زدن من کردند. من در مجموع 25 روز در سپاه ماندم. 22 روز آن را در اعتصاب غذا به سر بردم و تمام آن مدت متحمل انواع شکنجه های جسمی و روحی شدم. بازجوها مرد بودند و من با دستبند به تخت بسته شده بودم. آنها با باتوم برقی، کابل، مشت و لگد به سر و صورت و اعضای بدنم و کف پاهایم می کوبیدند. من حتا در آن زمان به راحتی نمی توانستم فارسی را بفهمم و صحبت کنم. زمانی که سوال های شان بی جواب می ماند، باز مرا به باد کتک می گرفتند تا از هوش می رفتم. صدای اذان که می آمد برای نماز می رفتند و به من تا زمان بازگشت شان فرصت می دادند تا به قول خودشان فکرهایم را بکنم و زمانی که باز می گشتند، دوباره کتک، بی هوشی، آب یخ و ...

زمانی که دیدند من برای ادامه اعتصاب غذا مصرم، به واسطه سرم و شلنگ هایی که از بینی به درون معده ام می فرستادند، به زور قصد شکستن اعتصابم را داشتند. من مقاومت می کردم و شلنگ ها را بیرون می کشیدم که منجر به خونریزی و درد زیادی می شد و اثر آن حالا بعد از دو سال هم چنان باقی مانده و آزارم می دهد.

یک روز در هنگام بازجویی، چنان لگد محکمی به شکمم زدند که بلافاصله دچار خونریزی شدیدی شدم. یک روز یکی از بازجویان به سراغم آمد، تنها بازجویی بود که او را دیدم. در سایر مواقع چشم بند داشتم. او سوال های بی ربطی از من پرسید. وقتی جوابی نشنید، سیلی ای به صورتم زد و اسلحه ای از روی کمر خود باز کرد و بر سرم گذاشت و گفت: «به سوال هایی که از تو می کنم جواب بده. من که می دانم تو عضو پژاک هستی، تروریستی، ببین دختر تو حرف بزنی یا نه فرقی نمی کند ما خوشحالیم که یک عضو پژاک در دستانمان اسیر است.»

در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخم هایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتک ها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: «چرا باید به بیمارستان معالجه شود، مگر در اینجا معالجه نمی شود؟» دکتر گفت: «برایمعالجه نمی گویم، من در بیمارستان برای تان کاری می کنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند» فردای آن روز مرا با چشم بند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بی خود شده بودم و به هر آنچه را که می پرسیدند، پاسخ می دادم و جواب هایی که آنها می خواستند را همانگونه که می خواستند به آنها می دادم و آنها هم از این جریان فیلم می گرفتند. وقتی به خودم آمدم از آنها پرسیدم که من کجا هستم و فهمیدم که هنوز روی تخت بیمارستانم و بعد از آن دوباره مرا به سلولم منتقل کردند.

ولی انگار برای بازجوها کافی نبود و می خواستند من بیشتر رنج بکشم. با پای زخمی سرپا نگه می داشتند تا پاهایم کاملا ورم می کرد و بعد برایم یخ می آوردند. شب ها تا صبح صدای جیغ و داد و ناله و گریه می آمد و من از شنیدن این صداها عصبی می شدم که بعدها فهمیدم این صدا ضبط است و به خاطر آن است که من رنج های زیادی بکشم. یا ساعت ها در اتاق بازجویی فقط قطره قطره آب سرد روی سرم می چکید و شب مرا به سلول باز می گرداندند.

یک روز با چشمان بسته روی صندلی نشسته بودم و بازجویی می شدم. بازجو سیگارش را روی دستم خاموش کرد و یا یک روز آنقدر پاهایم را با کفش های اش فشار داد که ناخن هایم سیاه شد و افتاد یا اینکه تمام روز مرا در اتاق بازجویی سرپا نگه می داشت و بدون هیچ سوالی، فقط بازجویان می نشستند و جدول حل می کردند. خلاصه آنکه هر آنچه که از دستشان برمی آمد را انجام دادند.

بعد از آن که از بیمارستان بازگشتم تصمیم گرفتند که مرا به 209 منتقل کنند. ولی به دلیل وضعیت جسمی ام و اینکه حتا نمی توانستم راه بروم، بند 209 حاضر به پذیرش من نشد و یک روز تمام با همان وضعیت، مرا دم در 209 نگاه داشتند تا سرانجام مرا به بهداری منتقل کردند.

دیگر، تفاوت شب و روز را درک نمی کردم. نمی دانم چند روز در بهداری عمومی اوین ماندم تا زخمهایم کمی بهتر شد و بعد به 209 منتقل شدم و بازجویی ها در آنجا آغاز شد. بازجوهای 209 نیز تکنیک ها و روش های خاص خود را داشتند و به قول خودشان با سیاست سرد و گرم پیش می رفتند. ابتدا بازجویی خشن می آمد و مرا تحت فشار و شکنجه و تهدید قرار می داد و می گفت که هیچ قانونی برای اش مهم نیست و هر کاری بخواهد با من می کنند و ... بعد بازجوی مهربان وارد می شد و از او خواهش می کرد که دست از این کارها بردارد. به من سیگاری تعارف می کرد و بعد سوالات را تکرار می کرد و دوباره این دور باطل شروع می شد.

درمدتی که در 209 بودم، به خصوص اوایل که بازجویی داشتم، وقتی که حالم خوب نبود یا بینی ام خونریزی می کرد، فقط در داخل سلول مسکنی به من تزریق می کردند. کل روز خواب بودم. مرا از سلول خارج نمی کردند یا به بهداری منتقل نمی کردند...

شیرین علم هولی، بند نسوان اوین، 28/10/88

دو تن دیگر امروز در اوین به دار آويخته شدند

خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس): سرپرست دادسراي امور جنايي اعلام كرد: متهمان پرونده لواسان ظهر امروز در زندان اوين به دار مجازات آويخته شدند. جعفرزاده گفت: اين افراد كه در آبان سال جاري مرتكب زناي به عنف شده بودند در ماه آذر از سوي شعبه 72 دادگاه كيفري به اعدام محكوم شدند كه اين حكم در دي ماه امسال توسط شعبه 31 ديوان عالي كشور تأييد شد و به اين ترتيب امروز اجرا شد. پيش از اين قرار بود روز پنج‌شنبه 8 بهمن اين دو محكوم به اعدام به طناب دار آويخته شوند اما اجراي اين حكم به تعويق افتاد و سرانجام مقرر شد امروز اين حكم در حياط زندان اوين اجرا شود.