۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح‌

آزادی از گناه‌ توسط مرگ و قیام مسیح‌ آنچه مرگ و قیام مسیح برای شخص ایماندار به ارمغان می‌آورد از ابعاد مختلفی برخوردار است که شناخت و تجربۀ هر یک از آنها حائز کمال اهمیت می‌باشد. تا آنجا که موضوع گناه مورد نظر باشد، مرگ و قیام مسیح ما را از محکومیت‌، قدرت و نتایج گناه آزاد می‌کند. در این خصوص آنچه معمولاً دربارۀ آن صحبت می‌شود، آزادی از محکومیت یا مجازات گناه است‌. در این نوشتار هدف من بررسی اجمالی یکی دیگر از ابعاد این کار بزرگ مسیح است‌. ولی برای درک آن لازم است که نخست توضیح کوتاهی دربارۀ چگونگی آزادی ما از محکومیت گناه داده شود
آزادی از محکومیت گناه‌
در رومیان ۳:‏۲۳-‏۲۶ می‌خوانیم که همه انسانها بدون استثناء گناه کرده‌اند و از آنچه خدا برای آنها در نظر داشت کوتاه آمده‌اند و در نتیجه زیر محکومیت خدا قرار دارند. یهودیان اعتقاد داشتند که آدم و حوا قبل از سقوط در گناه‌، از جلال خاصی برخوردار بودند ولی با نااطاعتی از خدا آن را از دست دادند. پولس در اینجا ممکن است این جلال را در نظر داشته باشد؛ یا اینکه ممکن است منظورش آن جلالی باشد که خدا در نظر داشت برای انسان تدارک ببیند. به هرحال‌، همه این را از دست داده‌اند
رستگاری فقط از طریق کفارۀ مسیح‌
اما کلام خدا به ما می‌گوید که ما "مجاناً" و "به فیض‌" صالح محسوب می‌شویم و مورد قبول خدا قرار می‌گیریم (روم ۳:‏۲۴). هر دو این کلمات یک چیز را بیان می‌کنند و آن این است که نجات خدا هدیه‌ای است که ما برای دریافت آن هیچ چیزی پرداخت نمی‌کنیم و هیچ کاری هم انجام نمی‌دهیم‌. کلام خدا به ما می‌گوید که نجات و رستگاری ما صددرصد مجانی است‌ولی این بدان معنا نیست که نجات ما بی‌بها است‌. این نجات برای ما مجانی تمام می‌شود چونکه خدا خودش بوسیلۀ عیسای مسیح بهای آن را بطور کامل پرداخت کرده است‌. این بوسیلۀ کلمۀ "فدیه‌" بیان می‌شود. فدیه بهایی بود که برای آزادی اسرا و بردگان پرداخت می‌شد. این بها چنانکه آیۀ بعدی نشان می‌دهد، بوسیلۀ کفاره‌ای که در خون عیسای مسیح وجود دارد پرداخت گردیده است
مرگ نسبت به‌ قدرت و حاکمیت گناه‌
مرگ نسبت به گناه‌پولس بعد از اینکه نجات به‌وسیلۀ فیض را توضیح می‌دهد، این ایراد را مطرح می‌کند که آیا به زندگی در گناه ادامه بدهیم تا فیض خدا هر چه بیشتر شامل حال ما شود؟ او با قاطعیت هر چه تمام‌تر پاسخ می‌دهد که "حاشا"، یعنی به‌هیچ وجه (رومیان ۶:‏۱).دلیل او این است که ما نسبت به گناه مرده‌ایم‌، پس چگونه می‌توانیم باز در آن زندگی کنیم (۶:‏۲). زندگی و مرگ با هم قابل جمع نیستند. اما این چگونه مرگی است‌؟این مرگی است نسبت به قدرت و حاکمیت گناه‌. پولس در این باب ۶ و ۷رومیان‌، از گناه به‌عنوان یک قدرت حاکمه و قدرتی که انسان را در اسارت خود دارد، سخن می‌گوید (روم ۵:‏۲۱، ۶:‏۶، ۱۲، ۱۴، ۱۸، ۷:‏۱۴-‏۲۰). در باب ۵ او توضیح می‌دهد که چطور با نااطاعتی آدم‌، گناه وارد جهان شد و بر تمام نسل او مسلط گردید. همۀ انسانها از طریق تولد، در این وضعیت به دنیا می‌آیند و تنها از طریق مرگ می‌توانند از آن خارج شوند. پولس راجع به یک چنین مرگی سخن می‌گوید که ما را از قدرت و حاکمیت گناه خارج می‌کندزنده شدن با عیسی‌این مرگِ ما، مرگی است با عیسی که زنده شدن با او را نیز به‌دنبال دارد. این درواقع مرگ و قیام مسیح است که امکان آزاد شدن از گناه را برای ما فراهم آورد. پولس می‌گوید که ایمانداران در اتحاد با عیسی می‌میرند و زنده می‌شوندوضعیت جدید مابرای درک این موضوع باید ببینیم که مرگ و قیام عیسی چطور وضعیت جدیدی را بوجود آورد. دیدیم که همۀ انسانها در حالت طبیعی خود، تحت تأثیر نافرمانی آدم و در وضعیتی هستند که پولس آن را "انسان‌" یا "انسانیت کهنه‌" و در جاهای دیگر "جسم‌" می‌خواند (در این قبیل قسمت‌ها، منظور پولس از "جسم‌"، بدن انسان نیست بلکه تمامیتِ انسان در وضعیت گناه‌آلود و سقوط‌کرده می‌باشد). انسان کهنه یا "جسم‌" به این معنا، انسانی است که در اتحاد با آدم و در نسل سقوط کردۀ او زندگی می‌کندپولس رسول‌، این انسان "در آدم‌" است و هنوز "در مسیح‌" قرار نگرفته‌. در این وضعیت‌، گناه و مرگ بر او حکومت می‌کنند.کلام خدا به ما نشان می‌دهد که مسیح این انسانیت کهنه را بر خود گرفت‌. او به درون وضعیت ما داخل شد و بدون اینکه خودش گناهی مرتکب شده باشد، با همۀ نیروهایی که بر انسان حاکم بودند، مقابله کرد و تا به مرگ بلکه مرگ صلیب تسلیم آنها نشد. او با مرگ خودش قوی‌ترین جواب "نه‌" را به گناه و شیطان و دنیا داد. او به‌نمایندگی و در اتحاد با انسانِ افتاده و سقوط کرده‌، روی صلیب رفت و به اصطلاح پولس‌، این انسان یا انسانیت کهنه یا "جسم‌" را با خودش روی صلیب برد و نسبت به آن مرد و بعداً در قبر خودش او را مدفون کرد.او با قیامش از مردگان‌، انسان تازه بلکه خلقت جدیدی را بوجود آورد. او سرِ یک نسل و نژاد جدید بشری شد. این انسان تازه انسانی است که دیگر "در آدم‌" و در اتحاد با او زندگی نمی‌کند، بلکه "در مسیح‌" قرار دارد. شرایط و مختصات تازه‌ای بر این انسان تازه حاکم است‌؛ یکی از مهم‌ترین آنها این است که دیگر گناه بر آن حکمرانی نمی‌کند. همۀ ایمانداران در اتحاد و یگانگی با مسیح‌، در مرگ و قیام او شریک می‌شوند و با این شراکت‌، از نسل "آدم‌" به نسل "مسیح‌" منتقل می‌گردند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر