۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

تجسم خداوندمان عیسی مسیح مبارک

داستان میلاد و تجسم:
یک زوج معمولی به اسم مریم و یوسف باهم دیگر نامزد بودند و قرار بود که باهم ازدواج کنند، که یک اتفاق عجیب و استثنایی رخ داد. جبرائیل فرشته بر مریم باکره ظاهر شد و گفت: "ای تو فیض یافته ، خداوند با توست و تو در بین زنان مبارک هستی، نترس، تو پسری خواهی زایید و نام او را عیسی (یعنی نجات دهنده) خواهی نهاد، او بزرگ خواهد بود و پسر حضرت اعلی خوانده خواهد شد و پادشاهی او پایان نخواهد داشت." وقتی مریم این را شنید سئوالی بسیار منطقی کرد. او گفت:" که این چگونه خواهد شد چون من باکره هستم و مردی مرا لمس نکرده است " و فرشته به او گفت:"روح القدس بر تو می آید و قوت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند از اینرو آن مولود مقدس و فرزند خدا خواهد بود." و مریم فروتنانه در حالیکه نمی فهمید چه در او می گذرد گفت:"من کنیز خدا هستم." بعد از آن مریم پیش الیصابات مادر یحیی رفت که 6 ماه قبل از او به طور معجزه آسای حامله شده بود و 3 ماه باهم خدا را پرستش کردند.
وقتی یوسف از ماجرای حامله شدن مریم باخبر شد احتمالا خیلی ناراحت شد، با اینکه مریم احتمالا موضوع را برای او توضیح داده است ولی او نمی توانست آن را باور کند و او متواضعانه به جای اینکه به فکر مجازات و سنگسار مریم (طبق سنت آن زمان) باشد، خواست او را را رها کند، در این فکرها بود که فرشته در خواب بر یوسف آشکار شد و گفت: "از ازدواج با مریم مترس، زیرا آنچه در او قرار دارد از روح القدس است و این همان پیشگویی اشعیایی نبی 700 ق م است که اینک باکره حامله شده، پسری خواهد زایید و او را عمانوئیل یعنی خدا با ما می نامند." اطاعت بعنوان درس مهمی است که ما می توانیم از مریم و یوسف در میلاد مسیح یاد بگیریم.

وقتی زمان آن رسید که عیسی (خدای کامل که خدای کامل و انسان کامل شد) از مریم باکره مادر خداوندمان عیسی مسیح (لوقا 1:43) بدنیا بیاید، یوسف چون از بیت لحم شهر داود طبق پیشگویی اشعیا 11:1 و میکاه 5 :2 بود به فرمان پادشاه برای سرشماری همراه مریم به آنجا رفت، احتمالا برای اینکه بسیاری به این شهر آمده بودند جایی برای استراحت و وضع حمل مریم پیدا نشد، بنابرین در آخوری محقر و احتمالا کثیف مسیح به دنیا آمد، این پیغام نیز برای ما مهم است که امروز هم مسیح می تواند در قلبهای کثیف و گناه آلود ما ساکن و به ما قلبی تازه ببخشد، به قول جان میلتون اگر عیسی هزاران بار دیگر متولد گردد و هزاران بار دیگر معجزات بکند و هزاران بار مصلوب گردد و قیام کند ولی در قلب ما وارد نگردد هیچ فایده ای برای ما ندارد.
بعد از تولد مسیح فرشتگان پیغام خوش تولد منجی را به ساده ترین افراد جامعه آن زمان یعنی شبانان رساندند. کلام خدا می گوید که شب بود و شب، تاریکی و سرما نشانه گناه و ناامیدی است و پیغام کریسمس پیغام امید برای ناامیدان و آزادی برای گناهکاران است. فرشته به شبانان گفت:"بشارتی برایتان دارم که برای تمامی قوم است، امروز در شهر داود نجات دهنده ای به دنیا آمد که مسیح خداوند است. " و ناگاه گروهی عظیم از فرشتگان آمدند و سرود معروف "جلال بر خدا در آسمان و صلح و سلامتی بر مردمانی که برزمین مورد لطف اویند " را سرائیدند. شبانان وقتی به آخور رسیدند و عیسی و مریم و یوسف را دیدند، عیسی را پرستیدند و اخبار این رویداد را به همه بشارت دادند، آنها نمی توانستند بی تفاوت بمانند، با اینکه آنها فقط نوزادی را دیدند که گریه می کرد ولی شاید می دانستند این همان پسری است که در اشعیا 9:6 خدای قدیر و سرور سلامتی و عجیب و مشیر نامیده شده است.
با تولد مسیح، ستاره ای، هدایتگر مجوسینی دانش دوست از امتها شد تا نشانگر این باشد که این نجات برای همه قشر مردم و همه امتها می باشد، مجوسین نیز وقتی به مسیح رسیدند او را پرستیدند و هدایای خود را تقدیم کردند.
همانطور که در زمان مصلوب شدن و قیام او شاهد حضور فرشتگان و اتفاقاتی در طبیعت (مثل تاریک شدن هوا و زلزله هستیم ) در زمان میلاد او نیز فرشتگان حضور داشتند و ستاره ای در آسمان با درخشش باعث هدایت شد. مردمی که با این رویدادها برخورد کردند، بعضی ها مثل هیرودس دشمنی کردند، بعضی ها مثل فریسیان و کاتبان با اینکه اشاره تورات را در مورد محل تولد مسیح فهمیدند، بی تفاوت ماندند و بعضی نیز مثل یوسف و مریم، شبانان و مجوسین به آن ایمان آوردند. سئوال مهم این است، عکس العمل ما امروز نسبت به این نوزاد چه است؟

http://www.farsicrc.org/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر